جزوه غدیر ظهور مدیریت اجرایی دین-استاد اصغرطاهرزاده-قسمت چهارم-علی (ع) و برخورد با جنبه ی روحانی مردم


قسمت چهارم

علی (ع) و برخورد با جنبه ی روحانی مردم


امیرالمؤمنین(ع)در نامه‌ی 25 نهج‌البلاغه خطاب به مأمور جمع‌آوری مالیات می‌فرماید:

«انْطَلِقْ عَلَى تَقْوَى اللَّهِ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ وَ لَا تُرَوِّعَنَّ مُسْلِماً وَ لَا تَجْتَازَنَّ عَلَیْهِ کَارِهاً وَ لَا تَأْخُذَنَّ مِنْهُ أَکْثَرَ مِنْ حَقِّ اللَّهِ فِی مَالِهِ فَإِذَا قَدِمْتَ عَلَى الْحَیِّ فَانْزِلْ بِمَائِهِمْ مِنْ غَیْرِ أَنْ تُخَالِطَ أَبْیَاتَهُمْ ثُمَّ امْضِ إِلَیْهِمْ بِالسَّکِینَةِ وَ الْوَقَارِ حَتَّى تَقُومَ بَیْنَهُمْ فَتُسَلِّمَ عَلَیْهِمْ وَ لَا تُخْدِجْ بِالتَّحِیَّةِ لَهُمْ ثُمَّ تَقُولَ عِبَادَ اللَّهِ أَرْسَلَنِی إِلَیْکُمْ وَلِیُّ اللَّهِ وَ خَلِیفَتُهُ لِآخُذَ مِنْکُمْ حَقَّ اللَّهِ فِی أَمْوَالِکُمْ فَهَلْ لِلَّهِ فِی أَمْوَالِکُمْ مِنْ حَقٍّ فَتُؤَدُّوهُ إِلَى وَلِیِّهِ فَإِنْ قَالَ قَائِلٌ لَا فَلَا تُرَاجِعْهُ وَ إِنْ أَنْعَمَ لَکَ مُنْعِمٌ فَانْطَلِقْ مَعَهُ مِنْ غَیْرِ أَنْ تُخِیفَهُ أَوْ تُوعِدَهُ أَوْ تَعْسِفَهُ أَوْ تُرْهِقَهُ فَخُذْ مَا أَعْطَاکَ مِنْ ذَهَبٍ أَوْ فِضَّةٍ فَإِنْ کَانَ لَهُ مَاشِیَةٌ أَوْ إِبِلٌ فَلَا تَدْخُلْهَا إِلَّا بِإِذْنِهِ فَإِنَّ أَکْثَرَهَا لَهُ فَإِذَا أَتَیْتَهَا فَلَا تَدْخُلْ عَلَیْهَا دُخُولَ مُتَسَلِّطٍ عَلَیْه».

«‏بر اساس تقوای خدای یگانه حرکت کن، هیچ مسلمانی را ارعاب مکن، طوری رفتار نکن که از تو کراهت داشته باشند، بیشتر از حقی که به مال او تعلق گرفته است از او مگیر، وقتی بر قبیله‌ای که بر سر آبی فرود آمده‌اند وارد شدی، تو هم در کنار آن آب فرود آی، بدون آن‌ که به خانه‌های مردم وارد شوی، با تمام آرامش و وقار، نه به صورت یک مهاجم. بر آن‌ها وارد شو و سلام کن، سپس بگو: بندگان خدا، مرا ولی خداو خلیفه‌ی او فرستاده است که حق خدا را از اموال شما بگیرم، آیا حق الهی در اموال شما هست یا نه؟ اگر گفتند نه، بار دیگر مراجعه مکن، سخنانشان را بپذیر و قول آن‌ها را محترم شمار. اگر فردی جواب مثبت داد، او را همراهی کن، بدون آن‌که او را بترسانی و یا تهدید کنی، هرچه زر و سیم داد بگیر، اگر گوسفند و یا شتر دارد که باید زکات آنها را بدهد بدون اجازه‌ی صاحبش داخل شتران مشو که بیشترِ آنها از آن اوست، وقتی که داخل گله‌ی شتر یا رمه‌ی گوسفند شدی به درشتی و یا جبّارانه داخل مشو».


ملاحظه بفرمائید چگونه حضرت متوجه ابعاد روحانی انسان‌ها هستند و قبل از نظر به مالیاتی که باید از آن‌ها بگیرند، نظر به شخصیت آن‌ها دارند. ممکن است بفرمائید مردم آن زمان خوب بوده‌اند و از آن نوع برخورد سوء استفاده نمی‌کردند، در حالی‌که همیشه مردمان خوب و مردمان بد بوده‌اند، ظاهراً هم اکثریت با بدان بوده و هست، عمده آن است که ما با جنبه‌ها و ابعاد روحانی مردم با مردم روبه‌رو شویم و آن جنبه را به میدان آوریم، در آن صورت اگر هم عده‌ای سوء استفاده کنند، در مجموع، نتیجه‌ی کار بسیار بیشتر و با برکت‌تر است.


این‌که حضرت می‌فرمایند: «سخنانشان را بپذیر و قول آن‌ها را محترم بشمار» به جهت آن است که حضرت می‌خواهند به انسانیتشان احترام بگذارند و در همین راستا به مأمور اَخذ مالیات توصیه می‌کنند؛ «اگر کسی به تو جواب مثبت داد او را همراهی کن و بدون این‌که او را بترسانی یا تهدید کنی، یا بخواهی به زور از او مالیات بگیری و یا تحت فشارش قرار دهی، هرچه طلا و نقره به تو داد بگیر - شخصیت انسانی او را تحقیر نکن - اگر گوسفند و یا شتر دارد، بدون اجازه‌ی صاحبش وارد گله نمی‌شوی، نه حیوانات را فراری می‌دهی، نه آن‌ها را می‌ترسانی، و نه صاحبان آن‌ها را ناراحت می‌کنی».

ممکن است بفرمائید در این صورت کسی مالیات نمی‌دهد و دولت اسلامی ضعیف می‌ماند، اما سؤال بنده از شما این است که اگر عواطف انسانی و دینی مردم در صحنه باشد، اولاً: آیا مردم نسبت به امور جامعه بیشتر احساس مسئولیت نمی‌کنند؟

ثانیاً: اگر عواطف انسانی و دینی مردم در صحنه باشد بسیاری از هزینه‌های دولت که با اخذ مالیات باید عملی شود، کاهش نمی‌یابد؟

وقتی عواطف انسانی و دینی مردم در صحنه باشد و مسئولان متذکر وظیفه‌ی الهی مردم باشند، مردم برای خدا و جهت رضایت پروردگار خود، آنچه باید به دولت اسلامی پرداخت کنند را به عنوان یک عمل عبادی و با رضایت خاطر پرداخت می‌کنند.


عمده آن است که متوجه باشیم در توصیه‌هایی که علی(ع) به مأموران جمع‌آوری زکات دارند، روحی جاری می‌شود که در اثر آن روح، انسان‌های متعهد به‌بار می‌آید، همان روح و روحیه بود که موجب شد مردم تا قبول شهادت جلو بروند، در حالی‌که وقتی به جنبه‌های روحانی مردم توجه نشود از یک طرف مردم نسبت به سرنوشت جامعه احساس مسئولیت نمی‌کنند، از طرف دیگر رویکردها به سوی عدالت و معنویت نیست، بیشتر کارها در راستای رفاه عده‌ای رفاه زده تدوین می‌شود.


در یک برنامه‌ی آمارگیری در مورد مالیات، اکثراً می‌گفتند: مالیات‌دادن خوب است و اکثراً می‌گفتند به ما مالیات تعلق گرفته ولی نداده‌ایم. تا آن‌جا که می‌توانند از دادن مالیات فرار می‌کنند بدون آن که احساس گناه بکنند، چون همانند سیره‌ی حضرت علی(ع) عواطف دینی انسان‌ها مورد خطاب قرار نمی‌گیرد.

