مقام توحید-مباحث استاد طاهرزاده-حقیقت امام حسین(ع) و کربلا


بسمه تعالی
مقام توحید


در معرفت نفس توحید را درک کردیم.

توحید یعنی خدا عین قدرت است.عین اراده است.عین علم و عین حکمت است.
توحید یعنی ذات و صفات با هم یکی است.یعنی خدایی نداریم که علیم باشد و خدای دیگری که حکیم باشد.
یا به معنای دیگر صفت علیم بودن از خداوند جدا نیست.یعنی  نمیشود که 30 درصد از خدا علیم باشد و 20 درصد از خدا حکیم.
نمیشود این صفات را در خدا جمع بست.خدا خدایی است که عین قدرت است،عین اراده و عین عزیز بودن است.علیم بودن از حکیم بودن جدا نیست و حکیم بودن از سمیع بودن جدا نیست.
ذات و صفات یکی است.توحید یعنی این.

حالا که توحید یعنی خدا عین اراده است،پس هرجا اراده خدا در صحنه باشد،خداوند در صحنه است.
حالا اگر انسانی فهمید که اراده ی خدا فعلا چنین است،وارد این صحنه میشود.چون میخواهد به خدا نزدیک بشود.
اگر انسان آنچه را خدا اراده کرده ،انتخاب کند،نور حضور خداوند در قلب او تجلی میکند و این مشروط به آن است که خودرا در آغوش اراده خدا بندازد و ایثار و از خودگذشتگی در راه خدا را آغاز کند.

پیامبر در مدینه به امام حسین(ع)  الهام کرد که " یَا حُسَیْنُ اخْرُجْ فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ یَرَاکَ قَتِیلا"
ای حسین خارج شو( و به سوی عراق برو )که خدا میخواهد تورا کشته ببیند.

این یعنی اراده ی خداوند این است که امام حسین
(ع) درکربلا شهید بشود.حالا که اراده خداوند این است،پس خود خداوند در این اراده حضور دارد،چون هرجا اراده ی خداوند هست،خدا هم هست چون خداوند عین اراده است.
امام حسین
(ع) هم قبول میکند.

این به این معنا نیست که امام حسین
(ع) مجبور بود خارج بشود و اختیار نداشت.
امام حسین
(ع) میدانست اراده ی خداوند  اینچنین است،برای همین با اختیار خودش به سمت کربلا رفت.میتوانست نرود ولی برعکس، همه تلاش و همت خود را کرد که زیباتر کربلا را بوجود بیارود.

الآن شبهه ای که بعضی از این روشنفکرای احمق مطرح میکنند این است که چرا امام علی
(ع) با اینکه میدانست اگه برود مسجد،ضربت میخورد و شهید میشود،پس چرا رفت؟؟؟
این خودکشی نیست؟؟
اگر نمیدانست که شهید میشود،دیگر امام نیست و علم غیب ندارد و اگر میدانست شهید میشود،چرا رفت؟؟؟این کار عقلی نیست؟؟

چرا از این دید به قضیه نگاه میکنند و سعی نمیکنند بفهمند که امام با اینکه میدانست،رفت.این مقام بزرگی است که تو بدونی اینجا کشته میشی و با اینکه میدونی، بری.

در معرفت نفس داریم که ما تکویناً دارای مقامی هستیم و تشریعاً باید به اون مقام با اختیار و اراده خودمون برسیم.
حالا امام علی
(ع) و امام حسین(ع) با اختیار خودشان سعی میکنند تشریعاً با آن مقامی که تکویناً دارند هماهنگ بشوند.به این میگویند هماهنگی بین تکوین و تشریع.

خداوند  تمام این حادثه ها در علمش هست.نه به این معنا که حالا چون میداند ما این کار را میکنیم،پس ما مجبوریم.نه.!!
خدا علم دارد که ما وقتی می آییم در دنیا،با اختیار خود چیکار میکنم.درواقع علم به اختیار ما دارد.
اهل بیت هم همینطور هستند.
ائمه هم میدانند که مثلا این فرد در این صحنه با اختیار خودش،کدام طرف را انتخاب میکند!!!

حالا خدا علم به این دارد که روزی ابوبکر با اختیار خودش خلافت را از امام علی
(ع) میگیره و بعد روزگار این چنین میشود که سپاهی با اختیار خودشان جلوی امام حسین(ع) را میگیرند و  شخصی به نام امام حسین(ع) با اختیار خودش جلوی این سپاهیان را میگیرد و میتواند اسلام را نجات بدهد.خدا در علمش تمام این اتفاقات و حوادث تا آخر قیامت هست.


برای همین خدا اینگونه اراده میکند که زمینه هدایت بندگان فراهم شود و اراده خدا این است که حسین(ع) در کربلا شهید شود.

حالا در آن زمان چرا امام حسین(ع)؟؟؟
چون امام حسین
(ع) با اختیار خودش اینقدر وسعت روح پیدا کرده که مظهر حقیقت کربلا در زمان خودش است.یعنی در علم خدا بود که امام حسین(ع) وقتی بیاد در دنیا میتواند با اختیار خودش به این مقام برسد.

نه اینکه از اول خدا اینهارا اینگونه اراه کرده که امام باشند.

اول خدا در علمش هست که این افراد  در دنیا چه وسعت روحی پیدا میکنند،بعد خدا یه سری مقامات ویژه را به ائمه میدهد.مثلا مقام طهارت که در نکات قبلی گفتم.درست است ائمه عین پاکی است و معصوم است ولی حالا باید با اختیار خودش این معصومیت و پاکی را حفظ کند.برای همین است که نماز شب برای پیامبر واجب بود.چون باید این مقام عظیم را حفظ کند.

یا علی مدد

کربلا،نمایش ایمان به سنن الهی-مباحث استادطاهرزاده-حقیقت امام حسین(ع) و کربلا



بسمه تعالی

کربلا،نمایش ایمان به سنن الهی


أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(ع): إِنَّ أَمْرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا یُقِرُّ بِهِ إِلَّا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِیٌّ مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ .
امام صادق(ع) از امام علی(ع) نقل میکند و می فرماید: اَمر (شأن و امامت ما) سخت دشوارتر است؛ و کسی نمی تواند (چنان که باید) به آن اقرار کند مگر مَلک مقرّب، یا نبیّ مرسل، یا عبدی که خداوند قلب او را برای ایمان خالص کرده است.

امام میخواهد بگوید حرف و اعمال ما ،امری است که دارای سرّ است.هرکسی نمیتواند به سرّ امر ما برسد.
درقرآن داریم:
ذَلِکَ الکِتابُ لارَیبَ فِیهِ هُدیً لِلمُتَّقِینَ .(سوره بقره آیه 2)
همانطور که قرآن هدایت میکند،کربلا هم هدایت میکند.چون کربلا هم هم مثل قرآن است.کربلا قرآن است و قرآن،کربلاست.

حالا چه کسانی میتونند از قرآن بهره بگیرند و هدایت بشوند؟؟
الَّذینَ یُومِنُونَ بِالغَیبِ وَ یَقِیمُونَ الصَّلوةَ وَ مِمَّا رَزَقناهُم یُنفِقُونَ.(سوره بقره آیه 3)
کسانی که ایمان به غیب داشته باشند.غیب یعنی حقایقی که در عالم هست.
همانطور که کسانی میتوانند از هدایت قرآن بهره مند بشوند که ایمان به غیب داشته باشند،پس کسانی میتوانند از کربلا هدایت بشوند که ایمان به غیب داشته باشند.

هدف متوسط از خلقت این است که ما عبادت کنیم.
وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ (56 سوره ذاریات)
هدف بالاتری هم هست که خدا در قرآن رسیدن به مقام یقین را اعلام میکند.
وَاعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ(99 سوره حجر)

مگرما نیامدیم در دنیا که عبادت کنیم و از این عبادت به یقین برسیم.یقین هم یعنی مقام انس تام و تمام با حقایق الهی.اتصال با قلب به حقایق الهی و عالم ملکوت.
کربلا هم مُذکِر همین قضیه است.کربلا،نمایش تام وتمام ایمان به حقایق است.
یکی از حقایق و سنن الهی این است که خدا در قرآن میفرماید:

إِنَّ اللَّهَ یُدَافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا (سوره حج آیه 38)
خدا مدافع آنهایی است که مومن اند.

امام حسین(ع) میخواهد بگوید،بیش از آنکه اسلحه ها و تحرکات انسانها نقش داشته باشد،سنن الهی در عالم نقش اصلی را دارند.
این سنت خداست که از مومنین دفاع میکند.خداوند در عالم هستی،دفاع از مومن را به عهده گرفته است.پس اگر کل عالم،انس و جن همه با هم دست به یکی کنند تا به مومنی ظلم کنند،نمیتوانند.

حقیقت کربلا ظهور ایمان به حقایق و سنن الهی  و در هرشرایطی بر اساس ایمان عمل کردن است.
گاهی ما فقط میدانیم که خداوند مدافع مومنین است ولی هنوزبه مرحله ایمان نرسیدیم.مثلا میدانیم خدا رزاق است ولی در عمل بازهم به این و آن رو میزنیم.میدانیم خدا مدافع ماست ولی وقتی کسی پشت سر ما حرف بزند،نگران و دلواپس میشویم.این یعنی مدافع بودن خداوند از مومنین را هنوز به قلب خودمان درک نکردیم.
ایمان قلبی یعنی با تمام وجود به این سنت الهی برسیم.

کوفیان امیدشان به اسلحه و تعداد سپاهیان و عبیدالله بن زیاد بود ولی اصحاب امام حسین
(ع) امیدشان به خدا و سنن الهی بود.
ایمان به سنن الهی آنچنان است که در اوج تنهایی ،احساس تنهایی نمیکنی.این یقین با کربلا بدست می آید.

هلال بن نافع میگوید:کشته ای را ندیده بودم که در خون خود بغلطد و از حسین بشاش تر و زیباترباشد.
چرا امام حسین در گودی قتلگاه میخندند؟؟ چه پیامی این کار امام دارد؟؟
سرّ اینکه این همه مصیبت،روح امام را تضعیف نمیکند این است که به سنن و حقایق الهی ایمان دارد و خود را در آغوش سنن الهی حس میکند.میداند که خدا از حق مظلومان و مومنین دفاع میکند.

امام حسین(ع) در وداع آخر با امام سجاد(ع) فرمود که پدرم علی(ع) این را به ما گفت و منم به تو میگویم:
برحذرباش از ظلم به کسی که هیچ یاری کننده ای جز خدا ندارد.
این یک سنت الهی است که اگر به فردی ظلم شد که هیچ یاری کننده ای جز خدا نداشت و آه زد و گفت ای خدا..،خدا سریعا جوابش را میدهد.
نمیگذارد به آن دنیا بکشد بلکه در همین دنیا جوابش را میدهد.
حسین
(ع) میداند این ظلم ها و مظلومیت ها بی جواب نمی ماند و خدا اسلام را نجات میدهد و بر همین اساس بود که به سپاهیان دشمن فرمود که  به اندازه سوارو پیاده شدن از اسب(کنایه از زمانی کوتاه) نمیگذرد که ورق برمیگردد وهمینطور هم شد.

بچه 6 ماهه چه گناهی کرده بود؟؟
زن و بچه چه گناهی کرده بودند که بهشون ظلم شد؟؟
این همه خون بی گناه تو کربلا ریخته شد،برای چی؟؟
مگرجز برای این بود که از امام معصومشان دفاع کنند؟؟؟


امام حسین
(ع) میدانست که با ریخته شدن خون مظلوم است که خدا اسلام را حفظ میکند.
باید خون مظلوم ریخته شود تا خدا جواب بدهد.این سنت خداست که آه مظلومی که جز خدا یاری کننده ای ندارد را سریع جواب میدهد.
اسلام را نگه داشتند ،رنچ و سختی دارد...کشته شدن دارد...اسارت دارد...سیلی خوردن دارد.
آیت الله جوادی در روضه ای که درمورد حضرت زهرا
(س) گرفته بود میگفت:آنچنان نامردا سیلی به حضرت زهرا(س) زدند که گوشواره از گوش کنده شد.
بله...باید حضرت زهرا(س) سیلی میخورد تا اسلام ناب محمدی حفظ شود.

یکی از سپاهیان دشمن نقل میکند که خودم دیدم بچه ای از خیمه گاه بیرون آمد،آنچنان بدنش از ترس میلرزید که گوشواره مروارید از گوشش افتاد.
حضرت زهرا
(س) باید سیلی میخورد....امام علی(ع) باید ضربت به سر مبارکش میخورد...امام حسین(ع) باید کشته میشد...باید این اتفاق ها می افتاد تا اسلام ناب محمدی بماند.

درجنگ 8 ساله دفاع مقدس خداوند به جهت روح ایثارگری این پیروزی را به ما داد.باید خون این همه مظلوم و بی گناه ریخته میشد تا خدا اسلام را حفظ کند.با نشستن و دعا کردن ،اسلام باقی نمیماند...

بنی امیه امیدوار بود که اسلام را فقط در حدظاهر حفظ کند و بازیچه دست خود بکند.
اگر امام حسین
(ع) جلوی یزید نمی ایستاد،یزید کنار میرفت و یکی دیگه بجاش می آمد ولی امام حسین(ع) کاری کرد که فرهنگی که بنی امیه و معاویه پایه گذاری کرده بودند،رسوا شد.

در شرایطی که همه چی به نفع معاویه بود و همه متدینین خود را باخته بودند و میگفتند که دیگر نمیشود کاری کرد،امام حسین
(ع) نشان داد که با ایمان به خدا و حقایق میشود کاری کرد.چیزی نگذشت که 4 هزار دانشمند از سراسر حکومت اسلامی پای درس امام صادق(ع) نشستند.4هزار دانشمد نه طلبه.پیروزی امام حسین(ع) این نبود که 4 سال بعد مختار قیام کرد و همه ی قاتلین امام  را کشت.پیروزی امام حسین(ع) این بود که 4 هزار دانشمند پای درس امام صادق(ع) آمدند. 
یا علی مدد

مظلومیت اهل بیت -مباحث استاد طاهرزاده-حقیقت امام حسین(ع) و کربلا



به نام خدا

مظلومیت اهل بیت


امام صادق(ع) فرمودند:نفس آن کسی که به جهت مظلومیت ما اندوهگین باشد تسبیح است و اندوه او عبادت است.
امام میخواهد بگوید که اگر بخاطر مظلومیت ما غمناک باشید،همین غم خوردن و اندوهناک بودن باعث سیر روح و عبادت میشود.
به هراندازه ای که عالی ترین درجه غم را داشته باشیم،به تناسبش بالاترین تسبیح را هم داریم.

حالا نکته اینجاست که در شرایط مختلف درجه غم و نحوه برخورد با اون مظلومیت فرق داره.
اولین برخورد با این مظلومیت و غم این است که نگذاریم آن حادثه فراموش بشود!! اصل عزاداری نباید گم شود.
در زمان اموی و عباسی باید سعی میکردیم که اصل حادثه باقی بماند.بیشتر تلاش حضرت زینب(س) و امام سجاد(ع) و امام باقر(ع) این بود که در زمان اموی و عباسی که آنها سعی داشتند،حادثه را فراموش کنند،نگذارند این اتفاق بیافتد.ولی بعد از دوران صفویه که حکومت شیعه برپا شد،از اینجا باید تلاش کنیم که کربلا را عمیق ترش کنیم.
در زمان امویان و عباسیان سعی بر این بود که حادثه غدیر و کربلا حفظ شود.برای همین سعی میکردند مجلسات عزاداری هرطور که هست برپا باشد.در همین حد.
ولی بعد از دوران صفویه تلاش بر عمیق تر فهمیدن کربلا شد.
حالا که زمان ،زمان عمیق تر فهمیدن کربلاست،نباید مردم در زمان 800 سال پیش زندگی کنند!
اون موقع امام صادق(ع) میفرمود که جلساتی به طور مکرر برگزار کنید و عمر را لعنت کنید.چرا؟؟ برای اینکه اصل حادثه فراموش نشود...برای اینکه کربلا و غدیر باقی بماند ولی الآن اوضاع فرق کرده است.

اگر الآن جلسات لعن عمر برگزار کنیم،برخلاف نظر ائمه عمل کردیم.چون الان ما میتونیم سنی هارا شیعه کنیم.
الان شیعه در جهان به عنوان مکتب مطرحه ولی 800 سال پیش شیعه داشت در تبلیغات سنی اموی محو میشد.اون موقع نیاز به لعن آشکار بود ولی الان نه.
رهبر معظم انقلاب هم در سخنرانی در جمع دانشجوها فرمود"جناب عمر"...با لحن احترام عمر را خطاب کرد.
الآن زمانه،زمانه تحقیر نیست.باید شیعه را عمیق کرد.شیعه ظرفیت این را دارد که حکومت جهانی را بدست بگیرد.پس نباید در همان حالت سطحی نگهش داریم.

اگر ما امروز نتوانیم تمام حرکات و سکنات امام حسین(ع) را تحلیل کنیم، تحلیلی که در شأن امام باشدشکست خورده ایم.
دشمن چون دیگر نتوانست شیعه را محو کند،سعی دارد مارا در همان زمان 800 سال پیش نگه دارد.
اگر کسی در در قضیه غدیر بماند و نتواند تحلیل کند،نمیتواند قضیه ولایت فقیه را بفهمد.علما و مراجع بزرگ غدیر را نگه داشتند تا رسید به ولایت فقیه.
ولایت فقیه در منزل حال ،ظهور حقیقت غدیر است و در منزل آخر، ظهور غدیر در ظهور امام زمان است.
یه عده ای غدیر را نگه داشتند ولی نتوانستند به ولایت فقیه ربش بدهند.این همان قضیه 800 سال پیش است.
مگر نه اینکه غدیر به این معناست که معصوم باید حاکم باشد.حالا که معصوم در صحنه نیست لااقل سخن معصوم حاکم باشد.این میشود ولایت فقیه.

اگر کسی غدیر را بفهمد ولی ولایت فقیه را نفهمد،احمقی است که در گذشته مانده است.حالا باید کربلا را تحلیل کرد و درجه های مظلومیت و درجات غم را تحلیل کرد.


اولین درجه مظلومیت:

چرا اینهارا کشتند؟؟

چه گناهی کرده بودن؟؟
چرا زن و بچه را اسیر کردند؟؟
داستانی را علما نقل کرده اند:
شیعه ای بود که هرسال میرفت زیارت امیرالمونین(ع) و کربلا.همسایه ای سنی داشت.
این همسایه خیلی اذیتش میکرد.یه روزی روکرد به فرد شیعه وبهش گفت که اگر راست میگی که شیعه بر حق است برو به امامت بگو که مارا نابود کند.
توی حرم که رفت بعد از زیارت خوابش برد.امام آمد تو خوابش و گفت که چرا حرف اون سنی را انتقال ندادی؟؟
فرد شیعه گفت که دیدم زیاد مهم نیست،منم نگفتم.
امام علی(ع) بهش گفت که برو به اون فرد سنی بگو هرچقدر هم شیعیان را اذیت کنی،ما تورا نابود نمیکنیم.فرد شیعه دلیلش را پرسیدو امام فرمود که یک روز اون فرد سنی موقعی که زمینش را آبیاری میکرد ،یک لحظه یاد کربلا افتاد و یه قطره اشک ریخت.

غرض از نقل این داستان این بود که در همین حد اشک ریختن و غم و غصه خوردن هم،تاثیر یسزایی دارد.در همین حد فهم و شعور هم،غم خوردن باعث عبادت و سیر روح میشود.


دکترشریعتی در جمع روشنفکران در فرانسه قضیه کربلارا تعریف کرد و همگان متاثر شدند.به شریعتی گفتند که تراژدی جالبی بود.شریعتی گفت که این تراژدی و داستان خیالی نیست،این حادثه اتفاق افتاده!!!
درهمین حد در جمع اون افراد که اصلا با امام حسین(ع) آشنا نیستند هم تاثیر خودشو میزارد.

درجه دوم مظلومیت :

مظلومیت از آن جهت که حکومت از آن اهل بیت بود ولی به ناحق از آنها گرفتند.حق اهل بیت بود که حاکمیت جامعه را به دست بگیرند ولی نگذاشتند.

موقعی که امام علی(ع) شهید شد،تو تاریخ هست که هیچ کسی بی خانه نبود.عدالت در این حد برقرار شده بود که کسی بی خانمان نبود.

بیت المال به طور مساوی بیت مردم تقسیم میشد.
غم و غصه خوردن و اشک ریختن بخاطر این مظلومیت ،از مرحله قبلی بالاتر است و تاثیر بیشتری در روح دارد.چون شعور بالاتری نیاز دارد که فرد بفهمد که چرا حاکمیت مطلق از آن اهل بیت است.

