ضرورت وجود امام معصوم در ادامه ی دین


ضرورت وجود امام معصوم در ادامه ی دین

آیا امام حسین در کربلا به عنوان یک نفر شهید شد و یا شهادت او جهت به نمایش گذاردن آثار اراده ای بود که پس از رحلت رسول خدابدون آن که بداند، برای شکستن قامت اسلام خود را مجهز کرد؟

فرهنگی که رو در روی امام ایستاد و امام را شهید کرد به کلی از پذیرفتن مقامی که آن مقام، قلبش حامل قرآن باشد سرباز زده بود و این فرهنگ در سقیفه پایه گذاری شد .
در سقیفه از این موضوع غفلت شد که برای ادامه ی دین نیاز به انسان کاملی است که سرا پای وجودش را دین فراگرفته باشد، از خود نپرسیده بودند مگر تداوم دین در جامعه، بدون حضورنمونه ی کامل دین داری ممکن است ؟

آنقدر مشغول سیاسی کاری وقبیله بازی خود بودند که نمی دانستند قرآن نمونه های کامل دینداری رامعرّفی کرد ه و حجت را برای شناخت امام بر همه تمام کرده است .

آیاقرآن نفرمود: "اِنَّما یرِیداللهُ لِیذْهِب عنْکُم الرِّجس اَهل الْبیت، یطَهِّرَکُم تَطْهیِرَا"
همانا خداوند اراده کرده که از شما اهل البیت هرگونه آلودگی را پاک گرداند و شما را به طهارت مخصوصی برساند .

آیاخداوند از این طریق ذهن ها را متوجه کسانی که در مقام عصمت وطهارتند ننمود، کسانی که اگر محل رجوع مردم قرار گیرند جامعه را ازهر گونه اشتباه نجات می دهند و به سوی سعادت رهنمون می کنند؟
آیامگر نه این که در جامعه ی اسلامی همواره باید اسلامی حاکم باشد که توسط امامی معصوم تبیین شود و هرگز نباید به بهانه ی این که تولیدمان عقب می افتد و یا اقتصادمان ضعیف میشود ، حسیاسیت مان نسبت به فرهنگ امام معصوم کم شود، و از صراط مستقیم فاصله بگیریم!



در صدر اسلام حساسیت نسبت به حاکمیت امام معصوم ضعیف شد .اکثراً قبول داشتند علی حقّ است ولی کوتاه آمدن از حاکمیتِ آن حضرت را چیز خطرناکی نمی دانستند، و از این نکته غفلت شد که وقتی نسبت به حق کوتاه آمدیم عملاً باطل را پذیرفته ایم و مسلّم با باطل،هیچ کس به هیچ نتیج های نخواهد رسید، چیزی که پس از هزار و چهارصدسال جامعه اسلامی هنوز به آن گرفتار است و به همین جهت از اسلام بهره ی لازم را نمیبرد.

به حاکمیت غیر امام معصوم دل خوش کردند و از فاجعه ای که با عدم حاکمییت امامت در کالبد جامعه ی اسلام رخنه کرد غافل شدند ، جامعه گرفتار عمل زدگی و کمیت گرایی شد و از کیفیت و معنویت محروم گشت. لشکر مسلمانان از یک طرف تا پشت دروازه های چین و از طرف دیگر تا قلب اروپا و آفریقا جلو رفت، و غنائم بسیاری به دست آورد وظاهر اسلام در همه جا حاکم شد اما پوسته ای بدون قلب و محتوا . یعنی تولید زیاد بود ولی توحید و معنوییت هیچ و امام معصوم خانه نشین . این همه فتح، اما مِنهای امام. نتیجه اش پریشانی حقیقت اسلام و ذلّت و زبونی مسلمانان زیر سرنیزه ی حاکمان قلدر بنی امیه شد.


امام حسین در کربلا فاجعه ای را که پشت این فتوحات بدون معنویت و امامت در جامعه رخنه کرده بود نشان داد و به خوبی موفّق شد معنی حکومت اموی را به جهان اسلام نشان دهد . مشکل جهان اسلام شخص یزید نبود، مشکل جهان اسلام ، فکر و فرهنگی بود که یزیدنماینده ی آن بود. حسین پیام خود را به جهان اسلام رساند تا ما امروز دوباره به آن سیاه روزی ها دچار نشویم.

یاعلی مدد