بخش ششم-شرح مناجات شعبانیه توسط استاد طاهرزاده


بسم رب الحــــــــیدر(ع)


بخش ششم

شرح مناجات شعبانیه توسط استاد طاهرزاده




إِلَهِی لَمْ أُسَلِّطْ عَلَى حُسْنِ ظَنِّی قُنُوطَ الْإِیَاسِ وَ لاَ انْقَطَعَ رَجَائِی مِنْ جَمِیلِ کَرَمِکَ‏

اى خدا بر حسن ظنم به تو یأس و ناامیدى مسلط مساز و دست امیدم از دامن کرم نیکویت جدا مگردان


پروردگارا بر این حسن اعتقادم بر تو که معتقدم تو پروردگار منی،کمک کن حادثه ای،خطورات شیطانی سراغ من نیاد و این اعتقاد مرا به ناامیدی و یأس تبدیل نکند.

نیاز بشر است که اعتقاد به این زیبایی را خداوند برایش نگه دارد.از خدا تقاضا میکند که این اعتقاد خوبم را که به تو دارم را کاری کن که با یأس و ناامیدی ازدست ندهم.خدایا این امیدواری به خودت را برای من حفظ کن و این زیبایی کرمت را که من به آن امیدوارم را قطع نکن.پروردگارا کاری کن که غافل نباشم.

مردم همه در بهترین شرایط برای زندگی هستند.اگر شرایط بهم میخورد،خودشان خراب میکنند.توجه نمی کنند که کرم خدا بود که این زندگی را به آنها داد.

خدایا این رشته ی امیدم به اینکه میدانم کریم هستی و زیباترین کرم را به ما میکنی،این را قطع نکن.


خدا همیشه شروع کننده است و به بهترین صورت و زیباترین وجه شروع میکند.مشکل اینجاست که ما نمیبینیم و توجه نمیکنیم.چون توجه نمیکنیم،بداعتقاد میشویم.یعنی حسن ظن به سوءظن تبدیل میشود.آن وقت است که آن امیدواری به خداوند را ازدست میدهیم.وقتی امید به خداوند را از دست بدهیم،از خداوند هم تقاضا نخواهیم کرد و اینطوری به مرور زمان خداوند هم مارا فراموش میکند.



إِلَهِی إِنْ کَانَتِ الْخَطَایَا قَدْ أَسْقَطَتْنِی لَدَیْکَ فَاصْفَحْ عَنِّی بِحُسْنِ تَوَکُّلِی عَلَیْکَ‏

اى خدا اگر خطاهایم مرا نزد تو پس و خوار گردانیده هم بواسطه حسن اعتمادم به تو از من عفو کن


پروردگارا اگر که خطاهایم باعث شده که از چشم تو بیافتم ولی تو از من بگذر چون من امیددارم به اینکه آخرش تو باید مسئله ام را حل کنی.

امیدواری به خداست که آدم را در هر صحنه ای نجات میدهد.

زرنگی مومن در همینجاست که میتواند با نوری از انوار خداوند،ظلمت خودش را از بین ببرد.

خدایا با این حسن توکلم به تو که میدونم من بهترین موکل را دارم چون کس دیگه ای نیست که بخواد مشکلات را حل کند،همه در مقابل تو سایه اند،فقط تو هستی،با این حسن توکلم از من بگذر.

ما که فرشته نیستیم که گناه نکنیم.بالاخره هرکسی گناهی میکند ولی نکته اینجاست که چطوری از ظلمت این گناه رها شود.باید با حسن توکل به خداوند که خداوند بخشنده است،از ظلمت گناه خارج شویم.




إِلَهِی إِنْ حَطَّتْنِی الذُّنُوبُ مِنْ مَکَارِمِ لُطْفِکَ فَقَدْ نَبَّهَنِی الْیَقِینُ إِلَى کَرَمِ عَطْفِکَ‏

اى خدا اگر گناهانم مرا از لطف و کرامتهایت دور کرده مقام یقینم مرا به کرم و عطوفتت تذکر میدهد


پروردگارا اگر گناهان من باعث شده که خوار و پست بشم،طوری بشود که کرم لطف تو به من نرسد،اما یک هوشیاری در من بوجود آمده که من به کرم لطف تو هوشیارم و برای همین زود مأیوس نمیشوم.

یک صفتی داری و آن این است که کریمانه میبخشی و من را به عنوان یک گناهکار نمیبینی.

در نظر بگیرید که انسان شخصیتا با گناهان می آید ولی با کرم خداوند و با برخورد کریمانه خداوند در اوج ارتباط با خداوند برمیگردد.این جنس کرم خداوند است که به هر اسمی اورا بخوانید،با همان اسم با شما برخورد میکند.

اگر با اسم لطف و کرم بخوانیدش که خدایا از گناهان من بگذر،با همان اسم با شما برخورد میکند و گناهان شمارا میبخشد.همین قاعده است که در همه دعاها و مناحات میبینید که انسان با کوله باری از گناه و ظلمات می آید و پاک برمیگردد.


انسان باید خیلی بدبخت باشد که ظلمات گناه را به دنبال خودش بکشد.تا خدایی داریم که اینطوری آدم را میبخشد دیگر نباید گرفتار ظلمات گناه باشیم.تازه از آن بدبخت تر کسی که میرود گناهان خودش را برای دیگری بازگو میکند.این دیگر خیلی بدبخت است.خداوند انسان را به چشم گناهکار نگاه نمیکند بعد این انسان بدبخت میرود گناهان خودش را برای دیگری بازگو میکند.این دیگر خیلی کار زشتی است.


در این حد خداوند ستارالعیوب است که اگر 20 سال پیش گناهی را مرتکب شدیم،اگر کسی آمد و به ما گفت که شما همون کسی هستی که 20 سال پیش این گناه را انجام دادی،اگر بگویم که نه من آن فرد نبودم،دروغ نگفته ایم.چون شخصیتمان دیگر گرفتار آن گناه نیست.برای همین اگر بگوییم من آن گناه را انجام ندادم،دروغ نگفته ایم.


زنی آمد پیش پیامبر اکرم و گفت که من زنا انجام داده ام.آماده ام تا من را قصاص کنید و حد را برای من اجرا کنید.پیامر به این زن گفت که شما بارداری؟؟ گفت بله.پیامبر به این زن فرمود که برو وقتی بچه هات به دنیا آمد بعد بیا.

زن رفت و بعد از چندماه دوباره برگشت و به پیامبر(ص) گفت که من بچه ام را به دنیا آوردم.حالا من را قصاص کنید.

پیامبر فرمود که الآن باید بچه ات را شیر بدهی.بچه ات که از شیر افتاد بعد بیا.زن رفت و بعد از دوسال برگشت.پیامبر(ص) باز فرمود که الآن بچه ات به مادر احتیاج دارد.برو و وقتی بچه ات دیگر به مادر احتیاج نداشت بیا.


این روایت میخواهد نشان میدهد که پیامبر با زبان بی زبانی میگوید که برو مشکل خودت را با خدا حل کن.نیازی به قصاص نیست.برو توبه کن . خدا تورا میبخشد.

اینطور نیست که هرکسی گناهی انجام داد باید حد زده شود و قصاص اجرا شود.کی گفته است که گناه با اجرای حد بخشیده میشود و اگر طرف قصاص نشود،گناه بخشیده نمیشود؟؟

قصاص و اجرای حد برای این است که اگر قضیه لو رفت و در جامعه پخش شد،برای اینکه قبح گناه نریزد،باید قصاص اجرا شود.اجرای حد و قصاص در رابطه با جامعه است نه خود فرد.طرف با توبه مسئله اش حل میشود.





إِلَهِی إِنْ أَنَامَتْنِی الْغَفْلَةُ عَنِ الاِسْتِعْدَادِ لِلِقَائِکَ فَقَدْ نَبَّهَتْنِی الْمَعْرِفَةُ بِکَرَمِ آلاَئِکَ‏

و اگر غفلت مرا از مهیاى لقاى تو شدن به خواب غرور افکند معرفتم به نعمتهاى بزرگوارت بیدار میگرداند


خدایا اگر غفلت منو از آمادگی ملاقات با تو به خواب برده است ولی هنوز امیدد ارم که به لقاء تو نائل بشم.خدایا با این همه گناهان و غفلت ها باز امیددارم که با تو ملاقات کنم.این امیدواری را معرفت به نعمت های پرازکرامتت به من داده است.به عبارتی نعمت ها و جلوه های کریمانه ات منو امیدوار کرده است.


