قبولی عبادات و اعمال در ازای قبولی نماز؟؟!!

قبولی عبادات و اعمال در ازای قبولی نماز

در روایت از امام باقر(ع) نقل شده است که:
اِنّ اوّلَ ما یُحاسب بِهِ العبدَ الصلاةَ ، فاِن قُبلت قُبِل ماسِواها واِن رُدَّت رُدَّ ما سواها

امام باقر علیه‌السلام: «الصَّلاهُ عَمُودُ الدّینِ، مَثَلُها کَمَثَلِ عَمُودِ الْفِسْطاطِ، إذا ثَبَتَ الْعَمُودُ ثَبَتَ الاَوْتادُ وَ الاَطْناب، وَ إذا مالَ الْعَمُودُ وَانْکَسَرَ لَمْ یَثْبُتْ وَ تَدٌ وَ لا طَنَبٌ.» (وسائل الشیعه: ج ۴، ص ۲۷، ح ۴۴۲۴)
  نماز ستون دین است و مثالش همانند تیرک و ستون خیمه مى‌باشد که چنانچه محکم و استوار باشد میخ‌ها و طناب‌هاى اطراف آن پا بر جا خواهد بود ولى اگر ستون سُست یا کج باشد میخ‌ها و طناب‌هاى اطراف آن نمى تواند پا برجا باشد.

پیامبر(ص):الصَّلاهُ إجابةٌ لِلدُّعاءِ و قَبُولٌ لِلأعمَال
نمازموجب اجابت دعا و قبولی اعمال است.

قَال الله تَعالَی: إفتَرضتَ عَلَی أُمَّتِکَ خَمسَ صَلواتٍ و عَهدتُ عِندِی عَهداً إنَّهُ مَن حَافَظَ عَلیهِنَّ لِوَقتِهِنَّ أدخَلتَه الجَنَّهَ و مَن لَم یُحافِظ عَلیهِنَّ فَلا عَهدَ لَهُ عِندِی
خداوند متعال فرمود: نمازهای پنج گانه را بر امت توواجب کردم و با خود پیمان بستم که هر کس مراقب آن نمازها و وقت آنها باشد، او را به بهشت داخل نمایم، و کسی که مراقب آنها نباشد، من تعهدی نسبت به او ندارم.

امام صادق(ع):
أَوَّلُ مَا یُحَاسَبُ بِهِ الْعَبْدُ الصَّلاةُ فَإِنْ قُبِلَتْ قُبِلَ سَائِرُ عَمَلِهِ وَ إِذَا رُدَّتْ رُدَّ عَلَیْهِ سَائِرُ عَمَلِهِ‏

اولین چیزی که از عبد به حساب کشیده می شود نماز است اگر قبول شود بقیه اعمالش پذیرفته است و اگر مرود گردد بقیه اعمالش نیز مرود است.


چرا خداوند ملاک قبولی اعمال را قبولی نماز میداند؟؟ مگر میشود کسی همه اعمال را انجام دهد ولی نماز نخواند و هیچ یک از اعمال آن را قبول نکنند؟؟؟


همانطور که میدانیم خداوند میفرماید: «وَ إِن مِّنْ شَیْءٍ إِلاَّ عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ» هیچ‌چیز نیست مگر آن‌که خزینه‌های آن چیز نزد ماست، و نازل نکردیم مگر به‌ اندازه‌ای محدود و معلومی از آن را.

پس خزینه‌ی همه چیز حتّی خزینه وجود شما پیش خداست چون میفرماید: «عِنْدَنَا»! یعنی مقام انسان در ابتدا مقام وصل به حق بوده است. بعد به این دنیا آمده است و گم شده است! و حالا راه نجاتش «اِلَیْهِ رَاجِعُون» است. یعنی انسان باید به خدا برگردد و در غیر این صورت در این دنیا دربه‌در و سردرگم است و احساس پوچی و بیهودگی میکند، چون اتّصالش را از مقام خزینه‌ای اش که نزد خدا بوده بریده‌است.