وقتی با فشار مالیات گرفته شود و افراد احساس کنند مجبورند آن را بپردازند، عکس‌العمل‌هایی به بار می‌آید که تمام آن نتایجی را که می‌خواستیم با بودجه‌ی اخذشده از مالیات به‌دست آوریم، خنثی می‌شود، چون در فضای دینی و با حفظ کرامت انسانی عمل نکردیم.


در شرایط امروز طبق فتوای امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» مالیات از ضروریات حکومت اسلامی است و همه موظف‌اند بپردازند و اگر کسی معتقد به مالیات نباشد در حقیقت معتقد به حاکمیت نظام سیاسی وحکومتی اسلام نیست. شاید مذاکرات مجلس را زمانی که بر سر وجود مالیات بحث می‌نمودند شنیده باشید. عده‌ای گفتند خمس و زکات برای اداره‌ی حکومت اسلامی کافی است و مالیات اسلامی منحصر به همین موارد است و عده‌ای ضرورت اخذ مالیات، جهت اداره حکومت اسلامی را مطرح می‌کردند، امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در پیام خود به مجلس شورای اسلامی فرمودند: مالیات از ضروریات دولت اسلامی است یعنی کسی که معتقد است باید حکومت اسلامی داشته باشیم، باید معتقد باشد که اخذ مالیات از طبقات پردرآمد جامعه واجب است.


بنابراین در ضرورت اخذ مالیات بحثی نداریم، بحث بر سر برخورد با انسانیت انسان‌ها در نظام اجرائی امیرالمؤمنین(ع) است. بحث بر سر این است که عموم مردم با این نوع روشِ اخذ مالیات که فعلاً معمول است اگر بتوانند مالیات ندهند، نمی‌دهند و اگر هم مجبور شوند مالیات بدهند چند برابر آنچه دادند را به مردم تحمیل می‌کنند و در حقیقت در چنین فضایی مؤدیان مالیاتی بار مالیات را به مردم منتقل می‌کنند و نه به صاحبان ثروت، چون روح اجراء به سوی حق و حقیقت نیست و مردم نسبت به حاکمیت احساس مسئولیت نمی‌کنند به همین جهت بیشتر به منافع مادی خود می‌اندیشند تا به حفظ نظام اسلامی و لذا با اندک بهانه‌ای فروشندگان، اجناسِ خود را گران می‌کنند و یا ادارات به فکر کم‌کاری می‌افتند.


نمونه ای از احساس مسئولیت

در راستای تأثیر مثبت برخوردهای انسانی، به عنوان نمونه مسیر اخذ خمس و سهم امام را در نظر بگیرید، در یک کار آماری روشن شد ده درصد مردمی که به آن‌ها خمس تعلق می‌گیرد فی‌المجلس آن را می‌پردازند. همچنین که ده درصد مردمی که به آن‌ها مالیات تعلق می‌گیرد به دلخواهِ خود آن را می‌پردازند، یعنی ده درصد مردم بدون هرگونه فشاری خمس خود را می‌دهند و ده درصد مردم هم بدون هرگونه فشاری مالیات خود را می‌پردازند.

ولی درصد بسیاری از مردم در مراحل بعدی زندگی به‌خصوص هنگامی که می‌خواهند به سفر حج مشرف شوند خمس خود را می‌پردازند و عده‌ای هم در اواخر عمر سعی می‌کنند حساب‌های شرعی خود را صاف کنند و یا وصیت می‌کنند که بدهی‌های شرعی آن‌ها پرداخت شود. ملاحظه فرمائید در روش دینی و با احترام به شخصیت انسانی انسان‌ها چگونه درصد زیادی از مسلمانان بدهی شرعی خود را پرداخت می‌نمایند. در صورتی‌ که آن ده درصدی هم که مالیات می‌دهند به طریق دیگر مالیات یک‌ساله را یک‌ماهه از مردم می‌گیرند و آن‌هایی هم که با فشار و بگیر و ببند مجبور به پرداخت مالیات می‌شوند همیشه نق می‌زنند و با انواع حیله‌ها از زیر بار مسئولیت در می‌روند تا آنجایی که حاضرند رشوه بدهند تا مالیات ندهند.


این‌ها همه به جهت آن است که روحی در امور اجرایی کشورهای جهان حاکم است که به مدیریت امام معصوم نظر ندارد و جنبه‌های معنوی و انسانی افراد رعایت نمی‌شود وگرنه در شرایط سالمی که ابعاد روحانی انسان‌ها رعایت شود و مسئولان خود را در فرهنگ دینی رشد داده باشند، همه‌چیز در تعادل لازم قرار می‌گیرد و همه‌ی افراد نسبت به اهداف جامعه احساس مسئولیت می‌کنند.

تا آن‌جا که به عنوان مثال کسی که مالیات نداده است به جای این‌که آن را یک نوع زرنگی به حساب آورد، احساس می‌کند گناه کرده است و در سایر امور نیز کارها به همین منوال خواهد بود، نه کارمند کم‌کاری خود را به حساب زرنگی می‌گذارد و نه معلم و استاد تلاش می‌کند کم‌کاری کنند.


با توجه به نکات فوق دو نوع مدیریت اخیر را مقایسه کنید و نسبت به نتایج آن تأمل بفرمائید، یک نوع مدیریت هست که هیچ نگاهی به جنبه انسانی انسان‌ها ندارد و با توصیه‌ی ماکیاول، همه را دغلکار می‌داند و اگر انسان‌ها در برنامه‌ها نمی‌گنجند، باید از صحنه زندگی و اجتماع حذف شوند، در حالی که در یک نوع مدیریت، امیرالمؤمنین(ع) به مأمور جمع‌آوری بیت‌المال می‌فرمایند: اگر کسی گفت مالی از خدا نزد من نیست جمله‌ات را تکرار نکن، برگرد. تا از این طریق معنی انسانیت را بشناسد و متوجه باشد نظام دینی برای او شخصیتی انسانی قائل است، هر چند او پنهان کاری کند و بخواهد نظام را فریب دهد،


ولی با این همه در برآیند کلی این روش بیشتر نتیجه می‌دهد مگر این‌که ما بی‌حوصله و عجول باشیم که در آن صورت به هیچ نتیجه‌ای نمی‌رسیم. مگر در زمان پیامبر خدا(ص) در آن فضای روحانی، دست دزد را قطع نمی‌کردند؟


ولی چون در همان حال فضای انسانی رعایت می‌شد آن کسی که دزدی می‌کرد احساسش آن بود که حکم خدا برایش جاری شده است. تا آن‌جا که در تاریخ داریم امیرالمؤمنین(ع) انگشتان دست کسی را که مرتکب دزدی شده بود قطع کردند و دشمنان علی(ع) از او پرسیدند چه کسی دست تو را قطع کرد؟

آن فرد شروع کرد به توصیف و مدح علی(ع)، در حالی‌که اگر فضای اجراء احکام الهی، انسانی و معنوی نباشد با بریدن دست دزد به آن نتیجه‌ای که می‌خواستیم برسیم، نمی‌رسیم. ما می‌خواهیم دست دزد را ببریم تا نفس آن عمل را رسوا کنیم و آن را به عنوان یک ضد ارزش در جامعه مطرح نمائیم و از این طریق دزدی را بر اندازیم ولی اگر دزد احساس نکرد که کارش غیر معنوی است قبح آن از بین می رود و لذا دزدی ریشه‌کن نمی‌شود. باید فضا به‌گونه‌ای بشود که وقتی حدود الهی اجراء می‌گردد مجرم شرمنده باشد و احساس کند مرتکب عمل حرام شده، وقتی مجرم را حدّ می‌زنند هدف این نیست که مجرم را شکنجه کنند. بلکه می‌خواهند حیات اجتماعی او را بلرزانند.


سیره ی پایدار

برای رعایت حقوق اسلامی باید به این نکته مهم برسیم که علی‌ابن‌ابیطالب(ع) نمونه‌ی کامل یک انسان است و چون معصوم است سیره‌ی او شامل مرور زمان نمی‌شود تا کهنه شود، او نمونه‌ی عالی حیات بر روی زمین است، ما باید زندگی‌ها را با سیره‌ی آن حضرت هماهنگ کنیم و لذا نمی توان گفت دنیای مدرن آن سیره و روش را نمی‌پذیرد، زیرا ملاک درست زندگی کردن بر روی زمین امامان معصوم‌اند و نه فرهنگ مدرنیته.


سیره‌ی امیرالمؤمنین(ع)به جهت ارتباطی که با ملکوتِ عالم دارد و منطبق بر سنن ثابت هستی است، عوض‌شدنی نیست و ابزارهای جدید نباید ما را از سیره‌ی آن حضرت جدا کند که در آن صورت گرفتار اضمحلال می‌شویم.


عدالت و معنویت و ساده‌زیستی و عبودیت از نوامیس عالم هستی است که در شخصیت حضرت علی(ع) نمایان است. همه‌ی تصمیم‌گیری‌ها باید بر مبنای اصول شخصیت آن حضرت باشد تا به شکست دچار نشود. غفلت از ساده‌زیستی طوری شد که امور فرعی در زندگی‌ها عمده گشت.

به عنوان مثال اگر شما با مشقت فراوان خانه‌ای ساختید تا در عین سادگی بتوانید زندگی را ادامه دهید، شهرداری‌ قانونی تصویب کرده است که اگر ساختمان را نماکاری نکنید به شما پایان ساخت نمی‌دهد و به بهانه‌ی این‌که باید نمای شهر زیبا باشد، مشکلاتی را برای شما ایجاد می‌کند.

من از شما سؤال می‌کنم اگر پیامبر اسلام(ع) حاکم بودند همین‌گونه با مردم برخورد می‌کردند؟

ما خانه کاهگلی می‌خواهیم و انسانیت، یا زیبایی‌های وَهمی و روح غیر انسانی؟

در اسلام این نوع برخوردها را نداریم. این‌ها تحت تأثیر فرهنگ غیر انسانی غرب بر ملت ما تحمیل شد. آری اگر کسی به حقوق مردم حتی یک سانتیمتر تجاوز کرد باید با او برخورد کنند. تجاوز به حقوق مردم یک عمل غیر اسلامی است، اما ما در نظام اسلامی باید بیشتر همت خود را در جهتی صرف کنیم که بستر تعالی انسان‌ها فراهم شود، در حالی‌که اگر شرایط زندگی‌کردن سخت شد و مردم مجبور شدند بیشترِ وقت خود را صرف امور زندگی دنیایی کنند دیگر فرصتی برای فکرکردن در امور معنوی برایشان نمی‌ماند.


از سوی دیگر به چه دلیل دیوارهای کاهگلی زیباتر از نماکاری‌های امروزی نیست؟ با کدام سلیقه؟ نمای شهر یزد امروز هم با همان دیوارهای کاهگلی‌اش زیبایی خاص خود را دارد. چرا ما باید به غرب اقتدا کنیم و از فرهنگ خودمان که با سادگی و زیبایی همراه است روی بگردانیم؟


رهبر معظم انقلاب«حفظه‌الله‌تعالی» در رابطه با عید مبارک غدیر خم فرمودند: امیرالمؤمنین (ع)مانع از اسراف در بیت المال می‌شدند و بعد فرمودند: «امروز باید از مصرف بیت المال در غیر مصارف عمومی خودداری شود، این راه تقسیم عادلانه‌ی بیت‌المال است و اگر مسئولی در مصرف بیت‌المال اسراف بورزد این تخلف از عدل است». حال در فضایی که عدالت و معنویت باید حاکم باشد بنا نیست هزینه‌ی ساخت ویلای ادارات را که جهت رفاه کارمندان آن است جزء هزینه آن اداره از مردم بگیرند. به عنوان مثال هزینه‌های ویلای اداره‌ی برق را نباید به مبلغ قبض برق مردم بیفزایند. توجه به غدیر و حفظ فرهنگ غدیر برای آن است که به چنین اسراف‌هایی گرفتار نشویم تا فرصت زندگی معنوی از دست نرود. با توجه به سیره‌ی علی (ع)است که باید پرسید چرا باید زندگی مردم سخت و پرهزینه شود و فرصت زندگی معنوی از دست برود و حرص جای آن را بگیرد و عدالت زیر پا گذارده شود؟

به امید این‌که بتوانیم در بستر انقلاب اسلامی به تمام زوایای فرهنگ غدیر توجه کنیم و از آن بهره بگیریم.

«والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته»

جزوه غدیر ظهور مدیریت اجرایی دین-استاد اصغرطاهرزاده-قسمت سوم-مدیریت سکولار-توسعه منهای عدالت


قسمت سوم

روح اسلام در جامعه



امام معصوم کسی است که دین را در عمل به نمایش می‌گذارد ودر زوایای اجتماع و امور اجرائی و قلب و روح انسان‌ها، دین را ارائه می‌دهد، چون دینِ در کتاب و نوشته، دین نیست، بلکه وقتی وارد امور اجرائی جامعه شد و نقش مؤثر آن برای مردم ملموس گشت، معنی خود را نشان می‌دهد. درست است که دین یک باور قلبی است ولی تا ریزترین زوایای اجتماع حضور دارد و به همین جهت باید رهبری جامعه اسلامی را کسی به عهده بگیرد که با تمام زوایای دین آشنایی کامل داشته باشد و بر این اساس است که در غدیر تأکید شد باید رهبری جامعه اسلامی را بعد از پیامبر(ص) علی (ع) به عهده بگیرد تا روح اسلام در نظام اجتماع جاری باشد.



این‌که ملاحظه می‌شود ادارات ما با الگوهای غربی اداره می‌شوند و فقط در مساجد ما نبوت و امامت بحث می‌شود، نشانه‌ی نظام اجرائی بدون امامت است. جامعه‌ای که دین تا عمق زندگی فردی و اجتماعی‌اش حضور ندارد به علی(ع) اقتدا نکرده و جامعه‌ای که علی ندارد، نبوت و شریعتش هم نمی‌تواند نقش خود را در جامعه عملی کند وگرنه خداوند در راستای معرفی علی(ع) به پیامبر(ص) نمی‌فرمودند:

«وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَه»؛

ای پیامبر! اگر علی را به عنوان امام آینده جامعه معرفی نکنی رسالت الهی خود را ابلاغ نکرده‌ای.


اگر می‌خواهید دشمنان از نابودی دین شما مأیوس شوند باید نظام اجرائی جامعه اسلامی شود و با تفکر اسلامی کارها جلو برود و تا نظام سیاسی، اقتصادی، تربیتی ما اسلامی نباشد همواره در انفعال به‌سر می‌بریم و مجبور می‌شویم خلأهای خود را با فرهنگ غربی ترمیم ‌کنیم.

انقلاب اسلامی براساس همین عقیده پدید آمد که مناسبات جامعه را از غرب‌زدگی بیرون آورد و پایه‌گذار مدینه‌ای باشد که غدیر بدان اشاره دارد و درصدد است عالم جدیدی تأسیس کند که مناسبات آن مطابق حکم خدا باشد.


وقتی مناسبات نظام، اسلامی نباشد مثل این است که بخواهیم با نبوتِ بدون امامت اسلام را نگه داریم در حالی‌که قرآن می‌فرماید: بدون معرفی علی(ع) اسلام شما اسلام نیست و به رسول خدا می‌فرماید: «فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَه» رسالت خداوند را درست نرسانده‌ای.

و حدیث نبوی براساس همین فکر و فرهنگ تأکید دارد بدون امام یعنی بدون مدیریت انسان معصوم در نظام اجرائی، زندگی در بستر همان تفکر بت پرستی ادامه می‌یابد.

اگر امروز جهان اسلام این‌چنین زیر ضربات استکبار جهانی خردشده است به جهت آن است که به غدیر پشت کردند و این به خوبی در تاریخ هزار و چهارصد ساله‌ی گذشته معلوم شد که اگر جهان اسلام به امام معصومی که خداوند برای رهبری جامعه پرورانده، اقتدا نکند، نه دینش رونق لازم را دارد و نه دنیایش آباد است و نه از طرف حاکمان احساس امنیت می‌کند.

اگر می‌بینید مشکلات اجرائی جهان اسلام همچنان لاینحل مانده است و روز به روز بر آن افزوده می‌شود، ریشه‌اش را باید در آن جایی دانست که مدیریت جامعه در اختیار امامی دین‌شناس نیست، همچنان که اگر می‌بینید جوانان ما بعد از انقلاب آن طور که شایسته است به دین گرایش پیدا نکردند علتش این است که نتوانستیم در نظام اجرایی و اقتصادی و آموزشی نمونه‌ای را که شایسته‌ی نظام اسلامی است از خود نشان دهیم.

هنوز عده‌‌ای تحت تأثیر فرهنگ غربی، تغییر بر مبنای انقلاب اسلامی را محدود به تغییر سیاسی می‌دانند و نمی‌خواهند نظام اسلامی، معادلات و مناسبات و علوم انسانی ما را که تحت تأثیر غرب است بر هم بزند، این‌ها تصور نمی‌کنند عالَمی غیر از عالَم غرب باید وجود داشته باشد، در حالی که انقلاب اسلامی با توجه به فرهنگ غدیر آمده است تا عهد فراموش‌شده‌ی جهان اسلام از غدیر را احیا کند.

مسئولین ادارات مسلمان‌اند ولی ادارات ما با مدیریت امامتی، اداره نمی شود. نباید تقصیر را به گردن افراد انداخت، باید متوجه بود هنوز در بستر انقلاب اسلامی عهدی که باید در غدیر حفظ می‌شد و فراموش شد، آن طور که شایسته است تجدید نشده است.

دشمنان اسلام نقص ها را به پای اسلام می گذارند در حالی که با تدبّر در آیات الهی روشن می‌شود باید از غدیر غفلت نمی‌کردیم و واقعیت این است که چون نظام اجرائی کشورهای اسلامی براساس مدیریت امام معصوم مدیریت نمی‌شود با مشکلات ناخواسته روبه‌روئیم و برای جبران این نقیصه‌ی بزرگ باید عزمی ملّی در میان آید.

بحمدالله در رأس هرم نظام اسلامی مسئولین طالب اجرای مدیریت اسلامی هستند ولی واقعیت این است که روح جامعه و نظام اداری کشور در فضایی دیگر به‌سر می‌برد و به نظام امامتی نمی‌اندیشد. در نظام اسلامی علم و کار و کسب همه و همه با عبودیت همراه است و وِلایت با وَلایت یکی است، به این معنی که آن کسی حاکمیت جامعه را به عهده دارد که بر قلب‌ها حکومت می‌کند و زندگی زمینی را به آسمان معنویت متصل می‌گرداند.

عرض شد امامت یعنی تبیین دین و نه تشریع. تشریع از آن خداوند و رسول(ص) است. اما فرق مدیریت امامتی با مدیریت غیر امامتی بسیار متفاوت است.


مدیریت سکولار


در نسبت مدیریت جامعه با دین سه صورت قابل فرض است، یکی این که اصلاً مدیریت جامعه کاری به دین افراد نداشته باشد، مردم هم نسبت به دینداری و بی‌دینی مدیریتِ جاری در کشور هیچ حساسیتی از خود نشان ندهند، پذیرفته‌اند که هرکس با هر عقیده‌ امور جامعه را در دست گیرد و مردم هم در به صورت فردی، دینداری خود را ادامه دهند و در مساجد نمازشان را بخوانند و کاری به امور اجرایی در جامعه نداشته باشند، مجریان هم کاری به دینداری مردم نداشته باشند. این همان تفکری است که حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در مقابل آن فریاد می‌زدند و ریشه‌ی همه‌ی مصیبت‌های بشر را همین تفکر می‌دانستند و تفکر حجتیه‌ای‌ها را در همین راستا نقد می کردند.


حجتیه‌ای‌ها می‌گویند دین نباید در صحنه‌ی سیاست نقش داشته باشد تا بخواهد برای مدیریت جامعه طرح اسلامی بدهد، این‌ها به برنامه‌های اسلامی در امور اجتماع اصراری ندارند، می‌گویند بگذارید حاکمان هرطور خواستند جامعه را اداره بکنند ما هم کار خود را می‌کنیم، می‌گویند اگر روحانیت در امور جامعه و سیاست دخالت کرد دین سبک می‌شود و از جنبه‌ی معنوی آن کاسته می‌گردد. البته این‌ها باید نصیحتی هم به پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) بکنند، که چرا سعی داشتند بر اساس احکام الهی در امور مردم دخالت کنند و در اجرای امور مردم فعالانه شرکت می‌کردند، مضافاً این‌که باید متوجه بود اگر ما کاری به کار حاکمان نداشته باشیم آن‌ها با ما کار دارند و آن طور که آن‌ها می خواهند ما باید دینداری کنیم.

به عبارتی اگر دین بخواهد از سیاست جدا باشد، سیاست بنا ندارد نسبت به دین بی‌تفاوت باشد و برای دین و دینداران تکلیف تعیین نکند. این یک توطئه‌ی سکولاریستی است که می‌گوید اگر روحانیت در امور اجتماعی وارد نشود مردم کم‌تر به روحانیت بدبین می‌شوند. این‌ها می‌خواهند از این طریق نقش دین را در جامعه کم‌رنگ کنند و علوم انسانی سکولاریستی را حاکم نمایند.

چه کسانی به روحانیت بدبین‌اند؟

آیا کسانی که سوز اسلام دارند یا آنها که، این حرف‌‌ها را بهانه کرده‌اند تا دوباره همان کاباره‌ها و فسادها برگردد؟

این طرز فکر همان فکری بود که به پیغمبران هم توهین می‌کرد، ولی مگر پیغمبران با فحاشی دشمنانِ دین از برنامه‌ها‌ی خود دست کشیدند؟

این یک حیله است که با طرح حذف روحانیت از امور، دیانت را از زندگی اجتماعی به حاشیه برانند و تفکر سکولاریته را رونق ببخشند و غدیر همچنان مورد غفلت قرار گیرد. همه دیدیم حذف روحانیت از صحنه‌ی اجتماع در زمان رضاخان چه تبعاتی به دنبال خود آورد و چگونه ملت را گرفتار غربزدگی مضاعف نمود و دشمنان ملت سرنوشت ما را در دست داشتند، شعار طرفداری از ایران می‌دادند ولی همه‌چیز ایران در دست مستشاران غربی یا غرب‌زدگان بود.



توسعه منهای عدالت !


همچنان که ملاحظه فرمودید یک صورت از مدیریت در جامعه آن بود که مدیریت کاری به دین مردم نداشته باشد و مردم هم کاری به نحوه‌ی مدیریت جامعه نداشته باشند. دو نظر دیگر در مورد مدیریت جامعه مطرح است؛ یکی مدیریت برنامه‌ای صِرف و دیگر مدیریت انسانی و برنامه‌ای.

چنانچه ملاحظه فرمائید در هر دو نوع مدیریتِ اخیر توجه به برنامه‌ نهفته است، اما در مدیریت برنامه‌ای صِرف، شکل کار این طور است که برنامه‌ای مدّ نظر است که باید به هر قیمتی اجرا شود، حال ممکن است در راستای اجرای آن برنامه به عواطف و دیانت مردم لطمه وارد شود و توسعه‌ای به صحنه بیاید که دینداری را به حاشیه ببرد. این نوع مدیریت گوشش بدهکار این حرف‌ها نیست، حتی به اسم توسعه، حاضر است عدالت و معنویت را نادیده بگیرد، چون هدف خود را صرفاً توسعه به معنی غربی آن تعیین کرده است، در حالی‌که در تفکر اسلامی چنین توسعه‌ای جا ندارد.

در این نوع مدیریت، برنامه باید به هر قیمتی اجرا شود. در علم تعلیم و تربیت به این روش از تعلیم و تربیت، تعلیم و تربیت ماشینی می‌گویند. یعنی یک قالب هست که باید انسان‌ها در آن جای بگیرند، چنانچه سرشان از قالب بالا آمده، سرشان را می‌زنیم و اگر پایشان از قالب بیرون آمد، پایشان را می‌زنیم، اگر قدشان کوتاه بود آن‌ها را آنقدر می‌کشیم تا بلند شوند، اگر هم در حین اجرای این برنامه مردند، بمیرند! چون باید برنامه اجرا بشود، ملاک برنامه است و باید اجرا شود چون صِرف توسعه هدف است.


مدیریت انسانی

مدیریت نوع سوم در عین آن که به برنامه و اهداف آن نظر دارد، متوجه است آن برنامه باید برای انسان‌ها مفید باشد و لذا می‌توان گفت در این نوع مدیریت، انسانیت محور است و برنامه فرع است و در خدمت انسان‌ها، در این نوع مدیریت نظرها کاملاً متوجه عواطف و هویت انسان است و ابعاد روحانی و فطری او را می‌شناسد و به آن احترام می‌گذارد و با توجه به چنین رویکردی برنامه‌ریزی می‌کند.

مسلم هر کشوری برای امور امروز و فردای خود نیازمند برنامه است وگرنه گرفتار هرج و مرج می‌شود. اما آنچه متأسفانه در بعضی از دولت ها مورد غفلت قرار می‌گیرد انسان وعواطف انسانی است.

انسان‌ها بیش از آن که نیاز به رفاه داشته باشند، به عدالت و معنویت احتیاج دارند و باید برنامه‌ها طوری باشد که دو موضوعِ اخیر سخت مورد توجه قرار گیرد و این ممکن نمی‌شود مگر آن که فرهنگ غدیر وارد صحنه‌ی اجتماع شود و سیره و شخصیت علی (ع)که مظهر عدالت و معنویت ‌است مدّ نظرها قرار گیرد.

غدیر توجه به فرهنگی است که پیامبر خدا(ص) یک مجری معصوم را برای اجرای برنامه‌ی شریعت الهی معرفی کردند تا

اولاً: زندگی زمینی به آسمان معنویت وصل شود.

ثانیاً: در ذیل برنامه‌ها، عدالت و معنویت مدّ نظر قرار گیرد و به اسم سازندگی یا اصلاحات از این دو نیاز مهم غفلت نشود.


ملت ایران با نظر به غدیر، انقلاب کردند تا مبنای سیاستی را که متأثر از فرهنگ غربی بود تغییر دهند و این امر مستلزم شناخت عمیق‌تر جایگاه امام و امامت در هستی است تا نه تنها برای مدیریتِ نوع غربی اصالت قائل نباشیم بلکه متوجه شویم با غفلت از غدیر چه برکات ارزشمندی را بشریت از دست داده است، در این صورت است که با رجوع به غدیر و پشت‌کردن به مدیریت‌های نوع غربی، از ملامت غربزدگان نگران نخواهیم بود که بگویند از تجدد بریده‌اید و به قرون وسطی روی آورده‌اید.

روز غدیر را جشن می‌گیریم تا از حضور دین با مدیریت انسانی معصوم در جامعه غفلت نکرده باشیم و متوجه باشیم اگر قرار است امروزمان را به امیرالمؤمنین(ع) اقتدا کنیم لازم است برنامه‌ی اجرائی امیرالمؤمنین(ع) را با دقت مطالعه کنیم و از ظرائفی که آن حضرت در رابطه با مردم رعایت می‌کردند غفلت ننماییم.


یاعلی مدد

جزوه غدیر ظهور مدیریت اجرایی دین-استاد اصغرطاهرزاده-قسمت دوم-مقام اهل بیت و نقش آنان در حیات شریعت


قسمت دوم

مقام اهل بیت(ع)


عنایت دارید که پیامبر(ص) در زمان حیات خود امام نیز هستند، زیرا در قرآن می‌فرماید:

«وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّیَّتِی قَالَ لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ»؛ وقتی ابراهیم را پروردگارش به صورت‌های گوناگون امتحان نمود و او همه‌ی آن امتحانات را به خوبی پشت سرگذاشت پروردگارش فرمود: من تو را برای مردم امام قرار دادم.


حضرت ابراهیم(ع) به خدا عرض می‌کند « وَمِن ذُرِّیَّتِی» آیا از فرزندان من کسی به امامت خواهد رسید؟ «قَالَ لَا یَنَالُ عَهْدِی الظّالِمین»؛ یعنی از فرزندان تو آن‌ها که ظالم نیستند و هیچ نحوه ظلمی در شخصیتشان نیست، این مقام را خواهند داشت، با توجه به این‌که پیامبر اسلام(ص)هم فرزند ابراهیم(ع) هستند، و به اعتبار آن‌که قرآن در موردشان می‌فرماید: «وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَى»؛ او هیچ سخنی را از سر میل خود نمی‌گوید و همه‌ی سخنانش مطابق وحی الهی است، پس پیامبر اسلام (ص)حتما امام نیز هستند و بعد از پیامبر(ص) با توجه به این‌که آیه‌ی تطهیر در مورد اهل‌البیت(ع) نازل شده و همگی فرزندان حضرت ابراهیم (ع)هستند، پس ائمه(ع) همه مقام امامت را دارند .


امام رضا(ع) در وصف آن مقام می‌فرمایند: «عِلْمُهُمْ فَوْقَ عِلْمِ اَهْلِ زَمانِهِم و قال الله عزّوَجلّ؛ «أَفَمَن یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن یُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ یَهِدِّیَ إِلاَّ أَن یُهْدَى فَمَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ» علم امام فوق علم مردم زمانش است، همان علمی است که خداوند با «یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ» آن را معرفی کرد، شما را چه شده، چگونه نسبت به جایگاه امام قضاوت می‌کنید؟


اگر علم امام علمی مفهومی و اکتسابی بود و به تدریج به‌دست می‌آمد، به همان اندازه که هنوز وجوهی از علم را کسب نکرده بود، انسان‌ها در گمراهی قرار می‌گرفتند. لذا حضرت رضا(ع) در ادامه می‌فرمایند: «الْإِمَامُ وَاحِدُ دَهْرِهِ لَا یُدَانِیهِ أَحَدٌ وَ لَا یُعَادِلُهُ عِدْلٌ وَ لَا یُوجَدُ لَهُ بَدِیلٌ وَ لَا لَهُ مَثِیلٌ وَ لَا نَظِیرٌ، مَخْصُوصٌ بِالْفَضْلِ کُلِّهِ مِنْ غَیْرِ طَلَبٍ مِنْهُ وَ لَا اکْتِسَابٍ بَلِ اخْتِصَاصٌ مِنَ الْمُتَفَضِّلِ الْوَهَّاب‏» امام یگانه‌ی روزگار خود می‌باشد، نه اَحدی به او می‌رسد و نه عالِمی با او برابری می‌کند... تمام برتری به او اختصاص یافته بدون آن‌که او به دنبال آن باشد و آن را کسب کرده باشد، بلکه کمالات او اختصاصی است از خدای وَهّاب و بخشنده‌ی فضیلت‌ها.



نقش امام معصوم در حیات شریعت


موضوع جایگاه و ضرورت وجود امام در بحث‌های علم کلام مفصلا بحث شده است. آنچه بنده می‌خواهم خدمت عزیزان تأکید کنم در این رابطه است که بشر با نبوت و امامت زنده است و می‌تواند تاریخ خود را به شکل صحیح جلو ببرد، همه چیز گواهی می‌دهد که دین اسلام بدون امام، آن طور که باید و شاید در جامعه‌ی اسلامی مؤثر نخواهد بود و نمی‌شود از نتایج و برکات آن بهره‌مند شد، برای روشن‌شدن مطلب دو نکته را خدمتتان متذکر می‌شوم.


1- ابتدا حدیثی را که از رسول خدا (ص)نقل شده و شیعه و سنی آن را قبول دارند نقل می‌کنم و بعد به سراغ نتیجه‌گیری اجتماعی آن می‌رویم.

پیامبر(ص) فرمودند: «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّة»

اگر کسی بمیرد و امام زمان خود را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است. مرگ جاهلیت یعنی مرگ شبیه مرگ بت‌پرستان.


پس نقش امام آنچنان مهم است که بدون معرفت به او حتی با بودن شریعت الهی بین مسلمانان، باز حیات انسان‌ها شبیه حیات جاهلیت و بت‌پرستان خواهد بود که مرگ آن‌ها شبیه مرگ بت‌پرستان می‌شود. با دقت در مفاد این روایت و این که این روایت را وقتی رسول خدا(ص) فرموده‌اند که قرآن نازل شده بود و سیره‌ی آن حضرت مدّ نظر مسلمانان بوده است، با این‌همه می‌فرمایند: اگر امام زمان خود را نشناسید به مرگ جاهلیت مرده‌اید، مردن به جاهلیت یعنی مردن همراه با عصبیت و شرک. شاید در ابتدا انسان باور نکند موضوع شناخت امام این اندازه حساس است ولی وقتی به آیات قرآن توجه می کنیم و تأکیدهای آن را در این موضوع می‌بینیم حساسیت مسئله بهتر روشن می‌شود.


قرآن در موضوع امامتِ بعد از نبی‌الله (ص)می‌فرماید: «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرینَ» اى پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملاً به مردم برسان! واگرچنین نکنى - و اگر آنچه باید در غدیر اعلام کنی اعلام نکنی- رسالت پروردگارت را انجام نداده‏اى! - و ماموریتت را به نتیجه نرسانده‌ای- خداوند تو را از مردم، نگاه مى‏دارد؛ و خداوند نمی‌گذارد جمعیّت کافران به مقصد خود برسند.


باید پرسید اعلام امامت علی(ع) در غدیر چه موضوع مهمی را در بر دارد که اگر انجام نشود نبوت به ثمر نمی‌رسد؟

این اندازه تأکید بر امامت بعد از نبوت نشان می‌دهد اگر کنار برنامه‌ی الهی مجری تضمین شده‌ای نباشد آن برنامه به نتیجه نمی‌رسد و بشریت به کمالی که باید از طریق دین به آن دست یابد، دست نمی‌یابد. اکثر قریب به اتفاق مفسرین در این مورد نوشته‌اند که آیه‌ی فوق در روز غدیر نازل شد و به تعداد 119 نفر از صحابه اذعان دارند که پس از نزول آن آیه، رسول خدا (ص)خطبه‌ی مشهور غدیر را فرمودند که: «مَنْ کُنْتُ مُولاهُ فَهذا عَلِی مَولاه، اللّهُمَّ وٰالِ مَنْ وٰالاهُ، وَ عٰادِ مَنْ عٰاداهُ، وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ» هرکس من سرپرست و ولی او هستم پس این علی هم سرپرست اوست. خداوندا! ولایت کسی را بر عهده بگیر که او ولایت علی را بر عهده دارد و دشمن باش کسی را که علی را دشمن دارد و یاری کن کسی را که علی را یاری کند و یاور مباش کسی را که علی را یاری نکند.

به گفتة علامه امینی«رحمة‌الله‌علیه» آنچنان سند این روایت در متون روایی اهل سنت محکم است که اگر بنا باشد حدیث غدیر مورد شبهه قرار گیرد، در دنیا هیچ امری قابل اثبات نیست، چون هیچ قضیه‌ای مانند قضیه‌ی غدیرِ خُم روایات و اسانید ندارد.

مولوی در این باره می‌گوید:

زیـن سبـب پیغمبـــر بــا اجتــهاد

نام خود و آنِ علی مولا نهـــاد

گفت: هرکس را منم مولا و دوست

ابن عمّ من علی، مولای اوسـت

کیســت مـولا، آنکـه آزادت کنـــد

بنــد رِقیّــت زپایـت بـرکنــــد

چون به آزادی نبوت هادی اســت

مؤمنان را زانبیاء آزادی اســت

ای‌گروه مؤمنـــان شادی کنیـــد

همچو سرو و سوسن‌آزادی‌کنید


اشعار حسّان‌بن ثابت در مورد غدیر که همان روز سروده و خدمت رسول‌خدا (ص)عرضه می‌دارد، شرایط روحی و فکری و فرهنگی آن زمان را نشان می‌دهد که به عنوان نمونه نظر شما را به چند بیت آن جلب می‌نماییم.

یُنــادِیهِمْ یَـوْمَ الْغَدیرِ نَبِیُّهُـمْ

بِخُـمًّ فَاسْمِعْ بِالرَّسُـولِ مُنادِیا

در روز غدیر خم، پیغمبرِ این قوم، قوم را ندا می‌کند، و چقدر ندای این پیغمبر که منادی است، شنوا کننده است.

وَ قَدْ جاءَهُ جِبْرِیلُ عَنْ اَمْرِ رَبِّهِ

بِاَنَّکَ مَعْصُــومٌ فَلا تَکُ وانِیـا

در حالی که جبرائیل به امر پروردگارش آمده بود و چنین اعلام کرده بود که تو در مصونیت خدا هستی، پس در ابلاغ امر سستی مکن.

وَ بَلِّغْهُمْ ما اَنْزَلَ اللهُ رَبُّهُمْ اِلَیْک

وَ لا تَخْـشَ هُنـاکَ الْاَعـادیـا

و برسان به مردم آنچه که از طرف پروردگارشان به تو نازل شده، و در آنجا از دشمنی دشمنان مترس.

تا آن‌جا که در ادامه می‌گوید:

فَیا رَبِّ اُنْصُر ناصِرِیهِ لِنَصْرِهِم

اِمامَ هُدیً کَالْبَدْرِ یَجْلُو الدَّیاجِیا

ای پروردگار من! تو کسانی را که علی را یاری می‌کنند، به جهت یاری کردنشان یاری کن، آن پیشوای هدایت است که همچون ماه شب چهاردهم ظلمت‌ها را می‌شکافد و تاریکی‌ها را نور می‌بخشد.


آیات و روایات همه از نقش اساسی امام معصوم در تبیین دین و نمایش جلوه‌ی اجرائی آن خبر می‌دهند و بدون تحقق چنین مسئله‌ای عملاً دین نمی‌تواند به کمک مسلمانان بیاید و نتیجه‌ی لازم را بدهد. دین یک برنامه‌ی تضمین‌شده‌ی الهی است و پرورش امام، از طرف خدا برنامه‌ی خدا است برای به اجرا درآوردن آن دین.


خداوند به پیامبرش فرمود: اگر علی(ع) معرفی نشود و اجرای دین توسط امامی معصوم از اهل بیت عصمت و طهارت انجام نگیرد، دین به ثمر نرسیده است و یک دین نیمه‌کاره است.

ابوسعید خُدری می‌گوید: به خدا سوگند که هنوز از زمین غدیر حرکت نکرده بودیم که آیه نازل شد؛ «اَلْیَوْمَ اَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الْاِسْلامَ دِینـاً»یعنی حال که شرایط ادامه‌ی دین - توسط انسان معصوم- فراهم شد، کفار از نابودکردن اسلام مأیوس شدند، دیگر نگران آن‌ها نباشید بلکه از من بترسید و ترس خدا را در جان خود تقویت کنید، امروز دین شما را کامل کردیم و نعمت خود را تمام نمودیم و راضی شدیم که چنین اسلامی دین شما باشد.

چون موقعی کافران از براندازی اسلام مأیوس می‌شوند که جامعه‌ی اسلامی رهبری شایسته داشته باشد، نفرمود وقتی شریعت در میان جامعه اسلامی نباشد کافران مأیوس می‌شوند بلکه بحث بر سر مجری معصوم است، زیرا موقعی آیه‌ی «الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن دِینِکُمْ»؛ نازل شد که مدت‌ها قبل از آن مردم نبوت را پذیرفته بودند، پس معلوم است اگر مدیریت جامعه‌ی اسلامی در دست انسان‌هایی باشد که با حقیقت دین مرتبط نیستند زمینه‌ی تحریف دین از بین نمی‌رود و شریعت در عین این‌که در بین جامعه مطرح است آن‌طور نیست که جریان کفر نتواند به اهداف خود برسد.


شریعت الهی وقتی به اهداف خود می‌رسد و مسلمانان را به کمالات لازم می‌رساند که رهبر جامعه‌ی اسلامی انسان معصومی باشد که بتواند انواع حیله‌ها را بشناسد و نگذارد اهداف اصلی دین به حاشیه رود. در آن صورت است که دین به عنوان راهکاری فعّال سرمایه‌ی زندگی بشر می‌گردد در حالی‌که بدون امامت یعنی بدون مجری معصوم دین به یاری بشر نمی‌آید بلکه در خدمت حاکمانی قرار می‌گیرد که بخواهند در زیر پوشش دین به اهداف خود دست بیابند. در همین راستا شما امروز شاهد آن هستید که حاکمان جوامع اسلامی را انسان‌های سکولار اداره می‌کنند که هیچ حساسیتی نسبت به حقیقت دینداری ندارند و لذا به راحتی کافران برای جهان اسلام تصمیم می‌گیرند، چنین دینی آنقدر حرف ندارد که بتواند با کفر و نقشه‌های آن مقابله کند.


یاعلی مدد





جزوه غدیر ظهور مدیریت اجرایی دین-استاد اصغرطاهرزاده-قسمت اول-آفات غفلت از جایگاه امامان معصوم


بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم


الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی‏

وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دینا


عید مبارک غدیر، یعنی روز معرفی و ظهور ولایت امام معصوم را به امید این‌که توجه به مدیریت اهل عصمت و طهارت در کنار نبوت حقه‌ی حقیقیه، برکتی برای ملت اسلام و به‌خصوص ملت مسلمان کشورمان باشد، به همه‌ی خواهران و برادران تبریک عرض می‌کنم.

ادب و بصیرت شیعه‌بودن اجازه نمی‌دهد که عزیزان از آن موضوع خطیر به راحتی بگذرند و تصور شود غدیر؛ حادثه‌ای بود مربوط به گذشته‌ی تاریخ و از این مسئولیت بزرگ که وظیفه‌ی همه‌ی مسلمانان است تا آینده‌ی تاریخ را به کمک غدیر جلو ببرند، غافل شویم.


عزیزان به‌خوبی متوجه‌‌‌‌‌‌اند که به موضوع غدیر باید از زوایای متعدد نگریست و لذا بنده با بیان مقدمه‌ای می‌خواهم صرفاً از نقش غدیر در امور اجرایی کشور عرایضی داشته باشم.

ما امروزه به این مسئله مبتلا هستیم که نظام اجرایی کشور - اعم از دولت و مجلس و قوه‌ی قضائیه- آن طور که شایسته است تحت الشعاع روش ائمه(ع) عمل نمی‌کنند زیرا در شرایطی هستیم که انسان و زندگی او را از منظر غرب می‌نگریم و زندگی را در تعریفی که آن فکر و فرهنگ به ما القاء کرده شکل داده‌ایم.


آفات غفلت از جایگاه امامان معصوم(ع)


مشکل از آن جا ریشه می‌گیرد که در پیشینه‌ی تاریخی سال‌های قبل از انقلاب، جایگاه دین و نبوت و امامت درست تحلیل نشده است و هنوز هم جامعه آمادگی جدّی برای طرح آن‌ها را ندارد. و این به این علت است که هنوز روشن نشده تنها خالق انسان است که می‌تواند طرحی مناسب برای زندگی در زمین برای او تدوین کند، تا در آن بستر به تعالی خود دست یابد. همچنان‌که هنوز روشن نشده بعد از رسول خدا (ص)جهت تبیین صحیح دین و اجرای دین کسانی که خداوند پرورانده و قلب آن‌ها با حقیقت قرآن مرتبط است باید جامعه را مدیریت کنند تا جامعه براساس نور واقعی قرآن هدایت شود، همان‌هایی که قرآن در باره‌ی آن‌ها می‌فرماید:

«إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا»

خداوند اراده کرده است فقط شما اهل البیت را از هر گونه آلودگی پاک گرداند و آن هم پاک‌کردنی خاص.



تا جامعه از الگوی مطمئن محروم نباشد و تا مقام ائمه (ع)از این جهت درست تبیین نشود و جامعه متوجه عصمت آن‌ها نگردد، نه موضوع مودت و محبت به آن‌ها درست تحلیل می‌شود و نه این‌که چرا باید در مسائل اجرائی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جهت کلی را از آن‌ها گرفت. به عبارت دیگر این‌که در مسائل اجتماع خود رجوعِ کامل به امامان(ع) نمی‌شود به جهت آن است که نقش و مقام آنها را در عالم هستی خوب درک نکرده‌ایم.


عزیزان باید فراموش نفرمایند که نبوت؛ ارائه‌ی برنامه‌ی زندگی انسان‌ها از طرف پروردگارشان است و امامت؛ مدیریت اجرایی بدون خطای آن برنامه می‌باشد. زیرا تنها و تنها خالق انسان است که می‌تواند برنامه‌ای حقیقی و بدون خطا برای زندگی بر روی زمین در اختیار انسان قرار دهد و فهم این برنامه برای درست‌ اجراکردن آن به شعوری خاص نیاز دارد که آن شعور پس از پیامبر(ص) در اختیار مطهّرونی است که خداوند در آیات سوره‌ی واقعه از آن‌ها خبر می‌دهد. نکته‌ای که در غدیر مطرح است توجه به همین موضوع می‌باشد که تنها مجریِ تضمین شده‌ی برنامه‌ی الهی باید امامی معصوم باشد و به همین جهت شیعه معتقد است هم نبی و هم امام هر دو باید از طرف خدا تعیین شوند.


با تدبّر در قرآن متوجه می‌شویم باید انسانی معصوم مدیریت اجرای دین در امور فردی و اجتماعی را عهده‌دار باشد هرچند تشریع یا ایجاد حکمی جدید به عهده‌ی او نیست، او مسئول تبیین دستورات الهی است تا جامعه در فهم آن سرگردان نماند.

خداوند می‌فرماید:

«یا اَیُّهَاالَّذِینَ ءَ‌امَنُوا أَطِیعُوااللَّهَ وَ أَطِیعُواالرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْـرِ مِنْکُـمْ، فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْ‌ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْأَخِرِ، ذَالِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلاً »

ای مؤمنان خدا را اطاعت کنید و رسول خدا و اولی‌الامر از خودتان را اطاعت کنید، پس اگر در موردی اختلاف کردید آن اختلاف را به خدا و رسولش ارجاع دهید، اگر به خدا و به قیامت مؤمن هستید، که این کار خیرِ بسیار، وعواقب نیکویی دارد.


اولاً: آیه اطاعت خدا و رسول خدا و اولی‌الامر را واجب شمرده است.

ثانیاً: لفظ «اَطیعُوا» یعنی اطاعت کنید را یک بار در مورد «خـدا‌» به طور جداگانه به کار برده و یک بار در مورد «رسول خدا و اولی‌الامر» مطرح فرموده است.


معلوم است که اطاعت از خدا به معنی پیروی از احکامی است که به عنوان وحی بر پیامبر(ص) نازل شده است. ولی اطاعت از رسول خدا دو جنبه دارد، یکی اطاعت از او در بیان احکام الهی، چنانچه خود خداوند به پیامبرش می‌فرماید: قرآن را بر تو نازل کرده‌ایم تا برای مردم تبیین و روشن کنی. «وَ اَنْزَلْنا اِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَـیِّنَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ اِلَیْهِمْ».


و جنبه‌ی دیگر اطاعت از رسول خدا(ص)؛ اطاعت به‌عنوان مدبّر جامعه‌ی اسلامی در اجرای احکام و جهاد و دفاع و عزل و نصب فرمانداران است، چنانچه خداوند می‌فرماید: ما قرآن را به حق برای تو نازل کردیم تا بین مردم بر اساس آنچه خدا برای تو روشن کرده حکم کنی: «اِنّا اَنْزَلْنا اِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْکُمَ بَیْنَ النّاسِ بِما اَریکَ الله»



پس با وجود آن‌که اطاعت از رسول خدا (ص)در حقیقت اطاعت از خدا است، ولی به آن جهت قرآن لفظ «اَطیعُوا» را دوبار تکرار کرد که اطاعت از رسول خدا(ص) به اعتبار آن‌که وَحی الهی را آورده است از اطاعت از رسول خدا به اعتبار آن‌که باید در امور اجرایی جامعه مسئولیت امور را به عهده گیرد جدا شود پس اطاعت از رسول خدا(ص) به غیر از آن‌که به معنای اطاعت از وَحی الهی است، معنایی دیگر هم دارد، مثل تبیین آیات و اجرای احکام در جامعه.


ثالثاً: اطاعت از «اولی الامر» را در کنار اطاعت از رسول خدا(ص) واجب شمرده که این نشان می‌دهد وجه مشترکی بین اطاعت از «رسول خدا» و اطاعت از «اولی‌الامر» هست و آن عبارت است از تبیین و تبلیغ احکام الهی و اجرای احکام دین خداوند. ولی طبق ادامه‌ی آیه که می‌فرماید: «اگر با هم اختلافی پیدا کردید آن اختلاف را به خدا و رسول خدا ارجاع دهید» و در این قسمت لفظ «اولی‌الامر» را نیاورده است، معلوم می‌شود که «اولی‌الامر» منصب تشریع ندارد، یعنی در منازعات باید به کتاب خدا و سنت رسول خدا رجوع کرد.


توضیح آن‌که فراموش نکنیم افرادی که مورد خطابِ این آیه هستند مؤمنین‌اند و مسلماً نزاع آن‌ها با غیر اولی‌الامر است. زیرا بعد از این‌که اطاعت اولی‌الامر واجب شد دیگر رأی اولی الامر محل نزاع و تردید واقع نمی‌شود. از طرفی قول «اولی‌الامر» در فهم کتاب و سنت، حجیت دارد و از آن جایی که آیه‌ی شریفه اطاعت آن‌ها را بدون قید و شرط لازم داشته، لذا قول و گفتار آنان مطابق با واقع و خالی از خطا و لغزش است. و در یک کلمه باید علاوه بر پیامبر انسان‌های معصوم دیگری در جامعه‌ی اسلامی باشند که اطاعت از آن‌ها واجب است، خداوند بنده‌های خود را به اطاعت از کسی که دارای خطا باشد و امت را در اثر آن خطاها گمراه می‌کند، امر نمی‌فرماید و اطاعت او را در کنار اطاعت پیامبرش قرار نمی‌دهد.



مصداق اولی‌الامـر؛ هیچ یک از فرقه‌های مسلمان در باره پیشوایان خود ادعای عصمت نکرده‌اند به غیر از شیعه که ائمه‌ی دوازده‌گانه‌ی خود را معصوم می‌داند و شاهد بر اینکه مصداق اولی‌الامر، ائمه‌ی معصومین شیعه هستند روایات بی‌شماری است که از جمله‌ی آن‌ها روایت جابربن‌عبدالله‌انصاری است. جابر می‌گوید: وقتی آیه «اَطیعُواالله و اَطیعُواالرَّسول…» نازل شد به محضر رسول اکرم(ص) عرض کردم: یارسول‌الله! خدای تعالی و رسول او را می‌شناسم ، ولی «اولی‌الامر» که خداوند در این آیه اطاعت آنها را با اطاعت رسولش برابر قرار داده چه کسانی‌اند؟ و پیامبر(ص) فرمودند: «ای جابر! اولی‌الامر، خلیفه‌های من و جانشینان بعد ازمن هستند که امامان وپیشوایان مسلمین می‌باشند و اول آن‌ها علی‌ابن‌ابیطالب است».

چنانچه ملاحظه فرمودید: امام ایجاد شریعت نمی‌کند بلکه مجری تضمین‌شده‌ی شریعت است، یعنی کسی است که در اجرا و پیاده‌کردن شریعت معصوم است. لذا باید کسی که از طرف خالق عالم، عصمتش تضمین شده است، برای اجرای شریعت همواره در صحنه باشد.


یاعلی مدد

ریشه حب و بغض در مکتب حسینی-مباحث استاد طاهرزاده


به نام خدا

ریشه حب و بغض در مکتب حسینی



همانطور که قبلا گفتیم،روح ما میتواند با هرچیزی که انس پیدا کند،اتحاد پیدا کند.
برای همین مکررا زیارت عاشورا توصیه شده چون که زیارت عاشورا اتحاد روحانی با امام حسین(ع) است.
مفاتیح را که باز کنید،هرمناسبی که هست،زیارت اباعبدلله(ع) هم هست.هرشب جمعه مخصوص زیارت امام حسین(ع) است.توی اعیاد و اول هرماه و خیلی از جاهای دیگه دین سعی دارد که فرد با امام حسین(ع) اتحاد پیدا کند.

اتحاد زمانی حاصل میشود که شما با چیزهایی که شمارا به امام حسین(ع) نزدیک میکند،عشق بورزی و از چیزهایی که شمارا از امام حسین(ع) دور میکند، دوری کنید.

غیرممکن است توی یه قلب ،هم حب حسین(ع) باشه و هم حب دشمنان او...
امام باقر میفرماید:هلِ الدینُ اِلاَّ الْحب والْبغْض؟
آیا دین جز حب و بغض است؟؟؟

حب و بغض مثل دو روی سکه است.همصینطور که سکه وقتی یک رو داشت،ارزشی نداره،دلی که فقط حب داشته باشد ولی بغض نداشته باشد دل نیست.

نکته اینجاست که نسبت به چه چیزهایی باید بغض و کینه داشته باشیم؟؟
توی زیارت عاشورا لعن هارا متوجه جریان بنی امیه می کنید که بستر مبارزه با اهل البیت را فراهم کردند و منافقانه در لباس اسلام با تجسم اسلام یعنی امیرالمؤمنین(ع) به مخالفت برخاستند . شما در این فراز متوجه صورت های مختلف نفاق هستید که به طور مستقیم و غیر مستقیم زمینه ی مبارزه با اهل البیت را فراهم کردند و آن ها را لعنت می کنید، تا قلبتان جهتِ تنفّر خود را با بصیرت کامل از همه ی آن ها حفظ کند، ولی نه این که در این تنفّر بماند، بلکه برائت و تنفّری که جهت قلب را به خدا بکشاند.
به همین در زیارت عاشورا میگویید:" برِئْت إِلَى اللَّهِ و إِلَیکُم مِنْکم و مِنْ أَشْیاعِهِمو أَتْباعِهِم و أَولِیائِهِم"

قلبی که بی جهت با عده ای در ستیز و کینه است، قلب سالمی نیست. قلب سالم قلبی است که در عین محبت به اولیاء الهی، با تنفّر از بدی ها و بدان، خود را به طهارت و سلامت و شعور می رساند. این است آن قلبی که صاحبش را متعالی می کند .

تا قلب از بدی ها و وابستگی به بدی ها خالی نباشد،حب اهل بیت داخل قلب نمیشود.برای همین است که شما اول در زیارت عاشورا صد لعن نسبت به تمام کسانی که به حق محمد وآل محمد ظلم کردند، نسبت به تفکری که دین را مادی کرد،میدهید و بعدش شروع میکنید به صدتا سلام دادن...

الآن خیلی از این روشنفکرا میگند که چرا روز 22 بهمن و یا روز قدس میرید شعار میدید.این شعار دادنها که فایده ای نداره!!!

یکی از فایده هایی که این شعار "مرک بر آمریکا " و " مرگ بر اسرائیل " دارد این است که شما تنفر خودت را نسبت به ظلم و بدی ابراز میکنید.باید این قلب از وابستگی به فرهنگ غرب خالی بشود تا جریان اسلام ناب و نظام اسلامی و انقلاب وارد قلب شود. این شعار دادن ها و برائت جستن ها بی فایده نیستند.
تولی و تبری که تو اسلام هست ،درجه ای بالاتر از حب و بغض است!!!
شما وقتی این حب و بغض را جهت بدهید،میشه تبری و تولی...


یا علی مدد