یکی از چیزهایی که فوق العاده انسان نیازدارد این است که قلبش خدابین باشد.یعنی قلب توان این را داشته باشد که جمال و جلال حق را و امساء الهی را ملاقات کند.از طرفی میبیند که غفلت کرده و حالا با استفاده از این مناجات و وصل شدن به اسماء الهی مشکلات خود را حل میکند.

در این فراز میگوید درسته که با غفلت ها من کوتاهی کردم اما به کرم تو هوشیار و امیدوارم.





إِلَهِی إِنْ دَعَانِی إِلَى النَّارِ عَظِیمُ عِقَابِکَ فَقَدْ دَعَانِی إِلَى الْجَنَّةِ جَزِیلُ ثَوَابِکَ‏

اى خدا اگر عقاب و انتقام تو مرا به آتش دوزخ خواند ثواب و عنایتت مرا بسوى بهشت ابد دعوت کرد


خدایا اگر که من را به سوی آتش بخوانی،اگر عِقاب عظیمت مرا بسوی جهنم بکشاند،قبول دارم.من لایق و سزاوار عذاب هستم اما  ثواب های زیادی که برای کوچکترین عمل من قرار داری،من را به سمت خود برگرداند و به بهشت دعوتم کرد.

خودت گفتی که نماز بخون،من هم خواندم و گفتی که اگر نماز جماعت شرکت کنی،ثوابش را ملائکه هم نمیتوانند ثبت کنند.من هم به حرف تو اطمینان دارم.حالا با اینکه میدونم کارهای من لایق جهنم است ولی من ثواب های زیادی که تو به من دادی را میبینم.ثواب زیاد تو من را به بهشت میکشاند.



إِلَهِی فَلَکَ أَسْأَلُ وَ إِلَیْکَ أَبْتَهِلُ وَ أَرْغَبُ وَ أَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ

اى خدا پس من هر چه بخواهم از تو درخواست میکنم و به درگاه کرمت با ناله و زارى و شوق و رغبت می‏نالم و از تو میطلبم که درود فرستى بر محمد (ص) و آل محمد


پروردگارا فقط از تو تقاضا میکنم و به درگاه تو و به سوی تو ناله میکنم.

ما در یک مرحله میرسیم به اینکه میفهمیم که باید دل و قلب وسط باشد.در اول امر اعمالی که انجام میدهیم جنبه تکلیفی دارد و انجام واجبات و ترک محرمات را بخاطر عمل به تکلیف انجام میدهیم.

اما بعد از مدتی به جایی میرسیم که دل و قلب وسط است.وقتی دل و قلب وسط باید اعمال را با شوق و علاقه انجام میدهیم.محرمات را بصرف اینکه فلان فقیه گفته حرام است انجام نمیدهیم بلکه در قلب نسبت به آن کار،تنفر پیدا میشود.

اما متاسفانه با اینکه سنی از ما گذشته است میبینیم که هنوز در ته قلب میل به بعضی از کارهای حرام داریم.در ته قلب شوق خلوت با خدا را نداریم.

این فراز برای کسانی است که در اوج دلدادگی با خداوند هستند که اینطور مناحات کردن باعث میشود مرتبه قلب حفظ شود یا به عبارتی حضور قلب حفظ شود.این ناله و زاری برای نگه داشتن خودمان در مرحله باطنی قلب است.چون وقتی که راه باز شد و پرده ها کنار رفت و ارتباطی با عالم غیب حتصل شد،فقط ملائکه نمی آیند،شیطان هم می آید.در این مرحله بدلیل اینکه تشخیص دادن حقه های شیطان بسیار سخت است و هرچه پیش بریم حجاب های سختی مثل خودبینی و تکبر سراغمان می آید، آمدن شیطان خیلی خطرناک است.برای همین نیاز به زاری و گریه و التماس نیاز دارد.