درجه سوم مظلومیت :
مظلومیت از آن جهت است که اهل بیت مظهر نمایش کامل دین بودند و ظلمی که به اهل بیت شد،ظلم به قرآن مجسم بود.
اگر بفهمیم علی(ع) حاکم شود،جهان چه میشود،آن موقع است که مظلومیت را درک میکنیم و غصه میخوریم.
خود حضور امام(ع)،تاثیر فوقالعاده ای دارد.
ما اگر در زمان حال،بخواهیم خوب باشیم باید مطالعه کنیم وپای منبر و مجالس درس و بحث بریم.ولی وقتی که ائمه(ع) حضور داشته باشند دیگر کتاب خوندن و این چیزا معنا نداره...اصلا فضا تغییر میکند.
عالم،عالم دیگری میشود....یه حرف امام،یه نکته امام،یه نظر امام، عالم را دگرگون میکند.

در مدت 4 سال و 9 ماهی که امام علی(ع) حکومت را به دست گرفت ،اینقدر بهش جنگ تحمیل کردند که فرصتی باقی نماند تا امام به هدایت معنوی مردم بپردازد.از یه طرف معاویه و از طرفی خوارج و از طرفی در پی جنگ های زیاد در زمان خلیفه دوم و سوم، هزاران بی سرپرست در جامعه بودند و از طرفی بیت المال سالیان سال بین طرفداران خلیفه سوم پخش شده بود و  اختلاف طبقات اجتماعی غوغا میکرد، که دیگه امام نتوانست هدایت معنوی مردم را به عهده بگیرد...آخردست هم شهیدش کردند!!!
برای درک حضور امام(ع) که چقدر میتواند فضای عالم را با یک نظر تغییر دهد،داستان زیر کمک خوبی میکند:
یک روز امام علی(ع) داشت با پیرمردی راه میرفت.چند تا سوار از جلوی امام رد شدند و یه جوانی که سوار اسب بود به امام علی(ع) توهین کرد و شروع کرد مسخره کردن.پیرمردی که از محبان و یاران امام علی(ع) بود،خجالت کشید و سرشو انداخت پایین.
امام علی پرسید که چرا ناراحت شدی؟
پیرمرد گفت که این جوانی که به شما جسارت کرد،پسر من بود.امام علی(ع) برگشت و یک نظر به آ« جوان کرد.با نظر امام،جوان دگرگون شد و خودشو از اسب انداخت و اومد و افتاد به پای حضرت و شروع به التماس کردن کرد و معذرت خواست و از یاران حضرت شد.
مقام امام(ع)،مقام واسطه فیض است.همه عالم تحت سیطره ی امام است.حذف امام معصوم یعنی،قطع شدن ارتباط عالم غیب با عالم دنیا.
باید بتونیم تصور کنیم که وقتی امام معصوم باشد،چه نتایجی حاصل میشود و درک کنیم که الان که امام معصوم نیست چقدر از نعمت ها محروم هستیم.

درک این مظلمویت ها باعث میشود که اندوهگین بشویم و غم بخوریم.
غم داشتند 3 تا نتیجه دارد:

1-این غم خوردن باعث میشود که راه گم نشود.بدانیم حق کیه و باطل کیه!!! باعث میشود که راه همیشه پیدا باشد.


2-خود این غم خوردن به فرموده امام صادق(ع)،خودش یک نوع تسبیح و عبادت است.
این غم خوردن تحقق آن چیزی میشود که با وجود امام زمان(عج) محقق میشود.امام باقر(ع) میفرماید : کسی که منتظر قائم ما باشد مثل این است که با آن امام بوده است.
اگر کسی غم حسین را بخورد،گویا همین الان با امام حسین(ع) زندگی کرده است.حسین(ع) دربطن زندگی آن شخص جریان پیدا میکند.

3-غم خوردن باعث انتقال به حقیقت کربلا میشود.حقیقتی که امام حسین(ع) و کربلا صحنه عشق هستند و به واسطه عشق ورزیدن به این حقایق میتونیم راه کمال را طی کنیم.

به همین دلیل بوده است که تمام پیامبران برای امام حسین گریه کردند.در نکات قبلی توضیح مختصر در این مورد داده شد.



یا علی مدد

ریشه محبت و عشق ورزیدن-مباحث استاد طاهرزاده-حقیقت امام حسین(ع) و کربلا

بسم رب الحــــــــیدر(ع)

همانطور که میدانید دو بعد اصیل انسان،بعد عقل و قلب است.
حکمت خداوند اقتضا میکند که هر مخلوقی را که خلق میکند،نیازها و راه ترقی آن را هم برایش فراهم کند.
حالا وقتی خداوند به ما عقل و قلب داده است،باید نیاز قوه عقل و قلب را در خارج فراهم کند و همچنین شرایط کمال مارا هم ایجاد کند.
اگه غیر از این باشد باید به حکمت خدا شک کرد...

