دستورالعملی جهت رهایی از وَهم
امامان معصوم که صاحب اصلی دلاند و میدانند چگونه انسانها میتوانند دل را در صحنه بیاورند و به تماشای عالم معنویت بنشینند، راه عبور از موانع را گوشزد میکنند، موانعی که پای جان ما را میگیرد و نمیگذارد افق خود را به سوی عالم تکوینِ خود سیر دهیم.
راوی به حضرت امام صادق(ع) عرض میکند: «جُعِلْتُ فِدَاکَ، الرَّجُلُ مِنْ إِخْوَانِی یَبْلُغُنِی عَنْهُ الشَّیْءُ الَّذِی أَکْرَهُ لَهُ، فَأَسْأَلُهُ عَنْهُ فَیُنْکِرُ ذَلِکَ، وَ قَدْ أَخْبَرَنِی عَنْهُ قَوْمٌ ثِقَاتٌ، فَقَالَ لِی یَا مُحَمَّدُ! کَذِّبْ سَمْعَکَ وَ بَصَرَکَ عَنْ أَخِیکَ- فَإِنْ شَهِدَ عِنْدَکَ خَمْسُونَ قَسَامَةً وَ قَالَ لَکَ قَوْلًا فَصَدِّقْهُ وَ کَذِّبْهُمْ، وَ لَا تُذِیعَنَّ عَلَیْهِ شَیْئاً تَشِینُهُ بِهِ وَ تَهْدِمُ بِهِ مُرُوَّتَهُ، فَتَکُونَ مِنَ الَّذِینَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ ، إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ»
قربانت گردم! از یکى از برادرانم خبر ارتکاب عمل بدی به من میرسد، از خودش مىپرسم انکار میکند، با اینکه افراد موثقى آن را به من خبر دادند. راوی میگوید؛ حضرت به من فرمودند: اى محمد! گواهی گوش و چشمت را هم نسبت به برادرت دروغ شمار و اگر پنجاه عادل هم گواهى دهند و خودش بر خلاف آنها گفت؛ او را باور دار و همه را تکذیب کن. و چیزى در باره او فاش مکن که زشتش کنى و آبرویش را ببرى و از آنان باشى که خدای عزّ و جلّ در بارهشان فرموده: «هرکه دوست دارد زشتى در باره مؤمنان فاش شود برای او در دنیا و آخرت عذابی دردناک است».
انسان با رعایت دستورالعمل فوق از هلاکتِ دنبالکردن عیوب مؤمنین رها میشود و راه ارتباط با عالم ملکوت را بر خود میگشاید.چنانچه ملاحظه میفرمائید حضرت میخواهند ذهن و فکر ما مشغول موضوعات وَهمی نشود تا نسبت به برادران ایمانی خود کدورت پیدا نکنیم وگرنه نمیتوانیم از ملاقات آنها بهرهی لازم را ببریم و درنتیجه امکان سیر به سوی عالم معنا از ما گرفته میشود.
میفرمایند اگر خودش میگوید من چنین عمل زشتی را انجام ندادم ولی پنجاه نفر قسم میخورند که ما دیدیم او انجام داد، حرف برادر مؤمن خود را تصدیق کن و مواظب باش در بارهی او چیزی فاش نکنی که شخصیت او را زشت جلوه دهی و آبروی او را ببری وگرنه شامل کسانی میشوی که خداوند در موردشان فرمود در دنیا و آخرت برایشان عذابی دردناک هست. ملاحظه بفرمائید چگونه امام (ع) افق جان ما را از فتنهها میرهانند تا بتوانیم به راحتی در سیر از ساحت عالم کثرت به سوی عالم معنا موفق شویم. یکی از موانع بزرگِ سیر به سوی حقیقتِ تکوینی جانمان، مشغولشدن به عیب دیگران است، تا سخن امام(ع) را عمل نکنیم متوجه اشتباهات خود در راستای قضاوت نسبت به دیگران نمیشویم.
