آیا بنده می توانم در مسائل اصلی زندگی حرف های تجربه نشده ی فلان متخصص روانشناس را بپذیرم یا حرف خدا را؟ مگر احاطه انسان ها آنقدر هست که به همه ی ابعاد انسان ها اشراف داشته باشند تا بتوان بر اساس نظر آن ها زندگی را شکل داد؟
خلیفه ی
اول چون بر کرسی خلافت نشست گفت: "در اتخاذ تصمیمات، پیامبر از وحی کمک می
گرفت، حالا که پیامبر رحلت کرد و وحی منقطع شد ما ناگزیریم به اجتهاد
خودمان عمل کنیم ."
ابتدا معلوم نبود منظور خلیفه از این که می گوید:"من به اجتهاد خود عمل می کنم" چیست،
شاید تصور می شد همان طور که مجتهدین امامیه در حال حاضر اجتهاد می کنند و
سعی می نمایند حکم خدا را از متون دینی استخراج کنند، او هم چنین قصدی
دارد .
ولی مدتی که گذشت ، ملاحظه کردند منظور خلیفه آن است که در زمان رسول خدا
آن طور مصلحت بود، و امروزه به اجتهاد من چیز دیگری مصلحت است .
بنا به فرمایش علامه طباطبائی:" این موضوع، مقام خلافت را درست همتراز مقام
نبوت و رسالت قرار داد و به موجب آن که نبی اکرم مصدر احکام و قوانین
شریعت اسلام و اداره کننده جامعه اسلامی بود، خلیفه مسلمین، همان مصدریتِ
احکام و قوانین و ولایت امور مسلمین را داشت."
با این تفاوت که پیامبر در متن احکام الهی، حق کمترین تصرف را نداشت ولی
مقام خلافت به بهانه ی صلاح جامعه ی اسلامی هم در متن احکام و هم در اداره ی
مسلمین هرگونه تصرفی صلاح می دید اِعمال می کرد، که موارد تخلف از احکام
الهی به بهانه ی مصلحت وقت در دوران خلفای سه گانه إلی ماشاءالله است . و
مرحوم علامه امینی در الغدیر نمونه های فراوانی از آن را مطابق متون تاریخی
اهل سنت ذکر کرده اند .
قلب جوان مانند زمین خالى است که هر بذرى در آن افشانده شود قبول نماید .
کسانى که به خاطر فراموش کردن روز حساب ، از راه خدا گمراه شوند عذاب شدیدى دارند .