معنی نورانی شدن قلب
نورانیشدن قلب بدین معنی است که قلب توان نظر به حقایق را پیدا کند.
انصراف از دنیا، نفس را جلو میبرد و انسان در جلوی خود، حقایق معنوی را
میبیند. همانطور که چشمِ سر جلوی پایش را میبیند تا زمین نخورد.
همهی ما فطرتاً همهی کمالات را داریم ولی ارادهمان به طرف دیگری است،
اگر همهی ارادهی خود را یک اراده کنیم و بخواهیم حقایق موجود در جلوی خود
را بنگریم، از حجابها عبور میکنیم و آن حقایق را میببینیم.
ما در عوالمِ غیبیِ عالم هستی حاضریم ولی متوجه چنین حضوری نیستیم.
مثل اینکه نفس ما در ضربان قلب ما حاضر است و اگر نفس از بدن منصرف شود
دیگر قلب ضربان ندارد، ولی در حال حاضر ارادهی خاص ما - که خودمان به
عنوان شخص خودمان ضربان قلب خود را اراده کرده باشیم- در صحنه نیست. نفس
ناطقهی انسان به همان صورت که در ضربان قلب حاضر است، در همهی عوالم هستی
حاضر است و نسبت به همهی آنها آگاهی دارد اما شما به عنوان شخص شخیص
خودتان چنین حضوری را برای خود بالفعل نکردهاید، چون به چیزهای دیگری نظر
دارید و آنها را انتخاب نمودهاید. باید خودتان آن حضور را انتخاب کنید تا
سرمایهی شما محسوب شود و با داشتن آن استعداد، در آن عوالم بالفعل حاضر
باشید.
در یک جمعبندی تا حال این چند نکته مطرح شد:
1- نفس ناطقهی ما در تمام عوالم هماکنون حاضر است، چون حدّ انسان به جهت ذات مجردش «لایقف» است.
2- ما به عنوان یک انسانِ مؤمن به وجود حقایق عالم معنا - اعم از ملائکه و قیامت و ارواح ذوات مقدس ائمهی معصومین(ع) - باور داریم.
3- استعداد بالفعلکردن این باورها و متحدشدن با آن حقایق در ما هست، باید
راهکار آن را بشناسیم و به عنوان برنامهی درازمدت بدان عمل کنیم.
4- برای بالفعلکردن باورها باید اولاً: موانع را رفع نمود. ثانیاً: عوامل تحقق آنها را به صحنه آورد.
موانع ارتباط با حقایق
در یک کلمه میتوان گفت آنچه مانع اتحاد جان انسان با حقایق می شود «دنیا» است، دنیا به همان معنایی که قرآن و روایات آن را معرفی میکنند.
شاید مشخصترین خصوصیات دنیا که حجاب کامل بین ما و حقایق میشود
«زمانمندی» دنیا است. فلسفهی حکمت متعالیه به خوبی ثابت کرده که وقتی ذات
عالم ماده عین حرکت است و زمان هم حاصل حرکت است پس دنیا عین زمان است.
در واقع ذات عالم ماده چیزی نیست که حرکت میکند،بلکه عین حرکت است و هرلحظه
در حال ایجاد شدن میباشد ولی اینقدر سریع حرکت میکند که ما متوجه آن حرکت
نمیشویم.
مثل سوختن شمع. شعله شمع در حقیقت از سوختن نخ دارای پارافین بوجود
میاد.هرلحظه میسوزد و شعله جدیدی ایجاد میشود ولی چون شریع است ما فکر
میکنیم که یک شعله است بلکه در هر آن دارد یک شعله جدید ایجاد میشود.
اگر ما بخواهیم از ذات دنیا آزاد شویم باید از ذات زمان آزاد شویم، و دین
راهکار آزادشدن از زمان را به خوبی برای ما بیان فرموده است.
حجاب زمان
آزادی از زمان و عبور از گذشتهای که رفته و مشغولنشدن به آیندهای که
نیامده است، موجب میشود که ما از دوچیز که هیچکدام فعلاً نیستند، یعنی
«گذشته» و «آینده»، آزاد شویم و در «حال» قرار گیریم. حقایق عالم معنا، فوق
هر زمان و مکانی، همین حالا موجودند، پس آنکه به گذشته و آینده نظر
دوخته، به حقایقی که هماکنون موجودند و در جلوی جان او قرار دارند نظر
ندارد، چنین کسی چگونه انتظار دارد با حقایق مرتبط شود در حالیکه او چشم
جان خود را جای دیگر انداخته است.
تمام دستورات دین برای آن است که خود را از ناخود جدا کنیم و با خودی باشیم
که عین حضور در عالم وجود است. انسان به جهت ذات خود، در همهی عوالم حاضر
است و اگر کسی خود را خیلی آلوده به دنیا نکرده باشد، زبان دین را
میفهمد، چون دین چیزی جز همان حقایقی که انسان با آنهاست، به انسان متذکر
نمیشود.