با رعایت دستور حضرت صادق(ع) تازه خداوند چشم ما را باز میکند و صاحب بصیرت میشویم و در آن حال میتوانیم حتی بفهمیم که ماوراء آنچه چشممان دیده است، حقیقت چیز دیگری است. آری اگر چشم ما عمل گناهی را از انسان مؤمنی دید، ولی خودش منکر آن است که آن را انجام داده، این نشان میدهد جهتگیری او چیز دیگری است، پس چشم ما درست ندید، چون جهتگیری او حقیقت اوست.
یکی از دوستان میفرمودند؛ قبل از انقلاب جهت دیدار یکی از همرزمان، سفری به سوریه کردم، وقتی به سراغ خانهای رفتم که او آدرس داده بود، چون خانه، خانهی مسافرتی بود، در باز بود و رفتم داخل، دیدم چند اطاق اطراف حیات است، سراغ اطاق رفیقم را گرفتم، وقتی درِ اطاق او را باز کردم دیدم تلویزیون او روشن است و عکسهایی از زنان نیمه عریان را نمایش میدهد و او خواب است. به ذهنم آمد شاید او هم از دین برگشته و مارکسیست شده است، ولی تحت تأثیر همین روایت چیزی نگفتم تا فردا که نزدیک وقت اخبار، تلویزیون را روشن کرد، فهمیدم دیروز هم همین کار را کرده و در حین دیدن اخبار خوابش برده و آن برنامهی فاسد بعد از اخبار بوده است.
از این نمونهها زیاد داریم مهم آن است که به جای پذیرفتن وسوسهی شیطان و محروم شدن از سیر روحانی خود به سوی عالم معنویت، فرمایش امام معصوم (ع) را بشنویم و جان خود را به حقایق ربانی متصل کنیم.حضرت در آخر فرمایش خود ما را متوجه آیهی قرآن میکنند که میفرماید:
«إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَن تَشِیعَ الْفَاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ»؛
در این آیه میفرماید آنهایی که زشتیهای مؤمنین را افشاء میکنند در دنیا و اخرت در عذابی دردناک هستند. ملاحظه فرمایید نمیگویند آنهایی که به مؤمنین بهتان میزنند، میفرماید آنهایی که عیب مؤمنین را افشاء میکنند در عذاب دردناکی هستند، رمز موضوع در آن است که انسان مؤمن انسانی است که ولایت الهی را پذیرفته است و طبق آیهی قرآن خداوند او را از ظلمات اعمال زشت به سوی نور سیر میدهد.
میفرماید: «اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ»؛ خداوند ولیّ کسانى است که ایمان آوردهاند، آنان را از ظلمات خارج و به سوى روشنایى رهنمایی میکند، ولى کسانى که کفر ورزیدهاند، اولیاء و سرپرستانشان طاغوتها هستند که آنان را از نور به سوى ظلمات میکشانند، آنان اهل آتشند و در آن جاودانند.
با توجه به آیهی فوق اگر انسانِ مؤمنی آلوده به ظلماتی هم باشد، نور الهی او را از آن ظلمات خارج میکند. در حالی که موضوع در مورد کافر برعکس است، و خوبیهای اولیهی او نیز با پذیرفتن حکم غیر خدا، از بین میرود. آیا با توجه به این آیه نباید اگر چشم و گوش ما عمل زشتی را از انسان مؤمن دید و او آن را انکار کرد، چشم و گوش خود را تکذیب کنیم؟حضرت صادق(ع) به عبدالله بن جندب میفرمایند:
«یَا ابْنَ جُنْدَبٍ لَا تَقُلْ فِی الْمُذْنِبِینَ مِنْ أَهْلِ دَعْوَتِکُمْ إِلَّا خَیْراً وَ اسْتَکِینُوا إِلَى اللَّهِ فِی تَوْفِیقِهِمْ وَ سَلُوا التَّوْبَةَ لَهُم»؛
در مورد گناهکارانی که از جمع شیعیان هستند سخن مگوئید مگر به خیر و خوبی، از خدا خاضعانه برایشان تقاضای توفیق کنید و از خدا بخواهید که توبه کنند.
حضرت اولاً: ما را متوجه یک قاعدهی مهمی در عالم میفرمایند که خود را گرفتار گناهان مؤمنین نکنیم.
ثانیاً: مواظب روح و روان خود باشیم که قلب ما مشغول این امور نگردد.
ثالثاً: اگر آن افراد ولایت الهی را قبول دارند به اصلاح شخصیت آنها امیدوار باشیم. وقتی انسان ولایت الهی را قبول داشت - در حال حاضر که امام معصوم(ع) غایباند، متوجه ولایت فقیه میشود- از این طریق از دامهای بسیاری که دشمنان اسلام برایش پهن کردهاند رها میگردد، و چون رویکرد اصلی او درست است، عیبهای عملی او به مرور از صحنهی شخصیت او زدوده میشود.
عنایت داشته باشید که موضوع ولایت الهی از صدر آنکه پذیرش حکم خدا و حاکمیت امام معصوم(ع) است، تا ذیل آن که پذیرش ولایت فقیه در زمان غیبت است، عامل بسیار مهمی در دفع وسوسههای شیطان و در سیر شما به سوی جنبه تکوینیتان میباشد. وگرنه در عین عبادات کثیر راهی به سوی عالم معنا بر شما گشوده نمیشود. روحیهای که متوجه است نباید طاغوت در صحنهی مناسبات جامعه تصمیمگیر باشد، نظرش همواره با ولایت امام معصوم است و لذا همچون حضرت یعقوب(ع) که همواره نظر بر یوسف(ع) داشتند و درنتیجهی آن نظر و توجه، آنچنان سیری پیدا کردند که بوی یوسف(ع) را از فرسنگها فاصله استشمام کرد و در نهایت هم چشمشان به جمالِ یوسفِ محبوب خود روشن گشت، انسانی هم که همواره در تمنّای حاکمیت امام معصوم(ع) است؛ اولاً: جایگاه ولایت فقیه را میفهمد و از فتنههای دوران نجات مییابد. ثانیاً: به لطف الهی چشمش به جمال امامش منوّر میشود، و این است معنی «اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ»؛ خداوند انسان را از ظلماتِ حجاب نظر به خود، به سوی نورِ نظر به عوالم معنوی سیر میدهد.
حتماً شنیدهاید که میفرمایند جهت حضور قلب در نماز در ابتدای امر نظر را متوجه استاد خود نمائید و به نور حضور استاد، خود را وارد حضور قلب کنید. این دستور براساس همین قاعده است که عرض شد. چون نفسِ ناطقه یا قلب در عوالم باطنی با روح استادِ خود راحتتر مرتبط میشود و لذا با اتحاد با روح او، میتواند منور شود به حضوری که او نسبت به عالم غیب دارد و از منظر حضور او به عالم بنگرد.