عواطف یا همون قلب،در هدایت انسان نقش خیلی مهمی دارد.دو ویژگی مهم آن این است که:
1-سیر فردی از طریق عواطف خیلی آسان و شیرین است،به دلیل اینکه برخلاف مباحث عقلی نیاز به زحمت آنچنانی ندارد و همینکه روح آدمی در برابر اموری قرار گیرد که با آنها تناسب داشته باشد و اونها را دوست داشته باشد،به طرفش جذب میشود.

راز اینکه کنترل امیالی همچون شهوت،نیاز به زحمت داره برای همین است که شهوت خیلی با عواطف درگیره!!
خیلی شیرینه چون برخلاف عقل نیاز به فهمیدن و ادراک عقلی نداره ،بلکه از جنش چشیدن و علم حضوری است!!!

2-از منظر اجتماعی،اکثر انسانها اسیر عواطف و احساسات هستند و بر مرکب خیالات خود سوارند و حوصله تاملات دقیق عقلانی را ندارند، برای همین بسیج کردن مردم از طریق عواطف خیلی آسان تر است!!

این از شناخت عواطف!!


حالا خدا به ما عواطف و محبت داده است و باید در بیرون هم ،نیاز این عواطف مارا برطرف کند!!
همان طور که برای نیاز تشنگی ما آب را خلق کرد،نیاز محبت مارا هم، خودش قرار داد.(خود خدا)

اسلام محبت به هرچیزی غیر از خدا را رویش خط بطلان کشیده است!!!
حالا سوال اینجاست که چرا پیامبر(ص)  اینقدر حضرت زهرا(س) را دوست داشت؟؟
چون حضرت زهرا(س) نشان دهنده اسما و صفات خداوند بود و پیامبر با دیدن ایشان به خداوند منتقل میشد.به همین دلیل پیامبر خیلی حضرت زهرا(س) را دوست داشت.
برای همین نگاه کردن به مومن اینقدر ثواب دارد...چون هر مومنی به اندازه ظرفیت خودش،رنگ و بویی از خدا را به همراه دارد.

حالا هیچ کسی نمیتواند با ذات خدا مرتبط شود.لا یُحِیطونَ بِشی‏ءٍ مِّنْ عِلْمِهِ
حتی پیامبران و اهل بیت هم نمیتونند با ذات خدا ارتباط برقرار کنند.ذات خداوند غیرقابل دسترس است.
برای اینکه کسی را دوست داشته باشی،باید اون شخص وجود خارجی داشته باشد در غیر اینصورت دوست داشتن، یک امر خیالی میشود.
خدا که مثل ما وجود مادی و خارجی ندارد!!!
پس چطوری به خداوند محبت کنیم؟؟؟چطوری خداوند را دوست داشته باشیم؟؟

خدا با اسمائش تجلی میکند و خودش را نشون میدهد.
حالا جامع همه اسما خداوند در این عالم کیست؟؟
اهل بیت و پیامبر(ص)...

خدا خودش گفته است که به اینها محبت کنید.(مودة فی القربی)

خدا برای اینکه ما قوه عاطفه و قلب را جهت بدیم،نمونه انسان کامل که تجلی همه اسماء است را برای ما قرار داد.

حالا بین اهل بیت و چهارده معصوم،برترین نمونه برای عواطف،امام حسین)ع) و بهترین صحنه عشق بازی،کربلاست.
پله های کمال و ترقی را با حبّ حسین آراسته اند.
هرکسی که میخواد به سوی خدا ترقی کند،به ناچار باید حب حسین(ع) را داشته باشد و به همین دلیل است که تمام پیامبران برای امام حسین(ع) قبل از وقوع کربلا،گریه کردند.

کربلا یه حقیقتی است که در سال 61 هجری ظهور کرد.قبل از وقوع کربلاهم هرکی میخواست به سوی خدا نزدیک بشود،باید از طریق گریه بر امام حسین(ع)،به خدا نزدیک میشد.
حالا چرا کربلا در سال 61 هجری ظهور کرد؟؟
چون وقتی اسلام،کاملترین دین خدا ظهور کرد،باید کاملترین صحنه عشق هم ظهور کند.این بود که کربلا بوجود اومد.


یا علی مدد