بخش دوم
آغاز بلوغ تاریخی بشر
قضیه از اینجا شروع شد که «در هجدهم ذیالحجّه سال دهم هجری» حقیقتی از طریق غیب به گوش پیامرسان غیب، یعنی پیامبراکرم(ص) رسید که:
ای پیامبر! ادامه شریعت را از طریق حاکمیت علی(ع) بر رأس نظام اجتماعی حفظ کن: «یا اَیُّهَاالرَّسُولُ
بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّک»
یعنی؛ ای پیامبر! آن چیزی را که از طرف پروردگارت بر تو نازل شده، به گوش امت
برسان.
با این آیه در واقع فضای تاریخ پرمعنا گشت و در عالم بشری حال و هوای خاصّی ایجاد شد. شرایط تاریخی در آن زمان برای ارائه چنین کلماتی فراهم شد - هرچند شرایط برای پذیرش آن هنوز آماده نبود - زمین آماده شد تا این فکر و فرهنگ حضور علمی خود را پیدا کند، هرچند حضور عملی آن به یک بلوغ دیگری در تاریخ بشر نیاز داشت.
در آن زمان که عموماً رؤسای قبایل خود را صاحب حق برای حاکمیت می دیدند، یکمرتبه ندا آمد ای زمینیان! برای ادامه حیات دینی، بعد از اتمام صورت دین و بعد از به انتها رسیدن آیات قرآن، باید حاکمیت دینی را طلب کنید و ما برای شما حاکمیت دینی را تصویب کردیم. در راستای چنین فرهنگی، خداوند حضرت علی(ع) را به پیامبر(ص) معرفی کرد، آنگاه رسول اکرم(ص) آن را به مردم ابلاغ نمود و بدینترتیب طرح حاکمیت دینی با ولایت انسانی معصوم، شروع شد.
پس از این واقعه است که خدا فرمود: «اَلْیَوْمَ اَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُالْاِسْلامَ دینًا» یعنی؛ حال با ولایت امام معصوم از طریق ما(خدا)، دین شما کامل گشت و نعمت خود را بر شما تمام کردم و دیگر راضی هستم که چنین اسلامی دین شما باشد.
پیام آیه این است که؛ ای مسلمانان با روشن شدن این فکر و فرهنگ و مشخص شدن فردی که حاکمیت دین را بهعهده دارد، دینتان کامل شد و از صورت تئوری صِرف، جهت عملی و اجتماعی به خود گرفت و از این طریق نعمت را تمام کردم و دیگر با این خصوصیات که دین به خود گرفت، اگر چنین دینی را پیروی کنید، من از شما راضیام.
پس از اینکه خداوند به پیامبرش خطاب کرد: «یا اَیُّهَاالرَّسول بَلِّغ ما اُنْزل اِلَیْک...»
پیامبرخدا(ص) همه را در محل غدیر جمع کردند و فرمودند:
«اَلَسْتُ اَوْلی بِکُمْ مِنْ اَنْفُسِکُم؟» آیا من نسبت به شما برای تعیین تکلیف شما، مقدم نیستم؟
همه فریاد زدند «بَلی یا رسُول الله». باز جمله را تکرار فرمودند و مردم همان جواب را دادند. سپس فرمودند:
«مَنْ کُنْتُ مُولاهُ فَهذا عَلِیٌّ مَوْلاهُ، اَللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ ....»
پس هرکس من مولا و سرپرست او هستم، این علی هم مولا و سرپرست اوست، خدایا دوست دار آنکس که او را دوست دارد، و او را به سرپرستی برگزیند، و دشمن بدار هرکس که با او دشمنی کند.....
و خطبه مفصلی ایراد فرمودند.. بعد از معرفی علی(ع) در همان محل، عمر با علی (ع)دیدار کرد و گفت: « هَنیئاً لَکَ یَابْنَ اَبیطالب! اَصْبَحْتَ مُولایَ وَ مَوْلَی کُلِّ مُؤمِنٍ وَ مؤمِنَةٍ» یعنی؛ مبارک باد تو را ای فرزند ابیطالب در حالی که مولای من و مولای هر زن و مرد مؤمن شدی.
از جریان غدیر هفتاد و چند روز گذشت که پیامبر اکرم(ص) رحلت کردند. درآن روز همه میدانستند کسی که دین از قلب او و قلب او از
دین جدا نمیشود، فقط حضرت علی(ع) است و نه دیگری.
قاصیاسماعیل و نسائی و نیشابوری از علماء اهل سنت میگویند: درباره فضیلت هیچیک از صحابه روایاتی با اسناد صحیح مانند آنچه در مورد علی(ع) وارد شده، وارد نشده است.
ابنحجر از عایشه روایت میکند که پیامبر(ص) فرمود: بهترین برادرانم علی و بهترین عموهایم حمزه است، و یاد علی و سخن از او عبادت است.
عایشه در کتاب «صحیح مسلم» دربار حضرت علی(ع) میگوید: بارها پیامبر(ص) میفرمود: «اَلْحَقُّ مَعَ عَلیّ وَ عَلیٌّ مَعَ الْحَق»یعنی؛ حق با علی(ع) است و علی(ع) با حق. پس اگر خواستیم بدانیم حق در کجاست، باید ببینیم حضرت علی(ع) در کجاست.
و نیز پیامبر اکرم(ص) میفرمود:«حُبُّ عَلِیٍّ ایمانٌ وَ بُغْضُهُ نِفاقٌ»؛یعنی دوستی حضرت علی(ع) ایمان و کینه بر او، نفاق است. در روایت دیگر هست که بغض بر علی(ع) کفر است.
باز در اسناد اهل سنت داریم که پیامبر(ص) فرمودند: هرکس میخواهد به حضرت آدم (ع) در علمش و به نوح(ع) در تقوایش و به ابراهیم (ع) در بردباریاش و به موسی(ع) در هیبتش و به عیسی(ع) در عبادتش بنگرد، به علیبنابیطالب(ع) نگاه کند.
یاعلی مدد