به امید روزی که بتوان با نور حضور امامان(ع) در همهی عوالم حاضر شویم، آرزوی بلندی است ولی آنها خانوادهی کرماند. به گفتهی حافظ:اگر به کوی تو باشد مرا مجال وصول....رسد به دولت وصل تو کار من به اصول
چو بر در تو من بی نوای بیزر و زور.....به هیچ باب ندارم ره خروج و دخول
کجا روم، چه کنم، چاره از کجا جویم.....که گشتهام ز غم و جُور روزگار ملول
منِ شکستهی بد حال، زندگی یابم.....در آن زمان که به تیغ غمت شوم مقتول
خرابتر ز دل من غم تو جای نیافت.....که ساخت در دل تنگم قرارگاه نزول
دل از جواهر مهرت چو صیقلی دارد.....بود ز رنگ حوادث هر آینه مصقول
چهجرمکردهام ای جانودل، به حضرتتو.....که طاعت من بیدل نمیشود مقبول
به درد عشق بساز و خموش کن حافظ.....رموز عشق مکن فاش پیش اهل عقول
سؤال: با توجه به اینکه میفرمایید در عبادات و حتی علاوه در عبادات، بهطور کلی باید همیشه قلب در صحنهی حضور با حق باشد، و جهت آن همواره به سوی پروردگارمان قرار بگیرد تا بتوانیم در جنبهی تکوینی خود حاضر شویم و در همهی عوالمِ وجود سیر کنیم، حال وقتی شرایط ما این طور نیست که بتوانیم همواره قلب را در چنین حالتی قرار دهیم و حتی در نماز و سایر عبادات مثل اعتکاف و حج و زیارت نیز قلب ما این طور که شما میفرمایید در محضر خدا قرار ندارد، چه باید بکنیم؟ آیا از آن عبادات منصرف شویم و امید به فعلیترساندن باورهای دینی خود را از سر بیرون کنیم، یا میتوانیم امیدوار باشیم، چگونه؟
جواب: اولاً: همینکه عزم انجام عبادتی را در خود ایجاد میکنید جهت قلب خود را متوجه پروردگارتان کردهاید.
ثانیاً: در این مباحث تأکید ما بر این نکته بود که سعی کنید در حدّ امکان قلب را در عبادات حاضر نگه دارید، که چگونگی آن با دفع موانع و ایجاد عوامل مورد بحث قرار گرفت.
ثالثاً: وقتی عزم کلی شما در عبادات به سوی پروردگار باشد و تا حدّ امکان و در رویکرد کلی در دفع موانع و ایجاد عوامل تلاش فرمودید؛ با حفظ قالب کلی عبادات، به مرور نفس ناطقه آمادهی حضور میشود. و با رعایت قالب عبادات - اعم از نماز و حج و اعتکاف و زیارت- وارد عالَمی میشوید که به مرور برایتان آشنا و آشناتر میگردد و هرگز انتظار نداشته باشید یکمرتبه نفس ناطقه یا قلب به صورت تشریعی و طوری که شما احساس کنید، خود را در آن عوالم بیابد. وظیفهی ما با توجه به موضوعاتی که بحث شد، رعایت قالب عبادات است و استمرار در انجام آنها تا إنشاءالله قلب به کمک معارفی که دارد همواره در جلوی ما قرار گیرد و ما را جلو ببرد.
«والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته»
ممنون برای مطالب خوبتون
ان شاءالله همه ما عامل به این دستورات باشیم.
سلام
در این متن یه سوال برام پیش اومد
منظور از استاد خود چیست؟
ممنون
سلام
طبق نکات قبلی ما باید مومن را ببینیم و منتقل بشیم و اینجا ولایت الهی اگر بر سر ما باشد،ارتباط با مومنین مارا سیر میدهد و ما متوجه حقیقت تکوینی خودمان میشویم.
یه دستورالعملی عرفا میدهند که خیلی کاربردی است.
میگند که وقتی میخواهید عبادت کنید،استاد خودت را جلوی خودت بیار و از منظر استادت عبادت کن.
استادش به معنی کسی که از خودش بالاتره و باطنش در ملکوت است و از طرفی این شخصیت ظاهری و حرکات و سکناتش، جلوه ای است که منتقلش میکند به ملکوت استادش.
به طور مثال وقتی پشت سر کسی نماز میخونیم که میدونیم از نظر باطنی مقام بالایی دارد،میتوانیم در ابتدای امر با توجه به حرکات و سکنات آن شخص،متقل بشیم به باطن ملکوتی آن چون نفس و روح ما این توانایی را دارد.
در نکات مربوط به امام حسین(ع) و امام رضا(ع)عرض شد که وقتی نفس توجه زیاد به چیزی کند،منتقل به آن میشود.
یاعلی مدد