جزوه غدیر ظهور مدیریت اجرایی دین-استاد اصغرطاهرزاده-قسمت سوم-مدیریت سکولار-توسعه منهای عدالت


قسمت سوم

روح اسلام در جامعه



امام معصوم کسی است که دین را در عمل به نمایش می‌گذارد ودر زوایای اجتماع و امور اجرائی و قلب و روح انسان‌ها، دین را ارائه می‌دهد، چون دینِ در کتاب و نوشته، دین نیست، بلکه وقتی وارد امور اجرائی جامعه شد و نقش مؤثر آن برای مردم ملموس گشت، معنی خود را نشان می‌دهد. درست است که دین یک باور قلبی است ولی تا ریزترین زوایای اجتماع حضور دارد و به همین جهت باید رهبری جامعه اسلامی را کسی به عهده بگیرد که با تمام زوایای دین آشنایی کامل داشته باشد و بر این اساس است که در غدیر تأکید شد باید رهبری جامعه اسلامی را بعد از پیامبر(ص) علی (ع) به عهده بگیرد تا روح اسلام در نظام اجتماع جاری باشد.



این‌که ملاحظه می‌شود ادارات ما با الگوهای غربی اداره می‌شوند و فقط در مساجد ما نبوت و امامت بحث می‌شود، نشانه‌ی نظام اجرائی بدون امامت است. جامعه‌ای که دین تا عمق زندگی فردی و اجتماعی‌اش حضور ندارد به علی(ع) اقتدا نکرده و جامعه‌ای که علی ندارد، نبوت و شریعتش هم نمی‌تواند نقش خود را در جامعه عملی کند وگرنه خداوند در راستای معرفی علی(ع) به پیامبر(ص) نمی‌فرمودند:

«وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَه»؛

ای پیامبر! اگر علی را به عنوان امام آینده جامعه معرفی نکنی رسالت الهی خود را ابلاغ نکرده‌ای.


اگر می‌خواهید دشمنان از نابودی دین شما مأیوس شوند باید نظام اجرائی جامعه اسلامی شود و با تفکر اسلامی کارها جلو برود و تا نظام سیاسی، اقتصادی، تربیتی ما اسلامی نباشد همواره در انفعال به‌سر می‌بریم و مجبور می‌شویم خلأهای خود را با فرهنگ غربی ترمیم ‌کنیم.

انقلاب اسلامی براساس همین عقیده پدید آمد که مناسبات جامعه را از غرب‌زدگی بیرون آورد و پایه‌گذار مدینه‌ای باشد که غدیر بدان اشاره دارد و درصدد است عالم جدیدی تأسیس کند که مناسبات آن مطابق حکم خدا باشد.


وقتی مناسبات نظام، اسلامی نباشد مثل این است که بخواهیم با نبوتِ بدون امامت اسلام را نگه داریم در حالی‌که قرآن می‌فرماید: بدون معرفی علی(ع) اسلام شما اسلام نیست و به رسول خدا می‌فرماید: «فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَه» رسالت خداوند را درست نرسانده‌ای.

و حدیث نبوی براساس همین فکر و فرهنگ تأکید دارد بدون امام یعنی بدون مدیریت انسان معصوم در نظام اجرائی، زندگی در بستر همان تفکر بت پرستی ادامه می‌یابد.

اگر امروز جهان اسلام این‌چنین زیر ضربات استکبار جهانی خردشده است به جهت آن است که به غدیر پشت کردند و این به خوبی در تاریخ هزار و چهارصد ساله‌ی گذشته معلوم شد که اگر جهان اسلام به امام معصومی که خداوند برای رهبری جامعه پرورانده، اقتدا نکند، نه دینش رونق لازم را دارد و نه دنیایش آباد است و نه از طرف حاکمان احساس امنیت می‌کند.

اگر می‌بینید مشکلات اجرائی جهان اسلام همچنان لاینحل مانده است و روز به روز بر آن افزوده می‌شود، ریشه‌اش را باید در آن جایی دانست که مدیریت جامعه در اختیار امامی دین‌شناس نیست، همچنان که اگر می‌بینید جوانان ما بعد از انقلاب آن طور که شایسته است به دین گرایش پیدا نکردند علتش این است که نتوانستیم در نظام اجرایی و اقتصادی و آموزشی نمونه‌ای را که شایسته‌ی نظام اسلامی است از خود نشان دهیم.

هنوز عده‌‌ای تحت تأثیر فرهنگ غربی، تغییر بر مبنای انقلاب اسلامی را محدود به تغییر سیاسی می‌دانند و نمی‌خواهند نظام اسلامی، معادلات و مناسبات و علوم انسانی ما را که تحت تأثیر غرب است بر هم بزند، این‌ها تصور نمی‌کنند عالَمی غیر از عالَم غرب باید وجود داشته باشد، در حالی که انقلاب اسلامی با توجه به فرهنگ غدیر آمده است تا عهد فراموش‌شده‌ی جهان اسلام از غدیر را احیا کند.

مسئولین ادارات مسلمان‌اند ولی ادارات ما با مدیریت امامتی، اداره نمی شود. نباید تقصیر را به گردن افراد انداخت، باید متوجه بود هنوز در بستر انقلاب اسلامی عهدی که باید در غدیر حفظ می‌شد و فراموش شد، آن طور که شایسته است تجدید نشده است.

دشمنان اسلام نقص ها را به پای اسلام می گذارند در حالی که با تدبّر در آیات الهی روشن می‌شود باید از غدیر غفلت نمی‌کردیم و واقعیت این است که چون نظام اجرائی کشورهای اسلامی براساس مدیریت امام معصوم مدیریت نمی‌شود با مشکلات ناخواسته روبه‌روئیم و برای جبران این نقیصه‌ی بزرگ باید عزمی ملّی در میان آید.

بحمدالله در رأس هرم نظام اسلامی مسئولین طالب اجرای مدیریت اسلامی هستند ولی واقعیت این است که روح جامعه و نظام اداری کشور در فضایی دیگر به‌سر می‌برد و به نظام امامتی نمی‌اندیشد. در نظام اسلامی علم و کار و کسب همه و همه با عبودیت همراه است و وِلایت با وَلایت یکی است، به این معنی که آن کسی حاکمیت جامعه را به عهده دارد که بر قلب‌ها حکومت می‌کند و زندگی زمینی را به آسمان معنویت متصل می‌گرداند.

عرض شد امامت یعنی تبیین دین و نه تشریع. تشریع از آن خداوند و رسول(ص) است. اما فرق مدیریت امامتی با مدیریت غیر امامتی بسیار متفاوت است.


مدیریت سکولار


در نسبت مدیریت جامعه با دین سه صورت قابل فرض است، یکی این که اصلاً مدیریت جامعه کاری به دین افراد نداشته باشد، مردم هم نسبت به دینداری و بی‌دینی مدیریتِ جاری در کشور هیچ حساسیتی از خود نشان ندهند، پذیرفته‌اند که هرکس با هر عقیده‌ امور جامعه را در دست گیرد و مردم هم در به صورت فردی، دینداری خود را ادامه دهند و در مساجد نمازشان را بخوانند و کاری به امور اجرایی در جامعه نداشته باشند، مجریان هم کاری به دینداری مردم نداشته باشند. این همان تفکری است که حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در مقابل آن فریاد می‌زدند و ریشه‌ی همه‌ی مصیبت‌های بشر را همین تفکر می‌دانستند و تفکر حجتیه‌ای‌ها را در همین راستا نقد می کردند.


حجتیه‌ای‌ها می‌گویند دین نباید در صحنه‌ی سیاست نقش داشته باشد تا بخواهد برای مدیریت جامعه طرح اسلامی بدهد، این‌ها به برنامه‌های اسلامی در امور اجتماع اصراری ندارند، می‌گویند بگذارید حاکمان هرطور خواستند جامعه را اداره بکنند ما هم کار خود را می‌کنیم، می‌گویند اگر روحانیت در امور جامعه و سیاست دخالت کرد دین سبک می‌شود و از جنبه‌ی معنوی آن کاسته می‌گردد. البته این‌ها باید نصیحتی هم به پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) بکنند، که چرا سعی داشتند بر اساس احکام الهی در امور مردم دخالت کنند و در اجرای امور مردم فعالانه شرکت می‌کردند، مضافاً این‌که باید متوجه بود اگر ما کاری به کار حاکمان نداشته باشیم آن‌ها با ما کار دارند و آن طور که آن‌ها می خواهند ما باید دینداری کنیم.

به عبارتی اگر دین بخواهد از سیاست جدا باشد، سیاست بنا ندارد نسبت به دین بی‌تفاوت باشد و برای دین و دینداران تکلیف تعیین نکند. این یک توطئه‌ی سکولاریستی است که می‌گوید اگر روحانیت در امور اجتماعی وارد نشود مردم کم‌تر به روحانیت بدبین می‌شوند. این‌ها می‌خواهند از این طریق نقش دین را در جامعه کم‌رنگ کنند و علوم انسانی سکولاریستی را حاکم نمایند.

چه کسانی به روحانیت بدبین‌اند؟

آیا کسانی که سوز اسلام دارند یا آنها که، این حرف‌‌ها را بهانه کرده‌اند تا دوباره همان کاباره‌ها و فسادها برگردد؟

این طرز فکر همان فکری بود که به پیغمبران هم توهین می‌کرد، ولی مگر پیغمبران با فحاشی دشمنانِ دین از برنامه‌ها‌ی خود دست کشیدند؟

این یک حیله است که با طرح حذف روحانیت از امور، دیانت را از زندگی اجتماعی به حاشیه برانند و تفکر سکولاریته را رونق ببخشند و غدیر همچنان مورد غفلت قرار گیرد. همه دیدیم حذف روحانیت از صحنه‌ی اجتماع در زمان رضاخان چه تبعاتی به دنبال خود آورد و چگونه ملت را گرفتار غربزدگی مضاعف نمود و دشمنان ملت سرنوشت ما را در دست داشتند، شعار طرفداری از ایران می‌دادند ولی همه‌چیز ایران در دست مستشاران غربی یا غرب‌زدگان بود.



توسعه منهای عدالت !


همچنان که ملاحظه فرمودید یک صورت از مدیریت در جامعه آن بود که مدیریت کاری به دین مردم نداشته باشد و مردم هم کاری به نحوه‌ی مدیریت جامعه نداشته باشند. دو نظر دیگر در مورد مدیریت جامعه مطرح است؛ یکی مدیریت برنامه‌ای صِرف و دیگر مدیریت انسانی و برنامه‌ای.

چنانچه ملاحظه فرمائید در هر دو نوع مدیریتِ اخیر توجه به برنامه‌ نهفته است، اما در مدیریت برنامه‌ای صِرف، شکل کار این طور است که برنامه‌ای مدّ نظر است که باید به هر قیمتی اجرا شود، حال ممکن است در راستای اجرای آن برنامه به عواطف و دیانت مردم لطمه وارد شود و توسعه‌ای به صحنه بیاید که دینداری را به حاشیه ببرد. این نوع مدیریت گوشش بدهکار این حرف‌ها نیست، حتی به اسم توسعه، حاضر است عدالت و معنویت را نادیده بگیرد، چون هدف خود را صرفاً توسعه به معنی غربی آن تعیین کرده است، در حالی‌که در تفکر اسلامی چنین توسعه‌ای جا ندارد.

در این نوع مدیریت، برنامه باید به هر قیمتی اجرا شود. در علم تعلیم و تربیت به این روش از تعلیم و تربیت، تعلیم و تربیت ماشینی می‌گویند. یعنی یک قالب هست که باید انسان‌ها در آن جای بگیرند، چنانچه سرشان از قالب بالا آمده، سرشان را می‌زنیم و اگر پایشان از قالب بیرون آمد، پایشان را می‌زنیم، اگر قدشان کوتاه بود آن‌ها را آنقدر می‌کشیم تا بلند شوند، اگر هم در حین اجرای این برنامه مردند، بمیرند! چون باید برنامه اجرا بشود، ملاک برنامه است و باید اجرا شود چون صِرف توسعه هدف است.


مدیریت انسانی

مدیریت نوع سوم در عین آن که به برنامه و اهداف آن نظر دارد، متوجه است آن برنامه باید برای انسان‌ها مفید باشد و لذا می‌توان گفت در این نوع مدیریت، انسانیت محور است و برنامه فرع است و در خدمت انسان‌ها، در این نوع مدیریت نظرها کاملاً متوجه عواطف و هویت انسان است و ابعاد روحانی و فطری او را می‌شناسد و به آن احترام می‌گذارد و با توجه به چنین رویکردی برنامه‌ریزی می‌کند.

مسلم هر کشوری برای امور امروز و فردای خود نیازمند برنامه است وگرنه گرفتار هرج و مرج می‌شود. اما آنچه متأسفانه در بعضی از دولت ها مورد غفلت قرار می‌گیرد انسان وعواطف انسانی است.

انسان‌ها بیش از آن که نیاز به رفاه داشته باشند، به عدالت و معنویت احتیاج دارند و باید برنامه‌ها طوری باشد که دو موضوعِ اخیر سخت مورد توجه قرار گیرد و این ممکن نمی‌شود مگر آن که فرهنگ غدیر وارد صحنه‌ی اجتماع شود و سیره و شخصیت علی (ع)که مظهر عدالت و معنویت ‌است مدّ نظرها قرار گیرد.

غدیر توجه به فرهنگی است که پیامبر خدا(ص) یک مجری معصوم را برای اجرای برنامه‌ی شریعت الهی معرفی کردند تا

اولاً: زندگی زمینی به آسمان معنویت وصل شود.

ثانیاً: در ذیل برنامه‌ها، عدالت و معنویت مدّ نظر قرار گیرد و به اسم سازندگی یا اصلاحات از این دو نیاز مهم غفلت نشود.


ملت ایران با نظر به غدیر، انقلاب کردند تا مبنای سیاستی را که متأثر از فرهنگ غربی بود تغییر دهند و این امر مستلزم شناخت عمیق‌تر جایگاه امام و امامت در هستی است تا نه تنها برای مدیریتِ نوع غربی اصالت قائل نباشیم بلکه متوجه شویم با غفلت از غدیر چه برکات ارزشمندی را بشریت از دست داده است، در این صورت است که با رجوع به غدیر و پشت‌کردن به مدیریت‌های نوع غربی، از ملامت غربزدگان نگران نخواهیم بود که بگویند از تجدد بریده‌اید و به قرون وسطی روی آورده‌اید.

روز غدیر را جشن می‌گیریم تا از حضور دین با مدیریت انسانی معصوم در جامعه غفلت نکرده باشیم و متوجه باشیم اگر قرار است امروزمان را به امیرالمؤمنین(ع) اقتدا کنیم لازم است برنامه‌ی اجرائی امیرالمؤمنین(ع) را با دقت مطالعه کنیم و از ظرائفی که آن حضرت در رابطه با مردم رعایت می‌کردند غفلت ننماییم.


یاعلی مدد