پس ما از خداییم و به خدا برمیگردیم( إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا إِلَیْهِ رَاجِعونَ)
در واقع ما آمده ایم که برویم...باید مداوم به خودمان بفهماینم که سالکیم و مقیم نیستیم.
تویی آن دست پرور مرغ گستاخ...که بودت آشیان بیرون ازین کاخ
چرا زان آشیان بیگانه گشتی....چو دونان جغد این ویرانه گشتی
خلیل آسا در ملک یقین زن....نوای «لا احب الآفلین » زن


مولوی در همین باب میگوید:
ما به فلک بوده‌ایم یار ملک بوده‌ایم....باز همان جا رویم جمله که آن شهر ماست

خود ز فلک برتریم وز ملک افزونتریم....زین دو چرا نگذریم منزل ما کبریاست

گوهر پاک از کجا عالم خاک از کجا....بر چه فرود آمدیت بار کنید این چه جاست

بخت جوان یار ما دادن جان کار ما....قافله سالار ما فخر جهان مصطفاست


حال امام علی در نامه 31 نهج البلاغه می آورد:

انه لا غنی بک فیه عن حسن الارتیاد و قدر بلاغک من الزاد مع خفة الظهر.

تو بی نیاز نیستی از ایتکه در این راه وسیله خوبی انتخاب کنی و طلب خوبی داشته باشی،پس اندازه آنچه که تورا به مقصد میرساند تعیین کن و جایگاه آن را در زندگی خود مشخص کن.
"بلاغ" یعنی آنچه که انسان را به مقصد میرساند...حال که ما میدانیم باید به سوی خدا برویم باید وسلیه ای برای رفتن پیدا کنیم. مسلم شریعت الهی توان آن را دارد که مارا به مقصد برساند، نه تنها توان آن را دارد بلکه تنها وسلیه ای است که مارا به مقصد یعنی خدا میرساند...
«لَقَدْ أَنزَلْنَا إِلَیْکُمْ کِتَاباً فِیهِ ذِکْرُکُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ» آیا خودتان هیچ فکر کرده‌اید غذای جان شما قرآن است؟ ما را دعوت میکند تا بفهمیم آب گوارای رهایی از عطش سوزناک پوچی و گمراهی، قرآن است و به همین جهت آخر آیه میفرماید: «افلا تعقلون» آیا به این موضوع فکر کرده‌اید؟؟!!!
یعنی تنها با شریعت و قرآن و دین میتوانیم غذای جان خود،یعنی خداوند را پیدا کنیم و بهش برسیم.

درواقع آمده ایم در این دنیا تا از طریق بندگی و عبادت به اصل خویش برگردیم.(وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ).

تمام دستورات شریعت و دین برای این است که انسان از این تعلقات دنیایی و وهمیات دست و پاگیر آزاد شود تا بتواند به سوی خدا سیرکند.
خمس و زکات برای آن است که انسان میلش به مال دنیا از بین برود و روحش وابسته با مال دنیا نباشد.
روزه برای آن است که غرایز شهوت در انسان فروکش کند.میل به غذا خوردن در انسان هست و اگر انسان این میل را کنترل نکند در برزخ این میل هنوز در روحش باقی میماند ولی در برزخ غذایی نیست که به روح بدهدو آنجاست که بهش فشار میاد.
اگر در همین دنیا با روزه گرفتن بتواند این میل را در خود کنترل کند در برزخ راحت است.
و همینطور همه دستورات دین برای این است که این روح آزاد و آزاد بشود و چنگالش در این دنیا گیرنباشد و بتواند به راحتی سیر کند.

حال وقتی با روزه و زکات و خمس و ایثار و دوری از دورغ و تهمت و ... روح آزاد شد،حالا باید سیر کند و آن سیرکردن به سوی خدا فقط و فقط با نماز صورت میگیرد.
مثل آنکه شما بخواهید به سفری بروید.برای سفر کردن به وسایلی نیاز دارید. ماشین را آماده میکنید،بنزین میزنید، موتور را چک میکنید،غذا و چادر و وسایل ضروری را برمیدارید...خلاصه وقتی آماده شدید و نشستید توی ماشین،حالا باید بزنید دنده یک و راه بیافتید.
در مورد سفر الی الله هم همینطور است که شما با زکات و روزه و اعمالی که گفته شد آماده سفر میشوید.
وقتی روح آماده شد،حالا با نماز میروید به سوی خدا...

هیچ وقت شما نمیتوانید با وسایل ضروری مثل ماشین و چادر و خوراک و پوشاک سفر کنید،بلکه باید در ماشین بشینید و بزنید دنده یک و راه بیافتید و حرکت کنید.به همین منوال شما نمیتوانید صرفا با روزه و زکات و خمس و غیره به سوی خدا حرکت کنید چون فلسفه آنها فقط برای آماده شدن روح بود و نه حرکت روح...
در هیچ کجای قرآن و روایات آورده نشده که تنها با روزه میشود 
به سوی خدا سیرکرد  ولی در مورد نماز روایت داریم که از پیامبر نقل شده است:الصَّلاة مِعرَاجُ المُؤمِن
معراج یعنی سیر کردن...سیر کردن به سوی خدا.
باز از پیامبر در مورد نماز نقل شده:اِنَّ الصَّلاة قُربانُ المُؤمِن.همانانماز خواندن وسیله نزدیکی مؤمن به خداست.
 "انّ" برای تاکید آورده میشود یعنی تنها نماز وسیله نزدیکی است.

تنها در مورد نماز گفته شده است که باعث نزدیکی میشود.ولی باید به این نکته توجه شود که اگر روزه و زکات و خمس و خشوع و خضوع و دوری از دروغ و تهمت .... نباشد،روح هنوز درگیر تعلقات دنیایی است و نمیتواند سیر کند و از آن طرف هم وقتی که با دستورات دین و شریعت روح آزاد شد،حالا نیاز دارد به حرکت کردن که آن بوسیله نماز است.

پس اگر کسی روزه بگیرد و خمس و زکات بدهد و .. ولی نماز نخواند در واقع حرکت نکرده است.مثل اینکه شما تمام وسایل سفر را آماده کرده باشید ولی حرکت نکنید.

کسانی که اعمال خوبی انجام میدهند،روزه میگیرند و به فقیران کمک میکنند ولی نماز نمیخوانند باید به راه آنها شک کرد.یا بدلیل این خوبی میکنند که جلوی دیگران جلب توجه کنند و مورد اعتماد دیگران باشند و یا صرفا از روی عادت و شرطی شدن این قبیل کارها را انجام میدهند و یا از روی جهل نماز نمیخواند.

وقتی عملی شرطی شد،از روی عادت انجام میگیرد ،نه از روی اراده!!!
شرطی کردن همان کاری است که پائولوف با حیوانات انجام میداد و یا روانشناسان غربی و روسی برای کنترل حرکات افراد به کار میبرند.

در سویس،در دوره دبستان چند فیلم در رابطه با دزدی کردن و گرفتار شدن توسط پلیس تهیه میکنند و همینطور این نوع صحنه هارا با روش های متنوع ،تکرار میکند،که مثلا طرف روزنامه بر میدارد و سکه را در محل خود نمی اندازد و گرفتار پلیس میشود و بالاخره طوری میشود که این کودک شرطی میشود که ناخودآگاه مثل یک ماشین همین روزنامه را برمیداشت،پول را در محل مخصوص خود می اندازد و می رود،شما که ظاهر قضیه را میبینید،میگویید عجب مردم منظم و خوبی!!!

دقیقا در اکثر کسانی که کار خوب میکنند ولی به دستورات دین پایبند نیستند،این کار خوب کردن برایشان شرطی شده!!

امام صادق می فرمایند:
به طول رکوع و سجود شخص نگاه نکنید،ممکن است او به این کار عادت کرده باشد و اگر از آن دست بردارد ناراحت شود،ولکن به صدق گفتار و اداء امانت او بنگرید.

امکان این هست که اعمال خوب و عبادی از سر عادت و یک حالت شرطی انجام گیرد به طوری که اعمالی را که ظاهر دینی دارند انجام میدهد ولی آن اعمال چون بر اساس انتخاب نبوده در جهت تعالی انسان به کار نمیرود.


حال نکته ای دیگر:


نکته که بسیار مهم است این است که در روایت از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است که آن حضرت فرمود: «یا علی! هرگاه بنده‏ای خدای عزیز و جلیل را بندگی کند همانند آن مقداری که نوح در میان قومش ماند(بیش از هزار سال) و برایش به اندازه کوه احد طلا باشد و آن را در راه خدا ببخشد، پس آن را در راه خدا انفاق کند و عمرش به قدری طولانی شود تا هزار مرتبه با پای پیاده به حج مشرّف شود سپس در میان (کوه) صفا و مروه مظلومانه شهید گردد، ولی محبّت و ولایت تو را نداشته باشد، ای علی! بوی بهشت را استشمام نخواهد کرد و داخل بهشت نخواهد شد.»

اهل بیت در واقع مسیری هستند که ما را به مقصد یعنی خداوند میرسانند.
اگر ما ماشین را داشته باشیم و تمام وسایل را هم آماده کرده باشم و حرکت هم بکنیم منتها جاده و مسیر را اشتباه برویم ،به مقصد نمیرسیم.باید جاده و مسیر ما درست باشد تا به مقصد برسیم.

در سفر الی الله هم اهل بیت مسیر سفر هستند و باید از این طریق به سوی خدا برویم.یعنی هیچ راهی بجز راه اهل بیت و اطاعت از آنها و داشتن ولایت آنها مارا به مقصد نمیرساند،برای همین هرکسی که محبت و ولایت علی(ع) را نداشته باشد وارد بهشت نمیشود و این به معنای ۀن است که به مقصد نمیرسد.
همین محبت باعث اطاعت میشود و هرکسی گفت من عاشق اهل بیت هستم ولی در عبادات کوتاهی میکرد بدان دروغ میگوید زیرا امام صادق(ع) فرمود:محبت بدون اطاعت،ادعاست.

برای همین است که میگویند"پله های کمال را به حب حسین(ع) آراسته اند،هرکسی که بخواهد به کمال برسد باید از طریق عشق به حسین(ع) به کمال برسد."


یکی دیگر از اسرار حب اهل بیت و مودت داشتن به آنها  در این است که عواطف یا همون قلب،در هدایت انسان نقش خیلی مهمی داره.دو ویژگی مهم این که:
1-سیر فردی از طریق عواطف خیلی آسان و شیرین است،به دلیل اینکه برخلاف مباحث عقلی نیاز به زحمت آنچنانی ندارد و همینکه روح آدمی در برابر اموری قرار گیرد که با آنها تناسب داشته باشه و اونها را دوست داشته باشه،به طرفش جذب میشه.
راز اینکه کنترل امیالی همچون شهوت،نیاز به زحمت داره برای همینه که شهوت خیلی با عواطف درگیره!!
حیلی شیرینه چون برخلاف عقل نیاز به فهمیدن و ادراک عقلی نداره ،بلکه از جنس چشیدن و علم حضوریه!!!

2-از منظر اجتماعی،اکثر انسانها اسیر عواطف و احساسات هستند و بر مرکب خیالات خود سوارند و حوصله تاملات دقیق عقلانی را ندارند، برای همین بسیج کردن مردم از طریق عواطف خیلی آسان تره!!


اهل بیت انسان کامل و تجلی کامل اسماء الهی هستند و وقتی به آنها محبت ورزیدیم،همین عشق و محبت باعث میشود که با آنها اتحاد پیدا کنیم و خیلی راحت از تعلقات دنیایی دل بکنیم و آزاد بشیم. وقتی آدم بداند که مثلا امام علی (ع) اینکار را میکردند،انسان هم بخاطر عشق به امام علی(ع) خیلی راحت مشغول آن میشود و همین عشق باعث میشود که به آسانی تعلقات دنیایی را زیر پا بگذارد. وقتی که روح آزاد شد حالا باید سیر کرد و آن با نماز است.

برای همین است که اهل بیت اینقدر توجه و اهتمام به نماز داشتند....


یاعلی مدد

نظرات 2 + ارسال نظر
تبسم جمعه 2 خرداد 1393 ساعت 22:14

سلام
این مطلب دل نشین تر و گیراتر بود ..
شاید چون نثرش ساده تر بود ..

در مورد اینکه چرا تو نماز ما انقدر حواسمون پرت میشه هم توضیح بدی خیلی عالیه

سلام

ممنون از اینکه میخونید و نظر میدید.
باشه چشم حتما مطلبی در مورد نکته ای که گفتید مینویسم.
در حال خواندن کتاب آداب الصلاة امام خمینی هستم و نکاتی را از آن کتاب برای بهتر خواندن و حضور قلب مینویسم اما قبل از آن مطالبی که با عنوان"چگونگی فعلیت یافتن باورهای دینی" است را دنبال کنید.
یاعلی مدد

sama پنج‌شنبه 15 خرداد 1393 ساعت 00:32

سلام مطلبتون رو خوندم مثل همیشه خیلی هوشمندانه و نکته بینانه مطالب استاد رو کنار هم چیدین
اگه عاشق بشیم مطیع هم میشیم و وقتی مطیع شدیم عاشق تر خواهیم شد

ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد