نقش حزب اموی در شهادت امام حسین(ع) 2

اگر روحیه ای که در سقیفه پیام غدیر را نادیده گرفت شناخته نشود، دوباره مقدسات به مسلخ می روند.

روح و روحیه ای که نمی تواند بفهمد پروردگار عالم، انسان هایی را جهت هدایت بشر منّور به عصمت و طهارت کرده است، نه تنها چنین مقاماتی را نفی می کند، بلکه اساساً نسبت به چنین انسان هایی کینه ورزی می نماید، و این است آن خسارت بزرگی که در کربلا بروز کرد .


لعن هایی که در زیارت عاشورا اظهار می شود، برای فاصله گرفتن از آن نوع تفکری است که جایگاه انسان های قدسی را در اداره امور جامعه انکار می کند، چه آن نوع تفکر در قابیل ظاهر شود ، و چه در کشنده ی ناقه ی صالح و چه در قاتل حضرت یحیی و چه در قاتل امیرالمؤمنین همه و همه یک وجه مشترک دارند و آن نفی قداست انسان های مقدس و معصوم است و کینه ورزی نسبت به آن ها.


شیخ طوسی، چهار نفر اولی را که در زیارت عاشورا مورد لعن قرار می گیرند، به این صورت معرّفی کرده : نفر اول، قابیل یعنی اولین عامل برادرکُشی تاریخ که بنیاد قتل در دنیا را نهاد و نفر دوم، عاقرِ شتر حضرت صالح است یعنی اولین کسی که آیت بزرگ الهی را نادیده گرفت و او را کُشت، و نفر سوم، قاتل حضرت یحیی یعنی کسی که جسارت یافت پیامبر خدا را به قتل برساند، و نفر چهارم، ابن ملجم قاتل امیرالمؤمنین اولین کسی که در اسلام دست به ترور ولی الله زد.


با توجه به حرکات سه خلیفه ی اول میتوان پذیرفت که آن ها اسلام را به عنوان بهترین نظام برای اداره ی جامعه پذیرفته و برای تحقق آن تلاش نموده اند و سعی دارند به سیره پیامبر خدا عمل کنند.


بنابراین از نظر ساده زیستی نمی توان تفاوتی بین خلیفه ی اول و دوم و حضرت علی(ع) گذاشت و مطلب را به همین خلاصه کرد بلکه باید توجه داشت مسئله ی حاکمیت امام معصوم دقیق تر از این ها است که کمال او را صرفاً در سادگی و عدالت اقتصادی دنبال کنیم.


بلکه مسئله ی اصلی این بود که: جایگاه اسلام را درست تشخیص نداده بودند، منکر اسلام نبودند، ولی افقی را که اسلام در نهایت دنبال می کرد، نمی شناختند. تصورشان آن بود که اسلام آمده است که امور دنیایی ما را سرو سامان بدهد و لذا هر جا فکر می کردند نظر اسلام برای امور کافی نیست، نظر خود را بر نظر اسلام ترجیح می دادند. یعنی به جای این که دست شان را به اسلام بدهند و بالا بروند، پای اسلام را گرفتند و پایین کشیدند این نوع عمل کرد نسبت به اسلام کار را به بی اعتبار دانستن هر معنویتی می کشاند و موجب تقویت روحیه ی تقدس زدایی و بی رنگ کردن جنبه های قدسی دین می شود. تمام مطلبی که کار را به شهادت اباعبدالله کشاند در این طرز فکر اخیر نهفته است.

یا علی مدد