حقیقت نوری فاطمه زهرا(س) 3

بسم رب الحـــــــــیدر(ع)

حقیقت نوری فاطمه زهرا(س) 3

معنی تغذیه روحانی

این‌که عرض شد این فراز از حدیث اسرار فوق‌العاده‌ای را در بردارد، به این جهت است که ما از طریق این حدیث، معنی تغذیه روحانی را می فهمیم و متوجّه می شویم ابعاد روحانی هر موجودی با تجلّیات حضرت ربّ تغذیه میشود - اعم از حقایق نورانی مثل معصومین یا ملائکه یا انسان‌های اهل دل- آنچه برای مؤمنینِ کامل، در برزخ و قیامت پیش می آید، از همین سنخ است و آن‌هایی که در دنیا جهت روح و قلب خود را به سوی اسماء الهی انداخته و از تجلّیات آن اسماءِ مقدس بهره برده‌اند، و در برزخ و قیامت به نحو کامل به آن دست می یابند و شعف حقیقی اهل بهشت در همین نکته تغذیه روحانی آن‌ها از اسماء الهی، نهفته است.

رسول خدا خبر داد که چگونه روح فاطمه با تجلّیات اسماء الهی تغذیه میشود و این یکی از رازهای وجودی انسان‌های کامل است و در واقع راه حقیقی رسیدن به قرب الهی، از طریق اسماء الهی، راه آن‌هاست و وسعت انسان‌ها از طریق اطاعت و محبّت به اهل‌البیت پیامبر تا این‌جاها ممکن است سیر کند که غذای جانشان انوار اسماء الهیه باشد، این‌ها توانسته‌اند با ذکرهای دینی، جانشان را تغذیه کنند و زنده نگهدارند.
آیا برای شما پیش نیامده است که بعضاً با ذکر «لا‌اله‌الاّالله» جانتان تغذیه شود؟ تازه این ذکر وقتی تأثیر نورانی خود را متجلّی میکند که موانع نفسانی ما در بین نباشد. فراموش نکنید که ما در آن دنیا فقط قلبیم، حال اگر این قلب به فرهنگ و سیره حضرت زهرا نزدیک نشود و از آن حضرت مدد نگیرد، چه سختی‌هایی خواهد کشید. در آن شرایطی که شرط حیات، تغذیه قلب با جلوات انوار اسماء الهی است، مؤمنین با یاد خدا و توجّه به اسماء الهی، زنده‌اند و نزد پروردگارشان تغذیه میشوند.

اگر ان‌شاء‌الله خواستید در برزخ و قیامت توان توجّه به اسماء الهی را داشته باشید و از تجلّی اسماء الهی برخوردار شوید، باید در حین اقامه نماز، خود را در برزخ احساس کنید و با گفتن اذکار نماز، عملاً اراده‌تان این باشد که با قلب خود تقاضای تجلّی اسماء الهی را بر قلبتان دارید.
پیامبرخدا میخواهند بفرمایند، حضرت‌زهرا در مقامی فوق مقام جبرائیل و اسرافیل و میکائیل و عزرائیل بسر می برند، و در آن مقام حالت استقرار و بقاء‌اند و همواره در چنین حالتی به سر می برند و حرکات و سکناتشان متذکّر چنین مقامی است و شما می توانید از آن حضرت بهره انتقال به آن مقام را ببرید.

حضرت رسول‌اکرم مقام فاطمه را به‌ عنوان یک نمونه مطرح می فرمایند تا اوّلاً؛ بشریت متوجه حضرت زهرا باشد و بفهمد او حامل چه حقایقی است، ثانیاً؛ فکر و فرهنگی را برای بشریت معرفی کنند که بشر بفهمد هستند انسان‌هایی که وجودشان فوق وجود جسمانی شان است. آری؛ به گفته ملاصدرا«رحمة‌الله‌علیه» «النَّفْسُ جِسْمانِیَّة ‌ُالْحُدُوث وَ رُوحانِیَّةُ‌ الْبَقاء»؛ یعنی نفسِ هر انسانی از طریق حدوث بدن و در بستر بدنِ او حادث می‌شود و انسان‌ها قبل از بدن خود دارای یک شخصیت خاص و متعیّنی نبوده‌‌اند، ولی در مورد اهل‌البیت قضیه فرق میکند و آن‌ها علاوه بر نفسی که مثل سایر انسان‌ها «جِسْمانِیَّة‌ُ الْحُدُوث وَ رُوحانِیَّةُ‌ الْبَقاء» است یک مقام تمثّل نوری نیز دارند.

چنانچه در حدیث داریم که «خَلَقَ‌ اللهُ مَحَمَّداً وَ عِتْرَتَهُ اَشْباحُ نُورٍ بَیْنَ یَدَیِ‌الله»، قُلْتُ: وَ مَا الْاَشْباحُ؟ قالَ: «ظِلُّ النُّور، اَبْدانٌ نُورانِیَّة، بَلْ اَرْواحٌ»؛ یعنی خداوند محمّد و عترتش را به صورت شبح‌های نورانی در برابرش خلق کرد. راوی میگوید: عرض کردم: اشباح چیست؟ حضرت فرمود: سایه نور، بدن‌های نورانی، بلکه ارواحِ نورانی هستند.
پس طبق این روایت شخص رسول خدا و عترت پاک آن حضرت همگی دارای حقیقت نوری بوده‌اند و حضرت شرح میفرماید که آن اشباح نوری، سایه‌های نوری بودند، به معنی بدن‌های نورانی، بدن‌هایی که به یک اعتبار روح‌اند، چون در آن مقامْ جسم‌ها، جسم‌هایی است از جنس روح، نه جسم‌هایی از جنس ماده و جرم، بلکه سایه‌هایی که نمایش جلوه اسماء الهی اند.
مگر میشود پیامبر و عترت مطهرش قبل از خلقت عالم در حقیقت غیبیه نباشند و باز بتوانند بر عالم تصرف کنند؟ چراکه هدف غایی باید ابتدا در عالم غیب باشد تا عالم خلقت در عالم عین، به سوی آن حقیقت در عالم غیب سیر کند، چون غایت مفقود، محال است، پس در واقع رسول خدا از یک قاعده اساسی که در عالم، تحقّق دارد خبر می دهند که جای بحث آن این‌جا نیست و فقط در حدّ گذرا عرض خواهم کرد.

سابقه تاریخی نظر به حقایق عالَم غیب
در مورد وجود حقایق غیبی، متفکران تاریخ بشر هر کدام به نوعی متوجه آن‌ها شده‌اند و از آن‌ها خبر داده‌اند. افلاطون در بحث اثبات وجود «مُثُل» سعی فراوان کرده تا از طریق عقل و استدلال متوجه نحوه وجود حقایق غیبی عالم بشود و در این راه درحدخود موفقیت خوبی به دست آورده است. او می‌گوید:
«کلیاتی که ما در فکر در می یابیم، فاقد مرجع غیبی نیستند، و فکر باید به کلیات تعلق داشته باشد و اگر کلیات واقعیت نداشته باشند، چگونه فکر به آن‌ها تعلق داشته باشد و از کلیات با خبر شود؟ پس؛ حقایق عینی یا کلیاتی در عالم متعالی هستند که در مقرّ آسمانی خود جای دارند»
چنان‌چه ملاحظه می فرمایید افلاطون توانسته است تا این حد بفهمد که حقایقی در عالم غیب هست که انسان‌های اندیشمند اگر بتوانند با آن حقایق ارتباط پیدا کنند به حکمت و معرفت دست می یابند.

پس از افلاطون در حوزه تفکر اسلامی جناب فارابی از طریق عقل و استدلال متوجه حقایق غیبی می شود و تحت عنوان «عقل فعّال» از آن خبر میدهد و سخن را تا آن‌جا می راند که انسان حکیم میتواند به مرتبه‌ای از عقل برسد که دائم از آن عقل فعّال بهره‌مند گردد و این مقام را که انسان بتواند از عقل فعّال بهره‌گیری کند به نام «عقل بالمستفاد» مینامد.
البته و صد البته حدّ فلسفه بیش از این نیست که بفهمد حقایقی در عالم بالا هست و اگر هم انسان بتواند با آن حقایق ارتباط پیدا کند به بصیرت و حکمت می رسد، ولی به گفته توماس‌آگوئیناس «آن‌چه آرزوی فیلسوفان بود، پیامبران عملی کردند». و به واقع آن بصیرت پیامبر است که حقایق را جداجدا می شناسد و از هر کدام خبر می دهد و راه ارتباط با آن‌ها را به بشریت می نمایاند. از جمله آن حقایق که پیامبر در آسمان اعلا می بیند و از آن خبر می دهد و به ما راه می نمایاند که چگونه با آن مرتبط شویم، حقیقت نوری حضرت‌زهرا است.

نور فاطمه همان بهشت است

در حدیث دیگر داریم که رسول خدا فرمودند:
«هنگامی که خداوند بهشت را خلق نمود، آن را از «نور وَجه خود» آفرید، سپس آن نور را گرفت و بیفشاند «فَأَصابَنی ثُلْثُ النّور، وَ اَصابَ فاطِمَةَ ثُلْثُ النّور، وَ اَصابَ عَلِیّاً وَ اَهْلِ بَیْتِهِ ثُلْثُ النّور، فَمَنْ اَصابَهُ مِنْ ذلِکَ النّور اهْتَدی اِلی وِلایَةِ آلِ مُحَمَّد وَ مَنْ لَمْ یَصِبْهُ مِنْ ذلِکَ النّور ضَلَّ عَنْ وِلایَةِ آلِ مُحَمَّد»؛
یعنی چون خداوند آن نوری را که نور وجه الهی بود بیفشاند، ثلث آن به من و ثلث آن به فاطمه و ثلث آن به علی و اهل بیتش رسید، پس به هرکس- از طریق پیامبر و فاطمه و علی و اهل بیتش- آن نور برسد، به ولایت محمّد و آل‌محمّد هدایت شود و به هر کس آن نور نرسد از ولایت آل محمّد گمراه شود و بهره نگیرد.

با توجّه به این روایت و با توجّه به این‌که ظهور بهشت از تجلیّات اسماء و صفات جمالی حق است و این‌که میفرمایند: همان نور را گرفت و افشاند و به ذوات مقدسه اهل‌البیت رسید، معلوم میشود انوار مقدسه این‌ها نیز به تمام معنی بهشتی و از همان تجلّیات است.
اسماء الهی که در بهشت تجلّی میکنند، اسماء رحمانی است، حالا همان اسماء رحمانی به صورت ذوات مقدسه اهل‌البیت تجلّی نموده است و عجیب است که نور فاطمه یکی از این سه قسم است و روایت «فاطِمَةُ بِضْعَةُ مِنّی» با توجّه به این حدیث معنی خاصّی می دهد و می رساند که نور فاطمه پاره‌ای از همان نور است که نور محمّدی است و میرساند که اگر اسلام را به صورت جامع می خواهید باید از نور فاطمه و پدر فاطمه و شوهر فاطمه و اولاد فاطمه به صورت جمعی بهره‌مند شوید، یعنی پاره‌ای از نبوّت محمّدی، فاطمه است و پاره‌ای از آن نیز امامت است و اگر بهشت جامع و کامل می خواهید باید از پرتو این سه نور بهره گیرید.


با توجّه به این روایات که عرض شد، مطمئن باشید اگر وارد عالَم فاطمی شدید، دیگر آن شخص قبلی نیستید و از طریق آن حضرت دریچه‌هایی خاص از لطف الهی و بصیرت ربّانی به سوی شما باز میشود که آن را در هیچ مسیر دیگری نخواهید یافت.
آیت‌الله‌بهاء‌الدینی«رحمة‌الله‌علیه» فرموده بودند: «مادرمان فاطمه فوق‌العاده است» همان ‌طور که با اتّصال به نور پیامبرخدا یا نور ولایت ائمه وارد عالَم خاصّی از معنویت می شوید و عملاً به ابعادی از بهشت متّصل میگردید، باید نسبت به اتّصال به نور فاطمه نیز تلاش نمود.

تدبّر در کلمات و حرکات آن حضرت و همراهی با حزن خاصّی که داشتند، موجب ارتباط با حضرت یعنی ارتباط با ثلث وجه الهی و اتّصال به اصل بهشت است. به عنوان نمونه، نَفْسِ غم فاطمه در مورد حذف حاکمیت علی و خطبه عالمانه آن حضرت در مسجد مدینه، چه بصیرت‌ها و هدایت‌ها برای انسان ایجاد می نماید و چه زیبا سیر تاریخ را تحلیل میکند و در این تحلیل معنی حاکمیت جور، به خوبی روشن میشود.

حضرت زهرا در خطبه مشهور خود در مسجد مدینه رازهای بزرگ تاریخ آینده بشر را روشن مینمایند. قصد ما در این بحث، توجّه بیشتر به حقیقت نوری فاطمه است، لذا اجازه دهید فعلاً به وجوه دیگر نپردازیم و سعی بفرمایید نسبت به حقیقت نوری آن حضرت حسّاس شوید تا ان‌شاء‌الله برکات خاص آن نصیب شما بشود.
این ارتباط یک ارتباط خاصّی است و آداب خاصّ خود را دارد. درست است که وجود مقدس پیامبرخدا و ائمه هدی سراسر راز است، ولی حقیقت وجود مقدس فاطمه راز پوشیده به راز است و این است که بسیاری از شیعیان، محمّدی و علوی و حسینی شده‌اند ولی هنوز فاطمی نشده‌اند. فهمیدن و توجّه به این نکته که امامت یک حقیقت است و در هر زمانی، امام معصومی در صحنه است، اعتقاد ذی قیمتی است و بحمدالله شیعه مفتخر به چنین شعوری است، ولی توجّه به حقیقت نوری زهرای اطهر آن‌چنان قیمتی است که آن را به راحتی در اختیار همه شیعیان قرار نداده‌اند، باید روحانیتِ خاصی در انسان حاصل شود تا آماده فیض چنین اعتقادی گردد، شاید از طریق آشنا شدن با روایاتِ بیشتر در این مورد و تدبّر در آن‌ها، موضوع آرام‌آرام برایمان حل شود.

یاعلی مدد