بخش پنجم-شرح مناجات شعبانیه توسط استاد طاهرزاده



به نام خدا


قرار بر این شد که گذری کلی به مناجات شعبانیه داشته باشیم.

اگر با این معانی و فرازها مأنوس بشیم،ملکوت این معانی خودش برقلب ما تجلی میکند.فقط نیازه اولش ارتباط با متن را آموزش ببینیم،متن را بشناسیم بعد کم کم بعد از تکرار خود ملکوت این معانی بر قلب تجلی میکند.

همیشه هر فکری،یک فرهنگی دارد.شما اگه بخواهید مثنوی را هم بخوانید،تا فرهنگ آن را نشناسید و آموزش نبینید،نمیتوانید مثنوی را بفهمید. حال اینکه افق مثنوی ،افق یک عارف معمولی است و اصلا با افق اهل بیت قابل مقایسه نیست.


از خداوند عاجزانه تقاضامندیم شرایطی را فراهم کند تا اُنس ما با مناجات بیش ار پیش و ممتد باشد.




الَهِی هَبْ لِی کَمَالَ الاِنْقِطَاعِ إِلَیْکَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیَاءِ نَظَرِهَا إِلَیْکَ‏ حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصِیرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِکَ‏

اى خدا مرا انقطاع کامل بسوى خود عطا فرما و روشن ساز دیده‏ هاى دل ما را به نورى که به آن نور تو را مشاهده کند

تا آنکه دیده بصیرت ما حجابهاى نور را بردرد و به نور عظمت واصل گردد و جانهاى ما به مقام قدس عزتت در پیوندد.


هَبْ به معنای این است خدایا من در خودم استحقاق این را نمیبینم که تو بخوای به من لطف کنی و من را ببخشی ولی چون یکی از اسامی تو "واهب" است و بدون درنظر گرفتن گناهان طرف و ظرفیت طرف میبخشی،من میخواهم با این اسم با ما برخورد کنی و به ما ببخشی.

حالا چی ببخشی؟؟ کَمَالَ الاِنْقِطَاعِ إِلَیْکَ  از همه مخلوقات قطع امید کنم و هیچ نظری به خلق تو نداشته باشم و امیدم فقط به تو باشه.تازه  کمال این قطع امید را میخوام که حتی یک ذره هم در قلب من امیدی نسبت به خلق تو نباشه.


به راحتی انقطاع الی الله را به کسی نمیدهند.تقاضای خیلی بزرگی است ولی با امید میشود گفت.

با امید داشتن به اسم واهب خداوند که بدون درنظر داشتن سابقه گناهان میبخشد،میتوان به کمال انقطاع رسید طوری که آنچنان دل متوجه رب العالمین باشد که دیگه اصلا تایید و نظر دیگران روی او تاثیر نگذارد.آنچنان در خلوت با حق باشد که براش هیچ چیزی مهم نباشد.خیلی تقاضای بزرگی است.تازه این تقاضا را هم به بهترین شکل در درجه اعلی میخواهد.

واقعا چرا انسانی مثل ماها که سراسر غفلت و گناه هستیم جرأت میکند از خدا این تقاضا را بکند؟؟ چون یکی از اسمای خداوند واهب است،ما میتونیم این تقاضا را بکنیم.

واهب یعنی اینکه از خداوند شروع میشود یا به عبارتی مزد نیست که در قبال اعمالِ ما بدهد بلکه بخشش است.

البته باید این را در نظر داشت که خود خداوند به قلب امام علی(ع) اینطوری منکشف کرده که شما اینطوری از من بخواهید.در همان بخش اول گفتیم که اینها در واقع سخن خداست که بر قلب امیرالمومنین(ع) تجلی کرده است.


کمال انقطاع به معنای عزلت و گوشه نشینی نیست بلکه میخواهی در عین رفت و آمد در جامعه و در حین فعالیت های روزمره،تمام توجهت به خداوند باشد.تمام عالم را آینه تمام نمای او ببینیم.درحالی که جسم بین مردم است ولی قلب متوجه خداوند باشد.رزق را از خداوند ببیند.حیات را از او ببنید و ...


أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا و چشم های دلم را باز کن.

دل برعکس سر و بدن،چشم های زیادی دارد.انوار زیادی از عالم معنا را میبیند.یک چشم باز میشود و خداوند را حافظ میبیند.یک چشم باز میشود خداوند را سمیع میبیند.یک چشم خداوند را بصیر میبیند.یک چشم رازق و یک چشم قادر و ...


حال در این فراز میگویی چشم های قلبم را باز کن.به چی؟؟ به نورانیت باز کن.

یعنی چشم های دلم  با نظر به تو نورانی بشوند.نورانی بشوند یعنی چی؟؟ یعنی اینکه منشاء اثر را خداوند ببینند.نگوید که اگر فلانی نبود،من بیچاره میشدم بلکه بگوید اگر خدا نبود و این شخص را واسطه قرار نمیداد من به مشکل میخوردم ولی خدا رحم کرد.


اگر خدا بخواهد چشم دل ما نورانی بشود، نظر مارا به خودش می اندازد.اگر امام حسین(ع) و حضرت زینب(س) با چشم دل خدارا در صحنه ی کربلا نمیدیدند،این همه بلا و مصیبت آنهارا از پای می انداخت.خیلی چشم بیداری میخواهد که در آن موقع و در آن صحنه خداوندرا همه کاره ببینند.راوی میگوید که هرچه به ظهر عاشورا نزدیک تر میشدیم،چهره امام(ع) بشاش تر میشد.این بخاطر این است که خدارا در صحنه میبند و این خدارا دیدن،چشم بیدار و نورانی میخواهد.


حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ  در چه حدی چشم دلم باز بشود؟؟

آنچنان چشم دلم نورانی بشود در حدی که دیگر حجاب های نورانی هم کنار برود.بدون واسطه با تو مرتبط بشم.

علامه حسن زاده میفرماید که حجب نور یعنی عقل.عقل کمک میکند که بفهمیم که خدایی هست.خدایی که مارا خلق کرده است.در واقع عقل واسطه شد که ما خدارا بفهمیم و درک کنیم.ولی تا اینجا عقل بین ما و خدا واسطه است.ما خدارا بدون واسطه میخواهیم.


در شرح حال علامه طباطبایی هست که در آخر عمر میفرمود: اگر این عقل هم نبود، چقدر خوب بود!!

عقل خیلی خوب است ولی تا به مقصد رسید،دیگر خوب نیست بلکه مانع میشود.بلکه باید از اینجا به بعد قلب در صحنه باشد نه عقل.


فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ حالا در این فراز میگوید حجاب های نورانی نباشد تا قلب به معدن عظمه وصل شود.میخواهد قلب وصل بشود به نور عظمت پروردگار.


وَ تَصِیرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِکَ‏ ارواح ما در حالی که معلق است به نور عز قدس تو وصل شود.


معلق اشاره به این دارد به اینکه هیچ چیزی واسطه نباشد.یعنی روح ما بدون واسطه به نور عز قدس تو وصل شود.

یکی از اسماء خداوند "قدوس" است.میگویم "یا نورُ یا قدوس" .بشر عادت دارد همیشه نور را در مظهری خاص ببیند.ولی بعد از مدتی باید مظهر را کنار بگذارد و بدون واسطه با نور در ارتباط باشد.با تزکیه و آمادگی قلبی،نور خود به خود تجلی میکند.یکی از انوار معنوی،نور عز قدس است.قدوس در لغت به معنای پاکی است.به عبارتی حضرت رب العالمین یک نوری دارند به نام عزت که این نور آنچنان است که از هر محدودیتی پاک و مبراست.عزتش آنچنان است که هیچ محدودیتی ندارد.


در این فراز تقاضا میکند که خدایا آنچنان میخواهم حجاب ها بین من و تو بره عقب که روحم بدون واسطه به نور عز قدس تو وصل باشد.یعنی نور عز قدس تو بر قلب من تجلی بکند و من هم ببینم.

این فراز دارد مارا وارد یک تقاضای خیلی عالی میکند که اگر روی آن برنامه ریزی کنیم،زندگمیون را عوض میکند.


پس در کل معنای این فراز اینطور شد که:

پروردگارا انقطاع کامل به سوی خودت را به من ببخش.هرچند من لایق نیستم ولی کاری کن که از مخلوقات تو قطع امید کنم و تنها امیدم به تو باشد.آن هم در عالی ترین شکل به من این قطع امید از دیگران را ببخش.

و چشم های قلبم را با نظر به خودت نورانی کن تا همیشه در همه صحن ها تورا ببینم.و آنقدر چشم های مارا نورانی کن که حتی حجاب های نورانی را هم کنار برود و بدون واسطه با نور عزت تو در ارتباط باشم و همچنین روح مارا بدون واسطه با نور عزقدس خودت مرتبط کن.


إِلَهِی وَ اجْعَلْنِی مِمَّنْ نَادَیْتَهُ فَأَجَابَکَ وَ لاَحَظْتَهُ فَصَعِقَ لِجَلاَلِکَ فَنَاجَیْتَهُ سِرّاً وَ عَمِلَ لَکَ جَهْراً

اى خدا مرا از آنان قرار ده که چون او را ندا کنى تو را اجابت مى‏کند و چون به او متوجه شوى از تجلى جلال و عظمتت مدهوش می‏گردد پس تو با او در باطن راز میگویى و او به عیان به کار تو مشغول است.


این فراز نتیجه فراز بالایی است.

خدایا منو از آنهایی قرار بده که تو بر جان آنها ندا میکنی و آنها راحت جانشان میپذیرد.

خیلی مقام بالایی است که انسان آنچنان توانسته باشد خودیت و منیت و افکار خودشو تحت کنترل گرفته باشد که حضرت رب العالمین نور خودش را بر قلب این انسان تجلی بده و این قلب تصدیق کند و تسلیم باشد.


عرفا و عالمانی بودند که از شب تا صبح در حالت رکوع می ماندند.اول نور عظمت تجلی میکند و بر قلب این عارف میتابد.در واقع ندای حق بر قلب عارف، ندای "انا العظیم" است. حالا وقتی خداوند عظیم است،عارف در رکوعش "سبحان ربی العظیم و بحمده" میگوید.

حالا میتواند بلند بشود؟؟ لازمه بلند شدن این است که نور عظمت را نبیند.خب عارف میخواد عظمت ببیند،برای همین در حالت رکوع میماند.


وَ لاَحَظْتَهُ فَصَعِقَ لِجَلاَلِکَ خدایا من میخوام به جایی برسم که تو به ما نظر کنی و ما در مقابل جلال تو مدهوش بشیم.

این فراز را جز موسوی مشربان نمیفهمند.

حضرت موسی(ع) وقتی در مقابل تجلی نور جلال خداوند قرار گرفت،مدهوش شد.مدهوش حالتی است که فرد خودیت خود را کامل از دست میدهد و به حالت فنا فی الله میرسد.



فَنَاجَیْتَهُ سِرّاً وَ عَمِلَ لَکَ جَهْراً

خدایا جوری باشه که تو در جان من بدون الفاظ و کلمات نوا کنی و من نمایش اسرار تو باشم.

نجوا غیر دعاست.مانند حالت درگوشی صحبت کردن است.نجوا خیلی نزدیک است.کسب این مراحل با کتاب و مدرسه بدست نمی آید بلکه آمادگی روحی و تزکیه لازم است تا خداوند به قلب انسان نجوا کند تا انسان حرکات و افعالش طبق اسرار الهی حرکت کند.


در این فراز تقاضا میکنی که خدایا بر جان من نجوا کن تا من در افعال و حرکاتم،نمایش دهنده اسرار تو باشم.


باید توجه داشت که این دعا کشف علوی است.خداوند راه ارتباط با خودش را بر قلب امام علی(ع) تجلی داده است و همه اهل بیت این دعا را میخواندند.


یاعلی مدد



نظرات 1 + ارسال نظر
مهربانی ها چهارشنبه 13 خرداد 1394 ساعت 21:41

شعبان بهانه ای است برای دوستی با خدا ، لحظه هایتان سرشار از این دوستی باد.

ممنون از لطف شما
موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد