بخش چهارم


محى‏ الدین بن عربى در شرح حالش میگوید که وقتى جوان بودم روزى سوار بر اسب در راهى میرفتم که اسب مرا بین یک گله گورخر برد. - با این که گورخرها حیوانات نیمه وحشى هستند - هیچ کدام از آنها فرار نکردند چون در نفس من امنیت دیدند، یعنى من هرگز تصور آزار دادنشان را نداشتم و چون در نفسم کاملاً به آنها امنیت داده بودم اصلاً از من نترسیدند و به محض این که آن دو نفرى که با من بودند آمدند، اینها فرار کردند.

در تفسیر سوره رعد داریم که حیوانات مقام تسبیحشان مقام تسبیح یگانه است. کسى که مقام تسبیحش یگانه شد، نفوذش خیلى زیاد است. حیوانات تقریبا تسبیح مطلق دارند. فقط فرقشان با انسان این است که درجه تسبیحشان نسبت به انسان، پایین است ولى نفوذ تسبیحشان خیلى زیاد است.
در روایات به این مضمون داریم که پیامبر(ص) می‏فرمایند: این که مى‏ بینید مثلاً در گله گوسفندان ناگهان یک گوسفند رَم میکند براى این است که عذاب یک کافر را احساس میکند.


یعنى یک حیوان می‏تواند احساس کند که درون قلب ما چه میگذرد چون در مقام تسبیحش یگانه است. بنابراین اگر حیوانات گاهى به ما حمله میکنند به روح تجاوز کار ما که نسبت به آنها داریم حمله میکنند. مثلاً یک وقت نگاه میکنیم مى‏ بینیم یک مار در نزدیکى ما هست و ما هم فقط نگاهش میکنیم و کارى با او نداریم ولى یک وقت میگوییم: واى مار! یک سنگ برمیداریم تا او را بزنیم، مار هم احساس امنیت از ما نمیکند لذا میخواهد از خودش دفاع کند، به همین جهت حمله میکند و ما را نیش می‏زند. خوب حالا چه کسى ما را نیش زد؟ ترسِ ما. یعنى ما از ترس خودمان ضربه خوردیم.

حالا برمیگردیم به فرمایش حضرت که میفرمایند پدیده‏اى به نام دنیا و انتقال و زوالش هست، نگاهش کن. از ترس انتقال و زوال دنیا چشمانت را روى هم نگذار. اگر شما این را بفهمید که جنس دنیا انتقال و زوال است حرکات و سکنات شما یک معناى امیرالمؤمنینى پیدا مى‏کند و دنیا را از چشم امیرالمؤمنین مى‏یبینید.

یا علی مدد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد