بخش اول-تبیین مقام نورانیت-شرح کتاب فروغ شهادت(مرحوم حاج شیخ سعادت پرور)


بخش اول

تبیین مقام نورانیت




در روایات دو مقام و منزلت برای پیامبران و اولیا(ع) ثابت شده است که یکی در اصطلاح"مقام نورانیت" و دیگری"مقام خلقی" نامیده میشود.
مقام نورانیت همان مقام ولایت است که جدای از ولایت مطلقه ی کلیه ی الهی نیست.
بنابر قضیه ی وحدت وجود برهیچ کسی مخفی نیست که خداوند چه در این جهان و چه در جهان دیگر در کنار و جدای از موجودات نیست،بلکه با اشیاء و محیط به آنان است.

هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ (سوره حدید/آیه 4)
و هرکجا باشید او با شماست.

أَلَا إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ مُّحِیطٌ(سوره فصلت/آیه 54)
آگاه باش که مسلما او به هرچیزی احاطه دارد.

مثالی عرفا برای روشن شدن این قضیه میزنند.
مثال موج و دریا...
از یک سو موج قطعا غیر از دریاست زیرا میتوان دریای آرامی را تصور کرد که هیچ موجی ندارد ولی پس از مدتی مواج میشود.این موج های پدید آمده ،طبیعتا غیر از دریا و آب آن اند زیرا زمانی دریا و آب آن بود ولی این امواج نبودند و از سوی دیگر،موج چیزی بر دریا اضافه نکرده و پس از آنکه دریا مواج شد، ما چیزی جز دریا و آب نخواهیم داشت و هرچه هست،همان آب دریاست.
بنابراین از این منظر موج دریا عین دریا و آب دریاست و از منظری دیگر موج غیر از دریاست چون میتوان دریایی بدون موج را تصور کرد. پس آب تمام متن موج را فرا گرفته و اینطور نیست که موج بخشی از آب دریا را تشکیل دهد بلکه همان آب است و چیزی به آب دریا اضافه نکرده است.نسبت حق و خلق هم شبیه نسبت موج و دریاست،زیرا همه موجودات،امواج دریای بی کران خداوند .
این امواج خلایق از جهتی غیر از خداوند هستند و از جهتی عین اویند.مثل موج که چیزی جز آب دریا نیست ولی خود دریا هم نیست بلکه آب دریا در متن و کُنه وجودی امواج حضور دارد.


مثال الف و حروف...
اگر "الف" کج شود،"ر" و "ز" را تشکیل میدهد و اگر خم شود"د" را تشکیل میدهد و اگر پهن شود"ب و پ و ت" را تشکیل میدهد.در واقع همه حروف از "الف" بوجود می آیند.
"الف" هم از کنارهم قرار گرفتن چندین نقطه تشکیل میشود.
پس از طرفی کلمات "نقطه" نیستند و از طرفی در متن وجودی آنها "نقطه" حضور دارد و اگر نقطه نبود کلمات هم نبودند.


خداوند در قرآن میفرماید: هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ.
هم اول است و هم آخر...از اول بوده است و تا آخر هم هست....هم ظاهر است و در حالی که ظاهر است،باطن هم هست.

شاید طبق دو مثالی که زده شد کمی متوجه شده باشید که مقام نورانیت خداوند به چه معناست.
مقام نورانیت خداوند به این معناست که خداوند در متن وجودی همه موجودات وجود دارد مثل آب دریا که در متن وجودی موج هست و یا مثل نقطه که در همه ی کلمات حضور دارد و از طرفی موجودات چیزی جز خداوند نیستند ولی خدا هم نیستند.مثل موج دریا که چیزی جز آب دریا نیست ولی دریا هم نیست و یا مثل حروف که چیزی جز نقطه نیستند ولی نقطه هم نیستند.

ولایت مطلقه کلیه هم به همین معناست.ولایت یعنی سرپرستی کامل.سرپرستی در اینجا به معنای عام که مثلا پدر ومادر سرپرست بچه ی خود هستند،نیست که از بیرون اختیار داشته باشد بلکه همانطور که گفته شد خداوند در متن وجودی هر موجودی حاضر است و میتواند در آنها تصرف کند که این یعنی ولایت مطلقه کلیه.


خداوند در حدیث قدسی میفرماید:کنت کنزاً مخفیاً فاحببت أن أعرف فخلقت الخلق لکی أعرف
من گنج پنهان بودم ، دوست داشتم شناخته شوم ،. ازین رو موجودات را خلق کردم تا شناخته شوم.

از طرفی خداوند اگر بخواهد ظهور کند،با اسماء الهی ظهور پیدا میکند.
وَ لِلَّهِ الْأَسمَْاءُ الحُْسْنىَ فَادْعُوهُ بهَِا‏...»اعراف/180
«و براى خدا، نامهاى نیک است؛خدا را به آن (نامها) بخوانید...»

«اللَّهُ لَا إِلَه إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْمَاءُ الحُْسْنى‏»طه/8

«او خداوندى است که معبودى جز او نیست و نامهاى نیکوتر از آن اوست.‏»

طبق این آیات و روایات مشخص میشود که خداوند مخفی بود و هیچ کسی نمیتواند به ذات خداوند برسد و آن را ببیند و از طرفی خداوند دوست دارد آشکار شود و کمالات خودرا ببیند.بنابراین با اسما الهی تجلی میکند و مخلوقات را خلق میکند.در واقع مخلوقات چیزی جز اسماء الهی نیستند.


«اللَّهُ لَا إِلَه إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْمَاءُ الحُْسْنى»اشاره به این موضوع دارد که هرچیزی میبینیم اسماء خداوند است و هرکسی به وسعت وجودی خود،کمالی از خداوند را به نمایش گذاشته است.

فَادْعُوهُ بهَِا اشاره دارد که اگر میخواهیم خدارا بخوانیم و بشناسیم باید رجوع به اسماء الهی کنیم و تنها مخلوقی که میتواند همه کمالات و اسما الهی را نمایش دهد،انسان کامل است.

اتاقی را فرض کن که دورتادور آن آینه های کوچیک و بزرگ،مقعر و محدب،شفاف و کدر و ... وجود دارد.
وقتی شخصی وارد این اتاق میشود هزاران هزار تصویر از این شخص در آینه ها بوجود می آید.
تنها آینه ای که به طور کامل و واضح شخص را نشان میدهد آینه ای است که هم بزرگ باشد و هم تخت و هم شفاف.مابقی آینه ها تصویر را کوچیک و بزرگ و کدر نشان میدهند.
انسان کامل هم مثل این آینه است که اسماء الهی را به طور کامل به نمایش میگذارد. پس در واقع اگر ما بتوانیم انسان کامل بشناسیم و معرفت پیدا کنیم در واقع شناخت نسبت به حق تعالی پیدا کردیم.


امام علی(ع) در پاسخ سلمان و اباذر درباره معرفت آن بزرگوار به نورانیت میفرماید:
معرفتی بالنورانیّه معرفه الله عزّ و جلّ، و معرفه الله عزّ و جلّ معرفتی بالنورانیّه، و هو الدین الخالص ...
هرکس مرا به نورانیت بشناسد،خداوند را شناخته است و هرکس خداوند را بشناسد،من رابه نورانیت شناخته است و این،همان دین خاص است....

باز تکرار میکنم که اگر خداوند بخواهد ظهور کند،در انسان کامل ظهور تمام و کمال پیدا میکند و همه خصوصیات خداوند در انسان کامل وجود دارد چون انسان کامل آینه است که خداوند را به طور کامل نشان میدهد.


طبق این حدیث ها درک حقیقت دین جز به آشنایی مقام نورانیت اهل بیت میسر نیست.نیز با توجه به اینکه تفاوتی دراین جهت بین پیامبر اکرم و امیر مومنان و دیگر ائمه نمی باشد،پس معرفت به مقام نورانیت اولیای الهی،همان شناخت حضرت حق است،چنانکه حضرت در همان جدیث نورانیت میفرماید:
«لانّا کلنّا واحد؛ اولنا محمد؛ آخرنا محمد؛ اوسطنا محمد و کلنا محمد؛ فلا تفرقوا بیننا»
اول ما محمد، و آخر ما محمد، و وسط ما محمد و همه ما محمدیم،پس میام ما فرق نگذارید.

در جواب اینکه چرا خداوند در انسان کامل به طور تمام و کمال ظهورکرد اینطور پاسخ میدهند که:
انسان موجودی است که همیشه از سنخ خودش چیز یاد میگیرد.مولوی مثال خوبی میزند.وقتی میخواهند به طوطی سخن گفتن بیاموزند،آینه ای جلویش قرار میدهند و شخص به پشت آینه میرود و شروع میکند به حرف زدن.طوطی تصویر خودش را میبیند و فکر میکند که این کسی که دارد صحبت میکند،همین طوطی است که در آینه است.به این روال است که طوطی سخن گفتن می آموزد.
خداوند هم برای اینکه با انسان سخن بگوید،در آینه انسان کامل ظهور پیدا میکند.
در واقع وقتی پیامبر(ص) و علی(ع) سخن میگویند،خدا سخن گفته است.

مقام نورانیت،پایه مقام خلافت

همانطور که گفته شد مقام نورانیت ،همان ولایت کلیه است به این معنا که خداوند در متن وجودی هر موجودی حضور دارد و بر همه آنها احاطه دارد.(مثال موج و دریا و نقطه و حروف).
حال هر مخلوقی به اندازه سعه ی وجودی از مقام نورانیت بهره مند میشود چنانچه خداوند میفرماید:
وَإِن مِّن شَیْءٍ إِلاَّ عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ -سوره حجر/21
و هیچ چیزی نیست مگر آنکه گنجینه های آن نزد ماست و ما آن را جز به اندازه ای معین،فرو نمیفرستیم.


انسان که خلیفه الله و مظهر کامل ترین تجلیات حق است،میتواند در مرتبه ای قرار گیرد که به حساب سعه ی وجودی،به طور کامل از آن منزلت نورانیت بهره مند شود.اهل بیت و اولیا الهی که کامل ترین مظهر خداوند هستند همیشه از منبع نور و مقام نورانیت خداوند بهره مند هستند و از این نظر میتوانند به اذن خداوند با با حفظ جبنه عبودیت و بندگی مانند خداوند به همه موجودات علم و آگاهی داشته باشند و در آنها تصرف کنند که این همان مقام خلیفة اللهی است.

برای همین امام زمان در مناجات رجبیه میفرماید:هیچ فرقی بین ما و خداوند نیست جز اینکه ما ساخته و پرداخته خداوند هستیم.
امام علی(ع) در نامه 28 میفرماید:ما ساخته خداوند هستیم و مابقی مخلوقات ساخته دست ما هستند.

سوره احزاب/72:
«إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلىَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبَالِ فَأَبَینْ‏َ أَن یحمِلْنهَا وَ. أَشْفَقْنَ مِنهْا وَ حَمَلَهَا الْانسَنُ إِنَّهُ کاَنَ ظَلُومًا جَهُولا»
«ما امانت را بر آسمانها و زمین و کوه ها عرضه داشتیم،آنها از حمل آن سر برتافتند و از آن هراسیدند؛وانسان آن را بر دوش کشید،او بسیار ظالم و جاهل بود»


در اینجا منظور از امانت همان ولایت مطلقه کلیه است که فقط انسان توانست این مسئولیت را قبول کنید چون که هم ظالم و هم جاهل بود.
ظالم یعنی کسی که از حد تجاوز کند و انسان است که از حد همه موجودات تجاوز کرد و همه کمالات و اسماء الهی را به صورت بلقوه در خود دارد.
جاهل بودن به این معنا که انسان میتواند به درجه فنا برسد و دیگر خود را نبیند و به اصلاح از خود بی خود شود و به این حالت جهل میگویند و انسان جاهل نسبت به خویش میشود.



یاعلی مدد