آمادگی جهت حیات ابدی _ بخش اول _برکات تذکر قیامت_شرح نامه 31 امام علی(ع) توسط استاد طاهرزاده

بخش اول


بسم‌الله‌الرحمن‌‌الرحیم



«... وَ اعْلَمْ أَنَّ أَمَامَکَ عَقَبَةً کَئُوداً الْمُخِفُّ فِیهَا أَحْسَنُ حَالًا مِنَ الْمُثْقِلِ وَ الْمُبْطِئُ عَلَیْهَا أَقْبَحُ حَالًا مِنَ الْمُسْرِعِ وَ أَنَّ مَهْبِطَکَ بِهَا لَا مَحَالَةَ إِمَّا عَلَى جَنَّةٍ أَوْ عَلَى نَارٍ فَارْتَدْ لِنَفْسِکَ قَبْلَ نُزُولِکَ وَ وَطِّئِ الْمَنْزِلَ قَبْلَ حُلُولِکَ فَلَیْسَ بَعْدَ الْمَوْتِ مُسْتَعْتَبٌ وَ لَا إِلَى الدُّنْیَا مُنْصَرَفٌ»


هشدار که در مقابل تو گردنه‌ای است دشوار، آن‌کس که سبک‌بار است نسبت به آن‌کس که سنگین‌بار است در وضع خوبی است. و آن‌کس که به کندی می‌رود حالش بدتر است از آن‌کس که آن مسیر را به سرعت طی می‌کند، و فرودآمدن تو در آن مسیر یا به بهشت است یا به دوزخ؛ پس پیش از فرود آمدن برای خود ذخیرهایی بفرست، و پیش از رسیدنت، منزل خود را مناسب گردان، که پس از مرگ نه جای عذرخواستن و فراهم‌کردن خشنودی خداوند است، و نه راه بازگشت به دنیا.



سخن امام الموحدین حضرت علی(ع) به فرزندشان در راستای نظرانداختن به افقی ماوراء دنیا، به این‌جا رسید که می‌فرمایند:

فرزندم! بدان در رویاروی تو «عَقَبَةً کَئُوداً»؛ گردنه‌ی بسیار بلندی است، از این گردنه آن‌هایی که بارشان سبک است، با سرعت حرکت می‌کنند و در نتیجه حرکتشان نسبت به آن‌هایی که بارشان سنگین است، بسیار راحت است.


سپس ما را متذکّر هدف نهایی این حرکت نموده و فرمودند: بدان که نهایت این گردنه یا بهشت است یا جهنّم.

«وَ أَنَّ مَهْبِطَکَ بِهَا لَا مَحَالَةَ إِمَّا عَلَى جَنَّةٍ أَوْ عَلَى نَارٍ»؛

محل هبوط و فرود آمدن تو پس از طی این مسیر یا بر بهشت است یا جهنّم.

«فَارْتَدْ لِنَفْسِکَ قَبْلَ نُزُولِکَ وَ وَطِّئِ الْمَنْزِلَ قَبْلَ حُلُولِکَ»؛


فرزندم! کسی که می‌خواهد راهی را طی کند، عاقلانه آن است که قبل از قدم گذاشتن در آن راه، چراغی در جادّة آن بیفروزد و پیش قراولی بفرستد تا نه در طی راه شکست بخورد و نه در موقع فرودآمدن در آن‌جایی که باید فرود آید، در زحمت باشد.


آری عاقلانه آن است حالا که باید این مسیر را طی کرد و به منزل ابدی فرود آمد، طوری شرایط آن منزل را فراهم نمایی که آن منزل برای انسان محلّ آرامی باشد، وگرنه چه فرقی بین سختی‌های حرکت به سوی منزل و جایگزینی در منزل هست، اگر مسیر ما همراه با سختی باشد و مقصدی هم که به آن می‌رسیم همراه با ناراحتی باشد، سراسرِ بودن ما سختی و خسران می‌شود.


برکات تذکر قیامت


این‌جا بحث بر سر این نیست که بالأخره آیا زندگی دنیا به ابدیتی ختم می‌شود یا نه، خطاب حضرت با کسانی است که خوب می‌دانند سیری ابدی در پیش دارند و می‌دانند در ابدیتشان خودشان‌اند و خودشان. حالا حضرت بنا دارند که وظیفه اصلی ما را به ما گوشزد کنند.


مثلاً ما قبول داریم که تابستان به زمستان می‌انجامد و قبول هم داریم که نیاز است برای زمستان ذخیره‌ی غذایی تهیّه کنیم، امّا نمی‌کنیم. یعنی آنچه را که پیش روی ماست و در آینده با آن روبه‌روییم، قبول داریم امّا نوع زندگی‌ امروزمان آنچنان است که آن آینده را سرسری می‌گیریم، به عبارت دیگر به فکر آن نیستیم، نه این‌که منکر باشیم و در همین راستا جدّی‌‌بودن شرایطِ خاصّ ابدیتمان را احساس نمی‌کنیم و در سامان‌دادن کوشش لازم را به عمل نمی‌آوریم.



امام(ع) این‌جا بحث نظری با ما ندارند و نمی‌خواهند برای ما دلایل وجود معاد را مطرح کنند. چون موضوع از نظر برهان عقلی برای ما روشن است، مشکل جنبه‌ی عملی نسبت به آن است و این که جان انسان نسبت به آن موضوع هوشیاری به خرج ‌دهد. به قول فیلسوفان نسبت به موضوع در عقل نظری مشکلی نداریم، بلکه در عقل عملی و رعایت وظایف خود نسبت به آن موضوع مشکل داریم.


و لذا یک نحوه بی‌تفاوتی نسبت به جدّی‌ترین مرحله‌ی زندگی در ما ایجاد ‌شده است. امام(ع) در این فراز با ما یک بیدارباش بزرگی را در میان گذارده‌اند، که ای انسان‌ها گرفتاری‌های شما در زندگی دنیایی موجب شده که از جهت‌گیری‌ نسبت به مهم‌ترین قسمت حیات باز بمانید.


ما سعی می‌کنیم با مثال‌های متعدد برای عزیزان علم حصولی به قیامت را به علم حضوری بکشانیم به طوری که عزیزان إن‌شاءالله بتوانند قیامت را در منظر خود بیابند، و لذا از کثرت مثال‌ها خستگی به خود راه ندهید، سعی بفرمایید از هر مثالی دریچه‌ای به سوی معاد خود بگشایید و از آن دریچه خود را در ابدیت بیابید.

در راستای غفلت از مهم‌ترین قسمت حیات گسترده‌ی خود به عنوان مثال؛

شخصی را در نظر بگیرید که حرفه‌ی خیاطی همه‌ی فکر و ذکرش را مشغول کرده است، اگر جلسه‌ای باشد که راجع به قیامت هم صحبت شود، چون او عمده‌ی توجه قلبی خود را در حرفه‌اش مشغول کرده، بیشترِ حواسش به مدل لباس شرکت‌کنندگان در جلسه خواهد بود و نه به مسئله‌ی قیامت. این خیاط نوعی زندگی خود را گزینش کرده است که حساسیتش بر روی مدل لباس، او را از اهمیّت مقصد حیات بازداشته.

حال راه نجاتش چیست؟


راه نجات این است که امامی بیاید تا به او تذکر دهد که ای انسان! مهمِ حیاتت را به هیچ چیزِ دیگر مفروش، هر تخصصی می‌خواهی داشته باشی، داشته باش، هر ذوق و سلیقه‌ای می‌خواهی داشته باشی، داشته باش ولی متوجه باش وجه مهمِ حیات تو چیزی فوق این تخصص‌ها و سلیقه‌ها است.


غفلت از جدّی بودن معاد و حیات ابدی نمی گذارد ما در زندگی درست انتخاب کنیم و فرعیات برای ما اصل می‌شود. بسیاری از اوقات روزمرگی‌ها موضوع مهمِ زندگی را بی‌رنگ می کنند.

امام می‌فرمایند: مراقب باش این روزمرگی‌ها مهمّ حیاتت را -که همان توجه به ابدیت و اصلاح آن‌جا است- بی‌رنگ نکنند.



ما در این راستا باید به خودمان تذکّر دهیم، آیا قبول داری مهمّ حیاتت همان است که امام معصوم(ع) می‌گویند؟ پس عمل خود را در دنیا براساس حیات ابدی‌ات تنظیم کن! مسئله از جهت تصوّر عقلی روشن است و همه قبول داریم که در زندگی دنیایی قلّه‌ی بلندی را باید پشت سر بگذاریم ولی خیزش برای صعود به آن قلّه باید با هوشیاری قلبی شروع ‌شود. گردنِ روح را از دنیا باید از یقه‌ی دنیا بالا کشید و به سوی عالم معنویت جهت داد و این همان طی‌کردن آن‌ گردنه‌ی بلند است.


یاعلی مدد