در سوگ پیامبر(ص)-نظری بر نقش پیامبر اسلام-مقامات پیامبراکرم،محمد مصطفی(ص)-استاد طاهرزاده

در سوگ پیامبر(ص)-نظری بر نقش پیامبر اسلام


امام علی(ع) در حینی که داشتند بدن پیامبررا غسل میدادند جملاتی فرمودند که به ما در این سوگواری کمک میکنند.

این جملات در خطبه 266 نهج البلاغه آورده شده است.

البته باید توجه داشت که جملات امام،یک سری جملات عاطفی و احساسی نیست بلکه بیان کننده حقیقت هستی و نظام هستی و به عبارتی تکوینیات است.معارف عمیقی در هر سخن اهل بیت وجود دارد که نباید ساده از آن گذشت.




وَ مِنْ کَلام لَهُ عَلَیْهِ السَّلامُ
از سخنان آن حضرت است
قالَهُ وَ هُوَ یَلى غُسْلَ رَسُولِ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ تَجْهیزَهُ

که به وـقت غسـل و تجهیز رسـول خـدا صلّى اللّه علیه وآله بیان فرمـود


بِاَبى اَنْتَ وَ اُمّى یا رَسُولَ اللّهِ، لَقَدِ انْقَطَعَ بِمَوْتِکَ ما لَمْ یَنْقَطِعْ
پدر و مادرم فداى تو باد اى رسول خدا، هرآینه با مرگ تو قطع شد چیزى که با مرگ دیگران
بِمَوْتِ غَیْرِکَ، مِنَ النُّبُوَّةِ وَ الاَْنْباءِ وَ اَخْبارِ السَّماءِ. خَصَّصْتَ حَتّى
قطع نمى شود و آن نبوت و احادیث دین و خبرهاى آسمانى است. خصوصیت مصیبت تو چنان است که تمام
صِرْتَ مُسَلِّیاً عَمَّنْ سِواکَ، وَ عَمَّمْتَ حَتّى صارَ النّاسُ
مصیبت زدگان عالم را به مصیبتشان به تسلیت و آرامش نشاند، وعمومیت مصیبتت دراین است که دل احدى ازمردم
فیکَ سَواءً، وَ لَوْلا اَنَّکَ اَمَرْتَ بِالصَّبْرِ، وَ نَهَیْتَ عَنِ الْجَزَع  ِ،
در مصیبت تو فارغ از غم نیست، و اگر نه این است که ما را به صبر امر، و از جزع نهى فرموده اى،
لاََنْفَدْنا عَلَیْکَ ماءَ الشُّؤُونِ، وَ لَکانَ الدّاءُ مُماطِلاً،

هرآینه تا خشک شدن اشک چشم بر تو مى گریستیم، و این درد براى ما بى درمان مى ماند،

وَالْکَمَدُ مُحالِفاً، وَ قَلاّ لَکَ، وَلکِنَّهُ ما لا یُمْلَکُ رَدُّهُ، وَ لا یُسْتَطاعُ
و حزن و اندوهمان همیشگى بود، ولى این همه در مصیبت تو کم است، اما برگرداندن مرگ و دفع آن
دَفْعُهُ. بِاَبى اَنْتَ وَ اُمّى، اُذْکُرْنا عِنْدَ رَبِّکَ، وَاجْعَلْنا مِنْ بالِکَ.
از کسى مقدور نیست، پدر و مادرم فدایت، ما را نزد پروردگارت به یاد آر، و در خاطر خود نگاه دار.


"لَقَدِ انْقَطَعَ بِمَوْتِکَ..." حضرت میفرمایند که با مرگ تو ای پیامبر،چیزی قطع شد که با مرگ هیچ پیامبری قطع نشد.آن هم نبوت مطلق و اخبار آسمانی و احادیث دین بود.

هرپیامبری که فوت میکرد یا شهید میشد،بالاخره امید بود که پیامبر بعدی می آید و باز نامه صاحب هستی یعنی خداوند از طریق شریعت به بشریت میرسد.

