مقام توحید-مباحث استاد طاهرزاده-حقیقت امام حسین(ع) و کربلا


بسمه تعالی
مقام توحید


در معرفت نفس توحید را درک کردیم.

توحید یعنی خدا عین قدرت است.عین اراده است.عین علم و عین حکمت است.
توحید یعنی ذات و صفات با هم یکی است.یعنی خدایی نداریم که علیم باشد و خدای دیگری که حکیم باشد.
یا به معنای دیگر صفت علیم بودن از خداوند جدا نیست.یعنی  نمیشود که 30 درصد از خدا علیم باشد و 20 درصد از خدا حکیم.
نمیشود این صفات را در خدا جمع بست.خدا خدایی است که عین قدرت است،عین اراده و عین عزیز بودن است.علیم بودن از حکیم بودن جدا نیست و حکیم بودن از سمیع بودن جدا نیست.
ذات و صفات یکی است.توحید یعنی این.

حالا که توحید یعنی خدا عین اراده است،پس هرجا اراده خدا در صحنه باشد،خداوند در صحنه است.
حالا اگر انسانی فهمید که اراده ی خدا فعلا چنین است،وارد این صحنه میشود.چون میخواهد به خدا نزدیک بشود.
اگر انسان آنچه را خدا اراده کرده ،انتخاب کند،نور حضور خداوند در قلب او تجلی میکند و این مشروط به آن است که خودرا در آغوش اراده خدا بندازد و ایثار و از خودگذشتگی در راه خدا را آغاز کند.

پیامبر در مدینه به امام حسین(ع)  الهام کرد که " یَا حُسَیْنُ اخْرُجْ فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ یَرَاکَ قَتِیلا"
ای حسین خارج شو( و به سوی عراق برو )که خدا میخواهد تورا کشته ببیند.

این یعنی اراده ی خداوند این است که امام حسین
(ع) درکربلا شهید بشود.حالا که اراده خداوند این است،پس خود خداوند در این اراده حضور دارد،چون هرجا اراده ی خداوند هست،خدا هم هست چون خداوند عین اراده است.
امام حسین
(ع) هم قبول میکند.

این به این معنا نیست که امام حسین
(ع) مجبور بود خارج بشود و اختیار نداشت.
امام حسین
(ع) میدانست اراده ی خداوند  اینچنین است،برای همین با اختیار خودش به سمت کربلا رفت.میتوانست نرود ولی برعکس، همه تلاش و همت خود را کرد که زیباتر کربلا را بوجود بیارود.

الآن شبهه ای که بعضی از این روشنفکرای احمق مطرح میکنند این است که چرا امام علی
(ع) با اینکه میدانست اگه برود مسجد،ضربت میخورد و شهید میشود،پس چرا رفت؟؟؟
این خودکشی نیست؟؟
اگر نمیدانست که شهید میشود،دیگر امام نیست و علم غیب ندارد و اگر میدانست شهید میشود،چرا رفت؟؟؟این کار عقلی نیست؟؟

چرا از این دید به قضیه نگاه میکنند و سعی نمیکنند بفهمند که امام با اینکه میدانست،رفت.این مقام بزرگی است که تو بدونی اینجا کشته میشی و با اینکه میدونی، بری.

در معرفت نفس داریم که ما تکویناً دارای مقامی هستیم و تشریعاً باید به اون مقام با اختیار و اراده خودمون برسیم.
حالا امام علی
(ع) و امام حسین(ع) با اختیار خودشان سعی میکنند تشریعاً با آن مقامی که تکویناً دارند هماهنگ بشوند.به این میگویند هماهنگی بین تکوین و تشریع.

خداوند  تمام این حادثه ها در علمش هست.نه به این معنا که حالا چون میداند ما این کار را میکنیم،پس ما مجبوریم.نه.!!
خدا علم دارد که ما وقتی می آییم در دنیا،با اختیار خود چیکار میکنم.درواقع علم به اختیار ما دارد.
اهل بیت هم همینطور هستند.
ائمه هم میدانند که مثلا این فرد در این صحنه با اختیار خودش،کدام طرف را انتخاب میکند!!!

حالا خدا علم به این دارد که روزی ابوبکر با اختیار خودش خلافت را از امام علی
(ع) میگیره و بعد روزگار این چنین میشود که سپاهی با اختیار خودشان جلوی امام حسین(ع) را میگیرند و  شخصی به نام امام حسین(ع) با اختیار خودش جلوی این سپاهیان را میگیرد و میتواند اسلام را نجات بدهد.خدا در علمش تمام این اتفاقات و حوادث تا آخر قیامت هست.


برای همین خدا اینگونه اراده میکند که زمینه هدایت بندگان فراهم شود و اراده خدا این است که حسین(ع) در کربلا شهید شود.

حالا در آن زمان چرا امام حسین(ع)؟؟؟
چون امام حسین
(ع) با اختیار خودش اینقدر وسعت روح پیدا کرده که مظهر حقیقت کربلا در زمان خودش است.یعنی در علم خدا بود که امام حسین(ع) وقتی بیاد در دنیا میتواند با اختیار خودش به این مقام برسد.

نه اینکه از اول خدا اینهارا اینگونه اراه کرده که امام باشند.

اول خدا در علمش هست که این افراد  در دنیا چه وسعت روحی پیدا میکنند،بعد خدا یه سری مقامات ویژه را به ائمه میدهد.مثلا مقام طهارت که در نکات قبلی گفتم.درست است ائمه عین پاکی است و معصوم است ولی حالا باید با اختیار خودش این معصومیت و پاکی را حفظ کند.برای همین است که نماز شب برای پیامبر واجب بود.چون باید این مقام عظیم را حفظ کند.

یا علی مدد