کربلا،سیرعشق الهی جهت ظهور اوج بندگی -حقیقت کربلا و امام حسین(ع)-مباحث استادطاهرزاده



بسم رب الحــــــیدر(ع)

کربلا،سیرعشق الهی جهت ظهور اوج بندگی


راوی میگوید امام حسین(ع) شب عاشورا در خیمه این آیه را تلاوت میکرد:
سورا آل عمران 178:
وَلاَ یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِّأَنفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدَادُواْ إِثْمًا وَلَهْمُ عَذَابٌ مُّهِینٌ
مَّا کَانَ اللّهُ لِیَذَرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلَى مَآ أَنتُمْ عَلَیْهِ حَتَّىَ یَمِیزَ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ...

البته نباید کسانى که کافر شده ‏اند تصور کنند اینکه به ایشان مهلت میدهیم براى آنان نیکوست ما فقط به ایشان مهلت می‏دهیم تا بر گناه [خود] بیفزایند و [آنگاه] عذابى خفت‏ آور خواهند داشت .
خدا بر آن نیست که مؤمنان را به این [حالى] که شما بر آن هستید واگذارد تا آنکه پلید را از پاک جدا کند.


این آیه میخواهد بگوید کفار این فرصت را چیزی برای خود نگیرند.هیچ مومنی بدون امتحان بر روی زمین رها نمیشود.بنای خدا این است که طبق برنامه ای پلیدی را از مومنین پاک کند.
امام حسین(ع) صحنه کربلا را صحنه امتحان الهی میداند و همه حرکات و سکنات امام برای بهتر امتحان دادن است.همه این جنایات سپاهیان مقابل امام حسین(ع) برای این است که نمیدانند در صحنه امتحان واقع شدند.ولی امام حسین(ع) به خوبی میفهمید و سعی میکرد به بهترین وجه کربلا را شکل بدهد.

حالا چی شد که امام حسین
(ع) این امتحان الهی را به خوبی پشت سر گذاشت؟؟؟
روش بهترین امتحان دادن چیست؟؟
چیکار کنیم که ما هم بتونیم به خوبی از عهده امتحانات الهی بربیایم؟؟

در روایات مختلف آمده که وقتی امام علی
(ع) در جنگ صفین از کربلا گذشت و اونجا ایستاد ، جمله هایی را گفت.
فرمود اینجا مکانی ایست که صدپیامبر و دویست سبط پیامبر کشته میشوند و شهید میشوند.
اینجا مسارع العشاق است.اینجا محل قتل عشاق است.
در روایات خیلی کم از کلمه عشق استفاده میشود.ائمه خیلی کم از این کلمه استفاده میکردند چون عشق خیلی فرق میکند.کسی نبوده که مصداق عشق باشد که بتوانند عشق را به او نسبت بدهند.

این جمله ی حضرت علی
(ع)،از کمیاب ترین جمله هایی است که در مورد عشق گفته شده و اصحاب کربلا را عشاق معرفی میکند.نمونه کامل کسانی که میتونند مصداق عشق باشند،اصحاب کربلا هستند.
کربلا،صحنه ظهور عشقِ عمیقِ بنده های واقعی است به خدا.
امام حسین و اصحاب ایشان ،این امتحان الهی را از راه عشق به بهترین وجه محقق کردند.

عشق یعنی ای انسانها شما در جانتان یک گرایش بزرگی نسبت به حق دارید.اگر راه بندگی را از راه عشق حسین
(ع) برویم،هم با سرعت پیش میرویم و هم نتایج بزرگتری خواهیم داشت.

حالا چطوری عشق حسین
(ع) را در جانمان ایجاد کنیم؟؟؟
باید میل نفس را بازنشسته کنیم و میل الهی را در جانمان جایگزین کنیم.
این کار باید آهسته آهسته انجام بگیرید.یک شبه نمیشود میل الهی را در قلب و جانمان جایگزین کنیم.

اصحاب کربلا یک شبه و یک روزه این کار بزرگ را نکردند.یک روزه این میل را در جانشان جایگزین نکردند.
اگر سابقه تمام اصحاب کربلا را بررسی کنیم(در کتاب"جایگاه تاریخی اصحاب امام حسین
(ع)" بیشتر توضیح داده شده) میفهمیم که اصحاب از خیلی وقت پیش ،خودشان را آماده کرده بودند.

آهسته آهسته باید میل خدارا جایگزین میل نفس خودمون بکنیم.اگر آهسته آهسته این کار را کردیم،عشق به حق در جانمان ریشه میکنه و کارهای غیرممکن،برایمان ممکن میشود.
علامه امینی نویسنده کتاب الغدیر،عشق عجیبی به امام علی
(ع) داشت.فوق العاده عجیب.
هردانشمند و صاحب نظری که کتاب الغدیر را میخواند میفهمد که نوشتن این کتاب از توان یک فرد،خارج است.
ولی علامه امینی شب و روز ،سالها تحقیق کرد و بیش از 100 هزار جلد کتاب را در کتابخانه های
7 کشور را خواند تا این کتاب را بنویسد به طوری که از توان یک فرد معمولی خارج است.این کار فقط با عشق ممکن میشود.

داریم که امام علی
(ع) در ماه رمضان در یک شب هزار رکعت نماز میخوند.علمای سنی اشکال میکردند که مگر میشود یک فرد از نیمه شب تا اذان صبح 1000 رکعت نماز بخواند!!!علامه امینی یک شب افرادی که اشکال کرده بودند را دعوت کرد و این کار را انجام داد.
در یک شب 1000 رکعت نماز جلوی اون افراد خواند و بهشون ثابت کرد که میشود.خب اینکار فقط و فقط با عشق به امام علی
(ع) ممکن میشود.

اینکه علی اکبر
(ع) در کربلا 200 نفر را میکشد وحضرت قاسم که 13 سال دارد 32 نفر را به هلاکت میرساند و اینکه حضرت عباس(ع) کنار فرات و با لب تشنه حاضر نیست آب بنوشد چون امامش تشنه است و خیلی از حوادث عجیب دیگر فقط با عشق ممکن میشود.
آن عشقِ الهی است که اگر در صحنه آمد و دین داران اگر توانستند از عشق الهی بهره بگیرند،دین داری محقق میشود.
اینکه امام باقر(ع) میفرماید اصحاب کربلا درد نیزه و شمشیر را حس نمیکردند،فقط بخاطر عشق الهی بوده است.(در معرفت نفس علتش توضیح داده شد)

امام حسین(ع) دریچه محبت به حق است واگر کسی میخواهد به محبتِ حق و عشق الهی برسه باید به حسین (ع)نظر کند.دنیا محل امتحان الهی است و با عشق میشود به خوبی از عهده این امتحانات برآمد.با عشق به حسین(ع) این امکان پذیره است.محبت به حق که پیدا شد این همه مدارا با خلق برای فرد ممکن میشود..
امام حسین(ع) حتی توی گودال قتلگاه هم نصیحت میکرد و میخواست آنها را هدایت کند.همه تلاش امام آن است که آن نور عظمت اسلام که برجان خودش افتاده و این همه برکت داشته است ، برجان مردم هم بیافتد!!

امام حسین(ع) خدارا دوست دارد.پیامبر و اسلام را هم دوست دارد و دوست دارد اسلام هم بماند.
دوست دارد اسلام حفظ شود.اگر قرار است اسلام حفظ بشود،باید مسلمانان بمانند.اسلام را با کتابها نمیشود نگه داشت،بلکه اسلام باید در قلب های مومنین بماند و نسل به نسل ادامه پیدا کند.برای همین  امام حسین(ع) اینقدر نگران هدایت مردم میباشد.

هرکس عشق الهی به جانش افتاد،عشق هدایت به خلق به جانش می افتد..دوست دارد دست بقیه را هم بگیرد.اگر شما  مباحث معرفتی را به دوستانتان معرفی میکنید و یا هرمطلب معرفتی جدیدی که یاد میگیرید دوست دارید بقیه را هم در جریان بگذارید ،این بخاطر عشق به خداست.عشق به امام حسین(ع) است.
چون نوری در این مباحث است که شما اون نور را درک کردید و دوست دارید بقیه هم این نور را بگیرند.برای همین است که عشق به هدایت خلق در جانتان شعله ور میشود.

کسانی که در کربلا حاضر نشدند،هنوز عشق الهی برجانشان نیافتاده بود.
عبیدالله بن حر کسی بود کهامام را یاری نمیکند ولی بعدا آنچنان پشیمان میشود که خودش میشود یکی از مبلغان کربلا.
یا ضحاک مشرقی کسی بود که به امام حسین(ع) گفت من باهات میام ولی هرجایی دیدم جانم در خطر است باید اجازه بدی من برم.امام هم قبول میکند.ضحاک اسبش را در خیمه ای نگه داشته بود و موقعی که امام حسین(ع) تنها شد،به امام حسین(ع) رو کرد و گفت که الوعده وفا. اجازه بده من برم.امام هم اجاه میدهد.اسبش را برمیدارد و فرار میکند.ولی بعدش پشیمان میشود و چون در کربلا حضور داشت و شهادت بسیاری از اصحاب و یاران امام را مشاهده کرد، خودش میشود یکی از مبلغان و راویان کربلا.

عشق چیز عجیبی است.
منظور از این جمله امام "هل من ناصرینصرنی" تلاش برای نگه داشتن اسلام است.
امام میخواهد حتی اگر یه کس دیگه ای هم هست که امکان هدایت براش هست،هدایت شود.چون دوست دارد مردم را به سمت خدا بکشاند.

کل الیوم عاشورا و کل الارض کربلا
کل الیوم عاشورا یعنی هر روز سریان و جریان عشق الهی در قلب کسانی که حسینی اند،هست.
کل الارض کربلا یعنی هر زمینی،زمینه ظهور بندگی است.

امام حسین(ع) و کربلا یعنی خوب امتحان دادن.
فقط کافی است میل خدا را جایگزین میل نفس کنیم.به عنوان مثال ساده، پوشیدن لباسی که جلب توجه کند در اسلام حرام است ولی نفس انسان دوست دارد که جلب توجه کند.دوست دارد که لباسی بپوشد که همه ازش تعریف کنند.
اگر این شخص بیاد بخاطر اسلام و حکم خدا پا روی میلش بگذارد،کم کم و به مرور زمان میبیند عشق به حسین(ع) در جانش عمیق تر شده.
اگر کمی مراعات کنیم به مرور زمان میبینم که حسینی شدیم و میل خدا در جانمان افتاده است.
برای همین است که آیت الله بهجت بهترین سیرو سلوک را انجام واجبات و ترک محرمات میدونند.رعایت حلال و حرام یعنی میل خدا را داری انجام میدی.بهترین ریاضت ،همون ریاضت شرعی است.


یا علی مدد