این غم بزرگی است که امام علی(ع) در خودش و در ما ایجاد میکند.دیگر با رحلت پیامبر آن نامه ای که خبر از خدا به بشریت میداد منقطع شد.

درسته که پیامبر دین کامل را آورد و دیگر باید وحی منقطع میشد ولی غم قطع شدن،در جای خودش باقی است.

بعد از حضرت موسی باید دین کامل تری می آمد چون حضرت موسی(ع) تجلی اسم جلالی خداوند بود و مقام ایشان،مقام قبض فرعونی بود.در هر صورت اسم جامع نبود.

حضرت عیسی(ع) هم همینطور.مقام ایشون مقام تجلی اسم جمال الهی بود،برای همین بیشتر جنبه رأفت داشتند.

تا دین جامع و کامل نیاید،ختم نبوت محقق نمیشود.اما وقتی که دین جامع آمد و نفس وحی قطع شد،این قطع شدن خیلی غم دارد.


برخی از مفسرین در بیان آیات قرآن دارند که مثلا در اقوام گذشته جنبه "السابقون" در آنها بیشتر از اقوام بعدی بوده است.اقوام بعدی مثل اقوام گذشته اصحاب یمین دارند ولی وقتی به "السابقون" میرسد میفرماید"قلیلُ منَ الآخرین" یعنی چون مقام گذشته مقام قرب است و مقام قرب،مقام بی واسطه است،در امت آخر الزمان،مقام قرب قلیل است.

این غم،غم ساده ای نیست که بشود ساده ازش عبور کرد.


تا وقتی پیامبر بود،حال و هوای عالم طور دیگری بود.بعد از پیامبر، آخر الزمان شروع شد.ایشان در فرمایشی میفرمایند که آخرالزمان و ظهور من مثل دو انگشت من است.یعنی به محض رفتن من،آخرالزمان شروع میشود.


آخر الزمان مقام غلبه کمیت ها و کثرت هاست.آن روح معنوی هیچ وقت از بین نمی رود ولی ظاهرا جنبه هایی در امت گذشته بوده است که در امت آخرالزمان با اینکه دین کامل شده بود ولی آن جنبه های معنوی کمرنگ شد.


مثلا در زمان قبل از نوح(ع) شریعت به معنای الآن وجود نداشت.پیامبر وحی با قلب خود دریافت میکرد و قلب های مردم مستعد میشد.یک حالت عجیبی بوده است.

برای روشن شدن قضیه در شرح حال عرفا است که میگویند:ما مدتی حالات معنوی عجیبی داشتیم و فکر میکردیم این حالات از آن خود ماست.بعد از آنکه آن عزیزی که باهاش در ارتباط بودیم فوت کرد،دیدم که خیلی از آن حالات معنوی هم رفت.بعدا متوجه شدیم که آن حالات عجیب فقط بخاطر حضور آن عزیز بوده است.


غم از دست دادن پیامبر(ص) از صفحه حیات ظاهری،غم عالمانه است نه یک غم احساسی و عاطفی.در چنین وقت هایی یادآوری غم خودش کمک میکند آدم بفهمد که یه چیزی در زیر این آسمان کم دارد و آن هم وجود مقدس پیامبر(ص) است.


غم داشتند کمک میکند که آن مددی که آن وجود مقدس به عزیزانشون دارند هم به ما برسد.


حضرت میفرماید:"خَصَّصْتَ حَتّى..."

تو خصوصیات یکانه مختص خودت داشتی که بعد از تو هرغمی قابل تحمل است.

یعنی نظام  هستی غم بی پیامبری را تحمل کرده است پس از این به بعد خیلی چیزها قابل تحمل میشود.به عبارتی آن غم بزرگ نباید از دست برود تا بقیه غم ها جای آن را بگیرد بلکه باید افق روح و جهت قلب همواره به این غم بزرگ متذکر باشد.


بعد میفرمایند:"وَ عَمَّمْتَ حَتّى صارَ النّاسُ..."

یعنی تو عمومیتی دادی در رفتنت به عنوان غم قلب ها که همه مصیبت زده شدند.تو یه جوری زندگی کردی که همه دوستت داشتند.

