دستورالعمل اصلی_بخش چهارم_چگونگی فعلیت یافتن باورهای دینی

در روایت داریم که رسول الله(ص) فرمودند:
«إِنَّ اللَّهَ لَا یَنْظُرُ إِلَى صُوَرِکُمْ وَ أَعْمَالِکُمْ وَ إِنَّمَا یَنْظُرُ إِلَى قُلُوبِکُم‏»؛
خداوند به ظاهر شما و به اعمال شما نمی‌نگرد، لکن به قلب شما می‌نگرد.

از آن جایی که حقیقت هرکس «قلب» اوست، با توجه به روایت فوق، اگر کسی قلب را به صحنه نیاورد از نظر حضرت رحمان خود را محروم کرده است و برعکس، وقتی انسان قلب را به صحنه آورد و از زمان آزاد شد و با مستقرشدن در «حال»، نظرش به حقایق افتاد، هزاران رمز و راز در جلوی راهش قرار می‌گیرد که باید یکی‌یکی آن‌ها را بگشاید و جلو رود. مثل ورود در نماز است که تا انسان وارد نشده است هیچ خیالی هم به سراغ او نمی‌آید، ولی همین که وارد نماز شد انواع خیال‌ها جلوی او سبز می‌شوند، چون می‌خواهد از ساحتی به ساحت دیگر سیر کند و لذا صُوَر موجود در ساحت قبلی مانع است.
در سیر از «زمان» به «حال» هم موضوع از همین قرار است، روحِ عادت‌کرده به زمان هرچه می‌خواهد خود را در «حال» نگه‌دارد، هجوم خیالاتِ گذشته و آرزوهای آینده او را می‌ربایند، ولی اگر قلب را در صحنه بیاورد و دائم آن را در محضر حق نگه ‌دارد بالأخره از این پل می‌گذرد و صاحب‌دل می‌شود.

راه‌کار عملی ورود به آن عالم را رسول خدا(ص) چنین می‌فرمایند:
«لَولا تَزْییدٌ فی حَدیثِکُم و تَمریجٌ فی قلوبکم لَرَأیْتُم مَا أرى و لَسَمِعْتُم ما أسْمَع»؛
اگر پرحرفی‌های شما نبود و قلبتان مشغول کثرات نمی‌بود، حتماً آنچه من می‌دیدم، می‌دیدید و آنچه من می‌شنیدم، می‌شنیدید.

چون ذات ما در آن‌جاها است ولی خودمان با پرحرفی‌ها و پراکنده‌کردن قلب در کثرات، توجه آن را از آن‌جا به این‌جا انداخته‌ایم. پرحرفی؛ ما را مشغول کثرات می‌کند و مشغولیات قلبی، ما را گرفتار خیالات واهی می‌نماید و عملاً از ساحت بی‌کرانه‌ی نفس ناطقه یا قلب خارج خواهیم شد.

دستورالعمل اصلی
وقتی خواستیم به دستور رسول خدا(ص) عمل کنیم و از پرحرفی خود را نجات دهیم و قلب را از تحرک خیالات آزاد کنیم باید دست به دامان امام صادق(ص) شویم و راه‌کار این مرحله را از آن حضرت بگیریم که می‌فرمایند:
«فَاجْعَل قَلْبَکَ قِبْلَةً لِلِسانِک، لا تُحَرِّکْهُ إلّا بِاِشارَةِ الْقَلْبِ و مُوافِقَةِ الْعَقْلِ وَ رِضَى الْإیمان»؛
قلبت را قبله‌ی زبانت قرار بده، زبان را به حرکت در نیاور مگر به اشاره‌ی قلب و موافقت عقل و رضایت ایمان.

می‌فرماید حالا که انسان می‌خواهد حرف بزند قبل از سخن‌گفتنْ قلب را در جلوی خود داشته باشد، اگر قلب اجازه داد و آن سخن را مزاحم حضورش در عوالم غیب ندید و علاوه بر آن، آن سخن عاقلانه بود و مخالف دستورات شرع نبود، آن را بگوید.
وقتی انسان تلاش کرد خود را در محضر حق ببرد و در آن عالَم مستقر شد، زبان باید آزاد نباشد، همین که می‌خواهید سخن بگویید در منظر خود، به قلب بنگرید اگر آن سخن شما را از «حال» و حضور خارج می‌کند خود را کنترل کنید، چون گفتن آن سخن همان و از جا کنده‌شدنِ قلب همان. به گفته مولوی:
ای زبان، هم آتش و هم خرمنی....چند این آتش درین خرمن زنی؟
در نهان، جان از تو افغان می‌کند....گرچه هرچه گویی‌اش آن می‌کند
زبان چیز عجیبی است، معلوم نیست ما در اختیار اوییم یا او در اختیار ما و چگونه است که بعضاً خودمان تحت تأثیر گفته‌های خود قرار می‌گیریم؟ باید با دقت کامل تمرین کرد تا همواره هر سخنی با نظر به قلب از زبان جاری شود و قلب قبله‌ی زبان انسان گردد تا
اولاً: آن سخن، سخن حکیمانه‌ای باشد و ما را گرفتار کثرت کلام نکند.
ثانیاً: سخنی باشد که قلب ما را جلو ببرد و فهم اجمالی آن را به شعور تفصیلی بدل کند و این یکی از معجزات سخنی است که با قبله قرار دادن قلب اداء شود، به طوری که عملاً موجب رقیق‌شدن حجاب‌های قلب می‌گردد.


یاعلی مدد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد