در سوگ فاطمه(س)

بسم رب الحـــــیدر(ع)

در سوگ فاطمه(س)

چروک بر پیشانی تشیع خبر از غمی عجیب میدهد که چون قبر فاطمه گفتنی نیست،همچنان که اشک علی در سوگ فاطمه اشک معمولی نیست.
نمی دانم اشک علی سوزناک تر است برای ما،یا سکوت 25 ساله خانه نشینی اش با آن همه توانایی برای هدایت جامعه!!!

سوگ فاطمه،سوگ یک زن مومنه نیست و قبر او،یک قبر گمشده نیست که باید یافتش.
قبر گمشده ی او قبرستان نمایش ظلم است که باید به آن پی برد و آن را فهمید و رسول خدا فرمود،رضای من در گرو رضای فاطمه، و رضای خدا در گرو رضای من است.خشم فاطمه،جهنم خدا و رضای فاطمه،بهشت خداوند است.
خداوند به غضب فاطمه غضب میکند و به رضای فاطمه راضی میشود. عجیب است...
عجیب است که یک زن به جایی میرسد که میزان سنجش غضب و رضای خداوند میشود.

جذب و دفع فاطمه،جذب و دفع الهی میشود و این بخاطر آن است که فاطمه در طول عمرش جز رضای خدارا طلب نکرد و همچنان که خدا از گناه دیگران غضبناک میشود،اون نیز غضبناک میشد و میل خود را با میل خداوند تنظیم کرده بود.

آیات 3 و 4 سوره نجم:
"وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَىٰ-إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَىٰ"
خداوند در مورد پیامبر میگوید که هیچ وقت از روی هوی و هوس سخن نمیگوید و هرچی میگوید وحی است.
پس باید تک تک جملات پیامبر وصل به عالم غیب باشد.
حال پیامبر در مورد فاطمه بارها میگفت که "ای فاطمه من از تو بوی بهشت را میشونم."

انسانی اگر متعالی شد، میتواند غیب را بو بکشد.به این در عرفان میگند کشف شَمی.
نمونه اش وقتی اویس قرنی برای دیدار پیامبر وارد مدینه شده بود و وقتی که نزدیک غروب خورشید جون بخاطر حرف مادرش به یمن برگشت.وقتی پیامبر وارد مدینه شد فرمود من بوی بهشت را از جانب یمن میشونم.اویس قرنی بخاطر اعمالش،بهشتی شده بود و پیامبر بوی بهشت را از وجود او حس میکرد.چون همین الان قیامت برپاست و فرد با اعمالش در بهشت یا جهنم قرار دارد. قیامت چیزی نیست که بعدا برپا شود...
حالا پیامبر در مورد فاطمه بارها میگفت که :ای فاطمه من از تو بوی بهشت میشنوم.
فاطمه مظهر اتم و کامل بهشت بود....

بزرگی هرکس در انتخابش معلوم میشود.انتخاب هرکس نشان میدهد که این فرد چقدر بزرگ است یا چقدر کوچک است.
حال ای فاطمه...تو چقدر بزرگ بودی که علی را انتخاب کردی.اگر تو نبودی علی با کی ازدواج میکرد!!

حتما داستان سه روز روزه خاندان علی را شنیده اید:
سوره انسان آیات 8 تا آیه 22 خداوند در مورد این داستان سخن گفته.

ماجرا از آنجا آغاز شد که روزی حسن و حسین نور چشمان رسول خدا صلی الله علیه وآله مریض شدند. خانواده علی هم به سفارش پیامبر برای شفای فرزندان بیمار خود نذر کردند سه روز روزه بگیرند.
پس از آنکه آنها شفا یافتند، اقدام به روزه گرفتن نمودند، حتی حسنین هم به بزرگترها پیوستند و به پیروی از پدر و مادر خویش روزه گرفتند. حضرت علی علیه السلام برای افطار مقداری جو تهیه کرد و فاطمه علیها السلام با قسمتی از آن برای افطار روز اوّل چند قرص نان تهیه کرد. امّا همان شب هنگام افطار، فقیری در خانه آنان را کوبید و گفت:
«ای اهل بیت محمد، من مسلمانی هستم بیچاره و مسکین، از آنچه خودمی خورید به من بدهید ومرا اطعام نمایید. خدا شما را از طعام های بهشتی اطعام کند.»
حضرت علی علیه السلام غذای خود را به آن فقیر داد. به پیروی از آن حضرت، اهل خانه هم هر یک سهم خویش را به فقیر دادند و با آب افطار کردند.

روز دوم فاطمه علیها السلام بخش دیگر از جو را آرد کرد و با آن نان پخت. حضرت علی نماز مغرب را با پیامبر خواند و به منزل آمد تا افطار کند. فاطمه نان های پخته شده راهمراه با آب و اندکی نمک زبر، در برابر روزه داران نهاد. و چون نزدیک شدند تا تناول نمایند، صدایی از پشت در به گوش رسید که:

«سلام بر شما ای اهل بیت محمد، من یتیمی مسلمان هستم. پدرم روز نبرد احد در رکاب رسول خدا شهید شده است. اکنون گرسنه ام. مرا طعام دهید، خداوند شما را از طعام های بهشتی نصیب گرداند.»
لقمه ها به سفره بازگشت. و باز هر چه در سفره داشتند به آن یتیم درمانده دادند و خود گرسنه خوابیدند، در حالیکه جز آب چیزی نچشیدند.

برای شب سوم، حضرت فاطمه با آخرین قسمت جو نیز چند قرص نان تهیه کرد. این بار نیز هنگام افطار، اسیری گرسنه درِ خانه را کوبید و از آن خانواده کَرم، غـذا خواست. آن شب هم آنان با آب افطار کردند و آنچه خود بدان نیاز داشتند، برای خشنودی خدا، ایثار نمودند.
گرسنگی بیش از حد آنان را به رنج افکنده بود. نور چشمان پیامبر از شدت گرسنگی برخود می لرزیدند. ضعف و ناتوانی وجود آنها را فرا گرفته بود. رسول خدا صلی الله علیه وآله چون این منظره را دید و از ماجرا آگاه شد، بر حال آنها رقت نمود و گریست. سپس دست به دعا بلند کرد و عرضه داشت:
«بار خدایا اینها خاندان منند که از گرسنگی به خطر افتاده اند، پروردگارا بر ایشان رحم فرما و اینان را بیامرز، خدایا ایشان را حفظ نما و فراموششان مکن.»
آنگاه جبرئیل نازل شد و گفت:
«ای محمد، خداوند تو را سلام می رساند و می فرماید: دعای تو را درباره آنها مستجاب کردم و آنها را سپاس می گویم و از آنان خشنود هستم.»
سپس ارمغان تازه خویش را بر پیامبر خواند که همان ایات سوره انسان است.
در ایات مزبور به این ماجرای خدا پسندانه و انسان دوستانه اشاره شده است. پس از آن جبرئیل طبقی از غذاهای لذیذ و مطبوع بهشتی برای ایشان آورد و آنان را اطعام نمود.

وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى‏ حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیراً(8)
غذایی را که از شدّت احتیاج ، آن را دوست می داشتند ، به مسکین و یتیم و اسیر عطا کردند.

إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُریدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً
و ( گویند ) ما فقط برای رضای خدا به شما طعام می دهیم و از شما هیچ پاداش و سپاسی هم نمی طلبیم .

إِنَّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا یَوْماً عَبُوساً قَمْطَریراً
ما از قهر پروردگار خود به روزی که از رنج و سختی آن رخسار خلق درهم و غمگین است می ترسیم .

فَوَقاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذلِکَ الْیَوْمِ وَ لَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَ سُرُوراً
خدا هم از شر و فتنه آن روز آنان را محفوظ داشت و به آنها روی خندان و دل شادمان عطا نمود .

وَ جَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَریراً
و خداوند پاداش آن صبر کامل ( بر ایثار ) شان را باغ بهشت و لباس حریر بهشتی لطف فرمود .

مُتَّکِئینَ فیها عَلَى الْأَرائِکِ لا یَرَوْنَ فیها شَمْساً وَ لا زَمْهَریراً
که در آن بهشت بر تختها ( ی عزت ) تکیه زنند و آنجا نه آفتابی ( سوزان ) بینند و نه سرمای زمهریر .

وَ دانِیَةً عَلَیْهِمْ ظِلالُها وَ ذُلِّلَتْ قُطُوفُها تَذْلیلاً
و سایه درختان بهشتی بر سر آنها و میوه هایش در دسترس و به اختیار آنهاست .

وَ یُطافُ عَلَیْهِمْ بِآنِیَةٍ مِنْ فِضَّةٍ وَ أَکْوابٍ کانَتْ قَواریرَا
و بر دور آنها جام هایی از نقره و تنگ هایی بلورین گردانیده می شود.

قَواریرَا مِنْ فِضَّةٍ قَدَّرُوها تَقْدیراً
بلورهایی که جوهرش از نقره است که ( بهشتیان یا خدمه آنان ) آنها را به هر اندازه که خواسته اند اندازه گیری کرده اند.

وَ یُسْقَوْنَ فیها کَأْساً کانَ مِزاجُها زَنْجَبیلاً
و آنجا شرابی که طبعش مانند زنجبیل گرم و عطرآگین است به آنها بنوشانند .

عَیْناً فیها تُسَمَّى سَلْسَبیلاً
از چشمه ای در بهشت که نامش سلسبیل است!

وَ إِذا رَأَیْتَ ثَمَّ رَأَیْتَ نَعیماً وَ مُلْکاً کَبیراً
و چون آن جایگاه نیکو را مشاهده کنی عالمی پر نعمت و کشوری بی نهایت بزرگ خواهی دید.

وَ یَطُوفُ عَلَیْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ إِذا رَأَیْتَهُمْ حَسِبْتَهُمْ لُؤْلُؤاً مَنْثُوراً
و دور آن بهشتیان ، پسرانی زیبا که تا ابد نوجوانند و خوش سیما به خدمت می گروند که وقتی در آنها بنگری ( از فرط صفا ) گمان بری که لؤلؤ پراکنده اند .

عالِیَهُمْ ثِیابُ سُندُسٍ خُضْرٌ وَ إِسْتَبْرَقٌ وَ حُلُّوا أَساوِرَ مِنْ فِضَّةٍ وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً
بر اندام بهشتیان لباسهایی است از حریر نازک سبز رنگ و از دیبای ضخیم ، و با دستبندهایی از نقره تزیین شده اند ، و پروردگارشان شراب طهور به آنها می نوشاند .


إِنَّ هذا کانَ لَکُمْ جَزاءً وَ کانَ سَعْیُکُمْ مَشْکُوراً
این بهشت بدین نعمت و عظمت به حقیقت پاداش اعمال شماست و سعیتان ( در راه طاعت حق ) مشکور و مقبول است .(22)

نکته زیبایی در این آیات هست.
خداوند بخاطر این کار این خانواده نعمت های بهشتی را بیان میکند.
هرجا خدا بخواهد اوج نعمت های بهشت را بیان کند،از حورالعین بهشتی سخن میگوید ولی جای تعجب است که در این آیات حرفی از حورالعین نمیزند.
زمشخری سنی در تفسیر کشاف مینویسد:نمیدانم خداوند ادب چه کسی را نگه داشت که در این آیات حرفی از حورالعین بهشتی نزد!!
از حوری سخن گفتن در مقابل زن،مقداری حریم آن زن را کم گرفتن است. خداوند چه حریم بزرگی برای فاطمه قائل است که در این آیات برای رعایت ادب فاطمه حرفی از حورالعین نمیزند.
فاطمه سرور همه حورالعین های بهشتی است...

پیامبر خیلی دختر داشت وحتی دخترانی بزرگتراز فاطمه هم داشت ولی بین آن همه فاطمه را طور دیگه ای دوست داشت.به فاطمه عشق میورزید.دست فاطمه را میبوسید.
پیامبر که اسیر عاطفه نیست که چون فاطمه دخترش است،فاطمه را دوست داشته باشد.فاطمه را از آن جهت دوست دارد که مظهر اسماء خداست.


پس از رحلت رسول خدا ارتباط وحی الهی قطع شد ولی ارتباط ملائکه قطع نشد و رابطه جبرئیل با این خانه قطع نگشت،چنانچه مصحف فاطمه(این کتاب الآن دست حضرت ولی عصر(عج) است و موقع ظهور این کتاب را نزد خود دارند) از ارتباط جبرئیل با حضرت زهرا تهیه شد.
امام صادق میفرمایند:" پس از رحلت رسول خدا،جبرئیل با حضرت زهرا مراوده داشته است.جبرئیل خدمتش میرسید و اورا تسکین میداد و از پدرش و جایگاه وی در بهشت خبر میداد و از آنچه بعد از او برای ذریه اش پیش می آید آگاه کرد و علی آن را نوشت."

امام صادق میفرماید مراوده.
مراوده غیر از چند بار آمدنه.یعنی حضرت زهرا با عالم عرش وصل بود.
امام خمینی در همین راستا میگوید:سابقه نداشته است که جبرئیل جزبا طبقه اول انبیا این چنین آمد و شد های مکرر با کسی داشته باشد.


اگر میخواهید روحتون مدد بگیره باید به مادرکل عالم غیب یعنی فاطمه متوسل شوید.
قلب ما باید مزه توسل به صدیقه کبری را بچشد.جوهر توسل به فاطمه مسلم کارسازترین جوهراست که میتوان وصال کرد. آنی که متوسل به حضرت زهرا بشیم،تمام عرش الهی در خدمت ماست.
باید مقام آن حضرت را بشناسیم تا این حرف ها برایمان معنا پیدا کند.


فاطمه با وصیت خود که فرمود مرا شبانه دفن کنید تا کسی خبردار نشود،حقانیت مسیر شیعه را مشخص کرد و تمام نقشه های غاصبان را خنثی کرد.اعتراضی به این زیبایی در جهان وجود ندارد.

پیامبر به طور مکرر اعلام میکرد که رضایت من،رضایت فاطمه است.همه مردم هم میدانستند.وقتی عمر و ابابکر خانه حضرت را آتش زدند مردم بسیار خشمگین شدند. نقشه عمر و ابابکر این بود که به عیادت بروند و همه جا جار بزنند که فاطمه از ما راضی شده و همه چی حل شده.وقتی رفتند عیادت فاطمه از آنها رو برگرداند و دست های خود را رو به آسمان برد و گفت"خدایا شاهد باش من از اینها راضی نیستم."
این در حالی بود که بسیاری از مردم هم آنجا حضور داشتند... چون فهمیده بودند فاطمه چند روزی بیشتر زنده نیست، نقشه بعدی آنها این بود که یک تشیع جنازه بزرگ برای حضرت برپا کنند تا کمی از خشم مردم را کم کنند.ولی حضرت با این وصیت نقشه شوم آنهارا خنثی کرد.
تا قیام قیامت این ننگ برا اهل سقیفه ماند و همین مخفی شدن قبر،حقانیت شیعه را ثابت میکند.

التماس دعا
یاعلی مدد