وَ أَنْ تَجْعَلَنِی مِمَّنْ یُدِیمُ ذِکْرَکَ وَ لاَ یَنْقُضُ عَهْدَکَ وَ لاَ یَغْفُلُ عَنْ شُکْرِکَ وَ لاَ یَسْتَخِفُّ بِأَمْرِکَ‏

و مرا از آنان قرار دهى که دایم به یاد تواند و هرگز عهد تو نشکنند و شکر و سپاست را لحظه‏اى فراموش نکنند و امرت را سبک نشمرند


خدایا با تمام وجود آمده ام و فقط از تو تقاضا میکنم و به سوی تو گریه و ناله و زاری میکنم و پیامبر و اهل بیت را واسطه قرار میدهم که این 4 چیز را از به من بدهی:

من را جز کسانی قرار بده که دائم به یاد تو هستند و آن عهد بندگی که با تو بستند،وفادار هستند و از شکر نعمت های تو غافل نمیشود و امر تورا سبک نمی شمارند.




إِلَهِی وَ أَلْحِقْنِی بِنُورِ عِزِّکَ الْأَبْهَجِ فَأَکُونَ لَکَ عَارِفاً وَ عَنْ سِوَاکَ مُنْحَرِفاً وَ مِنْکَ خَائِفاً مُرَاقِباً

اى خدا و مرا به نور مقام عزتت که بهجت و نشاطش از هر لذت بالاتر است در پیوند تا آنکه شناساى تو باشم و از غیر تو رو بگردانم و از تو ترسان و مراقب فرمان باشم


خدایا من را ملحق کن به نور عز پُر از نور و نشاطت.

نور عزت پروردگار چیه؟نوری است که باعث میشود بقیه چیزهارا نبینیم که بخواهیم به آنها نظر کنیم.چیزی جز حق نمیبینیم.این درخواست را ملائکه هم نمیتوانند بکنند.فراز،فراز بلند مرتبه ای است.

وقتی این نور تجلی کند،میشود امام علی(ع) که میفرماید "مَا رَأَیْتُ شَیْئًا إلَّا رَأَیْتُ اللَهَ قَبْلَهُ وَ مَعَهُ وَ بَعْدَه" ندیدم چیزی را مگر اینکه قبل او و بعد او و با او و در او خدا را دیدم.

نتیجه این نور خداشناسی است.خداشناسی با کتاب خواندن و مدرسه رفتن بدست نمی آید.

وقتی این نور بر قلب انسان تجلی کند،یک خوف عجیبی بر قلب سایه می اندازد.در عین خوف و هیبتی که می آورد،این نور بهجت زاست و باعث سرور و شادی قلب میشود.

این نور باعث میشود که دائم مواظب کارهایی که انجام میدهد باشد، حتی در کوچکتریم کارها.




یَا ذَا الْجَلاَلِ وَ الْإِکْرَامِ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ رَسُولِهِ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ وَ سَلَّمَ تَسْلِیماً کَثِیراً

اى خداى صاحب جلال و بزرگوارى و درود خدا بر رسولش محمد (ص) و بر اهل بیت پاکش و سلام و تحیت بسیار باد.


وقتی اسم جلال و اکرام خداوند برده شود،خداوند با تمام لطفش می آید.

یَا ذَا الْجَلاَلِ وَ الْإِکْرَامِ ای خدایی که در حقیقت هستی ما در صحنه هستی و در نزدیک ترین نیاز ما،پیش مایی.

ای خدایی که تمام اینهایی که گفتم با نظر به تو گفتم.از خدایی که دارای جلال و جبروت هستی،با اسم جلالت بر قلب ما تجلی بکن که خوف و هیبت ما و مراقبه ما شدید بشود و هم با اسم کرم و لطفت با ما برخورد کن که امید و شوق و علاقه ما زیاد بشود.


وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ رَسُولِهِ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ وَ سَلَّمَ تَسْلِیماً کَثِیراً

حالا تمام این چیزهایی که خواستم را در پیامبر و اهل بیت میبینم،پس به اینها نظر میکنم و از آینه وجود آنها طلب میکنم چون آنها واسطه فیض هستند.پس سلام و درود تو بر این خاندان،آن هم نهایت سلام و درود بسیار که این خاندان،نمایش الطاف الهی به ماهستند.


«والسلام علیکم و رحمة‌الله و برکاته»

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد