شرح حدیث امام صادق(ع)
عرض شد؛ برای اینکه قلب راه بیفتد و با عوالم تکوینی خود متحد شود باید موانعِ سیر را بشناسد و از آنها پرهیز کند و عوامل سیر را بیابد و به آنها بپردازد.
در همین رابطه حضرت صادق(ع) میفرمایند:
«أَلَا أُخْبِرُکَ بِأَشَدِّ مَا فَرَضَ اللَّهُ عَلَى خَلْقِهِ ثَلَاثٌ؟ قُلْتُ بَلَى، قَالَ إِنْصَافُ النَّاسِ مِنْ نَفْسِکَ، وَ مُوَاسَاتُکَ أَخَاکَ، وَ ذِکْرُ اللَّهِ فِی کُلِّ مَوْطِنٍ، أَمَا إِنِّی لَا أَقُولُ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ، وَ إِنْ کَانَ هَذَا مِنْ ذَاکَ وَ لَکِنْ ذِکْرُ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ فِی کُلِّ مَوْطِنٍ إِذَا هَجَمْتَ عَلَى طَاعَةٍ أَوْ عَلَى مَعْصِیَة»
آیا به شما خبر بدهم از سختترین چیزی که خداوند بر بندگانش واجب کرده که آن سه چیز میباشد؟ راوی میگوید؛ آری خبر دهید. حضرت فرمودند: انصاف در نزد مردم و مواسات با برادرانت و یاد خدا در هر شرایطی.
اما یاد خدا نه به معنای آنکه بگویی سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ. آری اینها ذکر خدا هست ولی ذکر خدا آن است که در هر شرایطی که اطاعت و یا معصیت به تو روی آورد ، به یاد او باشی.
در روایت فوق مثل روایت قبل از سه وظیفهی مهم و سخت که خداوند بر بندگانش واجب فرموده سخن میرانند و اولین وظیفه را «اِنْصافُ النّاسِ مِنْ نَفْسِک» معرفی میکنند و این که در بین مردم انصاف را از دست مده. انسان فکر میکند این هنر است که ضعفهای خود را به پای دیگران میگذارد، در حالی که باید بداند با این کار پای پرواز خود را میشکند و امکان سیرِ روحش به سوی بینهایت بسته میشود. با نور انصاف است که آدم قبل از آن که بقیه را مقصر بداند، کوتاهیهای خود را میبیند و از دست خود آزاد میشود. تا از دست خود آزاد نشویم هر کجا برویم در تنگنای خود هستیم. گفت:
نی به هند است ایمن و نی در یمن |
آن که خصم اوست سایهی خویشتن |
دومین وظیفهی سنگینی که حضرت متذکر میشوند «وَ مُوَاسَاتُکَ اَخَاکَ»؛ با برادرت برخورد ایثارگرانه داشته باش. او را بر خود مقدم بدار، بنایت آن باشد که در خدمت او باشی، بدون آن که بخواهی او را به خدمت بگیری. نه تنها ضعفهای او را بپوشانی بلکه تا آنجا که ممکن است آن ضعفها را به حساب خود بگذاری.
اگر وقت رنج بردن است، رنجها را به تن بخری. که این کار، کار عشق است و به همین جهت حضرت فرمودند کار آسانی نیست. چون آنهایی که آلوده به خودخواهی و گرفتارِ رفاه هستند هرگز تا این اندازه نمیتوانند وسعت گیرند، تا نهتنها با «انصاف» از حصار تنگ خودخواهی بهدر آیند که با «مواسات» جانشان وسعتی یابند که بقیه را بر خود مقدم بدارند. مسلّم کسی که میخواهد در وجود بیکرانهی خود قرار گیرد باید از ماندن در محدودهی خودخواهی یک لحظه آرام و قرار نداشته باشد و همواره در تلاطم باشد که خود را از تنگناها بیرون آورد، و یکی از عوامل مهم جهت نجات از تنگناها «مواسات» و مقدمداشتن برادران برخود است.
سپس حضرت سومین وظیفهی مهم و سخت را «ذِکْرُ الله فِی کُلّ موطِن» معرفی فرمودند، که در هر شرایطی یاد خدا از صحنهی دلش خارج نشود، و در شرح این وظیفه فرمودند منظور از یاد و ذکر خدا این نیست که «سُبْحانَاللّه وَ الْحَمْدُالِلّهِ وَ لا اِلهَ اِلاّ اللّه وَ اللّهُ اَکْبَر» بگویی، هرچند اینها هم ذکر خداست «وَ لکن ذِکْرُ اللهِ جَلّ وَ عَزَّ فِی کُلّ مُوطِن اِذا هَجَمْتَ عَلی طاعَة اَوْ عَلی مَعْصِیة»؛ ولی یاد خدای در هر شرایطی به این معنی است که در طاعت خدا یا در معصیت خدا به یاد او باشی، تا یک چشمبرهمزدن توجه قلب از او به جایی دیگر نیفتد.
هم هنگامی که وقت نماز است به یاد خدا باشی و وارد طاعت شوی، و هم وقتی زمینهی معصیتی فراهم است یاد خدا باشی و از آن معصیت رویگردانی. سختی این کارها به جهت در صحنهنگهداشتنِ قلب است .عزیزی میگفت اوایل که میخواستم وارد این وادی ها شوم حاضر بودم به جای دو رکعت نمازِ صبح صد رکعت نماز بخوانم اما از من نخواهند قلبم در صحنه باشد. ولی وقتی سعی کردم آرامآرام قلبِ سر به هوا را به راه بیاورم و آن را وارد عبادات کنم، حالا میفهمم چرا اینهمه تأکید میشود قلب باید در صحنه باشد، در واقع حاصل تلاشها از این به بعد ظاهر میشود.
قلبی که متوجه خداوند شد، خداوند را در منظر خود مییابد، چنانچه فرمود: «یا موسی! اَنَا جَلیسُ مَنْ ذَکَرَنی» من همنشین کسی هستم که مرا یاد کند و توجهاش به من باشد. در ادامهی این روایت خداوند کسانی را مورد توجه قرار میدهد که برای خدا به همدیگر محبت میورزند «یتَحَابُّونَ فِیَّ».
سپس میفرماید: وجود چنین افرادی عامل دفع بسیاری از بلاها است، اگر آنها نبودند بلا بر مردم نازل میشد. اینکه در این روایت خداوند خود را همنشین کسانی قرار میدهد که نهتنها همواره یاد او باشند، بلکه «برای خدا به همدیگر محبت کنند»، خبر از همان «مواسات اخوان» میدهد که مؤمنین نسبت به برادران ایمانی خود نهایت از خودگذشتگی را روا میدارند، چون به همدیگر محبت دارند، آن هم محبتی خاص به طوری که در حرکات و سکناتِ همدیگر جمال و جلال حق را مشاهده میکنند و از «فَتْحِ قَریب» که محبوب را در مظاهر میبینند، آرامآرام به «فتح مطلق» میرسند که نظرشان متوجه اسماء الهی میشود و اگر قلب خود را کاملاً در صحنه نگهداشتند إنشاءالله به «فتحالفتوح» میرسند که از حجاب اسمائی و صفاتی نیز میگذرند و به حضرت اَحد نظر میکند و إنشاءالله به حبّ تام نایل میگردند.