یهودیان صدر اسلام با پیامبر خوب نبودند.در حین جنگ احد در مدینه شایعه شد که پیامبر از دنیا رفت.شخصی به نام "مخریع" که یهودی بود تا این شایعه را شنید شمشیر خود را برداشت و به طرف جنگ رفت.پسرانش گفتند که کجا داری میروی؟ او پاسخ داد که من نمیتونم تحمل کنم که پیامبر را دارند میکشند و من نشسته باشم.


امام علی(ع) میفرماید که همه از رحلت تو سوختند حتی کسانی که بعد از تو خیلی ظلم کردند.وجود پیامبر و اهل بیت یک توانایی دارند که میتوانند وجه پنهانی و اصیل فطری بدترین آدم هارا تکان دهند.نمونه اش در کربلا.


میفرماید"عَمَّنْ سِواکَ" یعنی همه به طور مساوی غصه خوردند.شیعه،ظالم،منافق، عرب جاهل و...همه به طور مساوی غصه خوردند.

حال یکی تمام وجودشو به حضرت داده است،آن واقعا شریعت آن حضرت را هم گرفته است ولی یکی فقط صفای حضرت را گرفته است.


امام علی(ع) سهم کسانی که دین نداشتند ولی محب پیامبر بودند و غم از دست دادن پیامبر را داشتند را هم به رسمیت شمردند.


بعد میفرمایند که:" وَ لَوْلا اَنَّکَ اَمَرْتَ بِالصَّبْرِ..." اگر دستور نداده بودی به صبر اینقدر گریه میکردم که اشک چشمانم خشک بشود.

یعنی این غم آنقدر بزرگ است که جا داره اینقدر گریه کرد.و جا داره که این غم را برای همیشه داشته باشیم و تازه این همه کار برای تو کم است.یعنی چیزی از دست دادیم که اگر همه این کارهارا بکنیم،کم است.


ما در غم غیبت امام زمان(ع) به شدت باید غصه بخوریم.یکی بگوید که چون خورشید پشت ابر هم به ما نور میدهد،برای ما بس است.نه!!!

ما خود حضرت را میخواهیم.با آمدن حضرت دنیا جور دیگه ای میشود.حال و هوای عالم هستی طور دیگری میشود به طوری که گفته اند که گرگ و گوسفند هم آخور میشوند.اصلا برای ما الآن قابل تصور نیست حال و هوای عالم در زمان وجود ظاهری حضرت.


بعد حضرت علی(ع) میفرمایند که نزد پروردگارت نزد ما و امت خودت باش و مارا در خاطر داشته باش.

این شبها برای این است که حداقل یاد پیامبر را خیلی داشته باشیم.


مقام حضرت حق،مقام احدیت است."قل هوالله احد" اوست که احد مطلق است.

"الله الصمد" همه جارا پر کرده است.جایی برای غیر نگذاشته است.شما فرض کنید یک اتاق را که تمام فضای اتاق را پر از خاک کنند.دیگر جایی برای غیر باقی می ماند؟؟ خیر...

خدا هم احد است.بی نهایت است.بی نهایت یعنی محدود نیست.محدود نبودن یعنی اینکه کسی جلوی او نباشد.اگر کسی در مقابل او قرار گرفت میشود دوتا و این دیگر بی نهایت نیست.

حال که خداوند همه جا هست،پس این همه موجودات چی هستند؟؟ این موجودات تجلی خداوند هستند.بودنشون عین ربط به خداوند است.مثل نور خورشید.تمام عالم را نور خورشید پر کرده است.اما آیا نور خورشید چیزی جدای خورشید است؟؟خیر.

خورشید وقتی تجلی کند،نورش همه عالم را پر میکند.خداوند هم اگر تجلی کند،موجودات بوجود می آیند.


درقرآن داریم"إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ" فطر به معنای باز کردن و گشودن است.مثل رابطه بنا و ساختمان نیست که بنا آجر و سیمان را کنار هم بگذارد و یک ساختمان ایجاد میکند. "فطر" به معنایاز عدم و نیستی ایجاد کردن است.

پس بقیه موجودات عین ربط به خداوند هستند.اگر این رابطه قطع بشود،موجودات هم نیستند.عدم میشوند.مثل نور خورشید که اگر مانعی جلویش بگذاریم،پشت مانع تاریک میشود.نور پایینی از خودش هیچی ندارد بلکه عین ربط به نور بالایی است.

موجودات هم همینطور هستند.


روح ما مجرد است.مجرد یعنی مکان و زمان و بُعد ندارد.وحدت دارد.اما ما در دنیا واقع شدیم.دینا یعنی کثرت.عالم کثرت،عالم نقص و جدایی از وحدت است.درسته که ما در دنیا قرار داریم ولی روح ما وحدت دارد و نباید بگذاریم اسیر کثرات دنیا بشود.

اگر بخواهیم در عالم کثرت و دنیا،روح ما از وحدت خارج نشود باید با احد ارتباط پیدا کنیم.ارتباط با احد هم با قلب محقق میشود.باید قلبی پیدا شود که خودش به احدیت رسیده باشد و آن قلب هم، قلب مقدس پیامبر (ص) است.

حالا اگر این قلب احدی شد،نامه ای از طرف خداوند برای احدی کردن مردم و نجات آنها از کثرت دنیا به او داده میشود که آن شریعت محمدی(ص) است.

دین آمده است که انسان را به احدیت خودش نائل کند.


مرحوم شیخ جعفر مجتهدی در بمباران شهر غم خیلی غصه میخوردند.به او گفتند که چرا اینقدر غصه میخوری.شما که نباید از مرگ بترسی!! او گفت که تمام اذیت هایی که به مردم وارد میوشد،به من هم وارد میشود.

یعنی اینقدر روحش وسعت پیدا کرده و به احدیت نزدیک شده که خودش را با بقیه احساس میکند.


یا نقل شده است که امام صادق(ع) در راه مکه گریان بودند.اصحاب به او گفتند که چرا گریه میکنید؟؟ حضرت جواب دادند که میترسم به مکه بروم و بگویم "لبیک" ولی پاسخ بشنوم"لا لبیک".

اصحاب گفتند مگر میشود؟؟شما حجت زمانی،قلب عالم امکان شما هستی.


خود راوی نقل میکند که حضرت صادق(ع) دارای مقام احدیت بودند و در کل هستی جریان پیدا کرده بودند.برای همین از آن میترسیدند که مردم به مکه بروند و اینگونه پاسخ بشنوند.غم مردم را حس میکردند.

وقتی کسی به مقام احدیت برسد در کل نظام هستی حاضر میشود.مثل نور خورشید که تمام فضای عالم هستی را پر کرده است و در همه جا حضور دارد،این شخص هم در کل هستی حضور دارد.نه فقط در عالم خلق بلکه در عوالم بالاتر هم حضور دارد.

یعنی در کُنه وجودی هر موجودی حاضر است.برای همین که امام علی(ع) میفرمایند : من میشنوم که همه ذرات عالم دارند میگویند" اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله".

پیامبر اکرم(ص) به بالاترین مقام احدیت دست پیدا کرد و با نور حضرت حق یکی شد.پس وقتی بگوییم"اشهد محمد رسول الله " در واقع داریم میگوییم"اشهد ان لا اله الا الله".


انسان باید به قلب پیامبر نزدیک بشود تا به مقام احدیت برسد.قلب پیامبر همان شریعت است که باید بیشتر به آن نزدیک شویم.باید خود را خالصانه به نماز و دعا و روزه و دستورات شریعت نزدیک کنیم.

برای اینکه خود را خالص کنیم،نباید خودیت و منیت داشته باشیم.همانطور که گفتیم خدا بی نهایت است.حالا اگر ما باشیم،او دیگر بی نهایت نیست.اگر او بی نهایت نباشه،پس دیگر خدا نیست.پس ما بی خدا میشویم. نه اینکه خدا از خدایی بیافتد بلکه ما از خداداری می افتیم.

برای اینکه ما خودیت و منیت نداشته باشیم باید بنده باشیم و بنده بودن با نزدیک شدن به شریعت محمدی(ص) ممکن است.


یاعلی مدد