3- امساک از حرام و حلال؛ شرط تقوا
پس از امساک زبان از حرام، امساک از مباح و حلالها مورد تأکید است، مگر به قدر ضرورت.
در قرآن میفرماید: « کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامَ .....لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» روزه بر شما واجب شد بلکه از این طریق متقی شوید. «متّـقی» یعنی کسی که از هر چیزی که جلوی پروازش را بگیرد آزاد است. من نمیدانم با توجه به آخر این آیه به شما چه حالی دست میدهد، یک چنین مژده بزرگی به آدم میدهند. ما تا وقتی که نسبت به روزه، بهعنوان برنامه خدا برای نجات خود، یک اطمینانِ کامل و عالی پیدا نکنیم، اصلاً روزه نگرفتهایم.
عجیب است؛ وقتی شما پیش یک شیخ و مرشد بزرگی میروید، به شما میگوید این ذکر را روزی پنجاه بار بگو و شما هم میگویی، ببین چه حالی به تو دست میدهد! و واقعاً هم آن حالت به شما دست میدهد. حالا ربّ شما یعنی خدا میگوید روزهبگیر، چرا که از طریق روزه میتوانی متقی شوی. یعنی دارد بالاترین هدیهای را که میشود خدا به بشر بدهد به ما میدهد.
همانطور که شما میدانید؛ فقط در مقام تقواست که برای انسان ارتباط با خدا محقَّق است؛ فرمود: «إنَّما یَتَقَبَّلُ اللهُ مِنَ الْمُتَّقِین»، یعنی وقتی خدا میخواهد شما را قبول کند، با تقوا قبول میکند. – چون وقتی کار متقین را قبول میکند، خود متقین را هم قبول کردهاست، چون انسان از کار و نیت خودش جدا نیست - حالا میگوید روزه راه متقیشدن است.
« چرا که تقوا، با اجتناب از مباحها و حلالها شکل اصلی خود را نشانمیدهد و انسان را در یک حصار فوقالعاده نورانی از انسجام توحیدی وارد میکند.!»
چون یکی از خصوصیات انسان میشود «ألَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ»؛ (آنهایی که از لغو روی گردانند) یعنی هر چیزی که برای حیات من جدی نیست، نباید وقتم را صرف آن کنم.
« و روزه از مباح و روزه از حلال، بیش از حد ضرورت، باعث میشود که انسان قدمهای خیلی خوبی در راه قرب به سوی حق بردارد. عمده آن است که نفسِ خوردن و حرفزدن بیش از ضرورت را، همسفره شدن با شیطان بدانیم، و برسیم به این حقیقت که هرچه از این شیر شیطانی فاصله بگیریم، حلوای معرفت و قرب به ما میدهند.» گفت:
گر ز شیر دیو، تن را وابُری در فطام او بسی حلوا خوری
باید من و شما تلاش کنیم از حلال هم روزه بگیریم، یعنی هرکسی بررسی کند ببیند آیا به این چیزی که حلال است؛ الآن ضرورتاً نیاز دارد یا ندارد؟ این به خودمان بستگی دارد؛ ما میخواهیم در چه درجهای روزه بگیریم؟ اگر در درجه «رؤیت»؟ پس باید صدمه بخوریم.
4- امساک گوش از سخنان غیرمعنوی؛ مقدمه وزیدن حقایقِمعنوی
امساک گوش، گوشندادن به سخنان غیرمعنوی است. در
قرآن داریم:
«وَ إذا رَأیْتَ الَّذِینَ یَخُوضُونَ فِی آیاتِنا، فَأعْرِضْ عَنْهُمْ»؛
یعنی اگر دیدی یک عدهای دارند خود را مشغول نقادیِ آیات خدا میکنند و به جای فهم آیات الهی، بهانه میگیرند، از آنها فاصله بگیر، حتی در فهم قرآن هم باید به دنبال گوهر اصلی آن بود.
حیفِ این دل است که روزه باشد و حرفهای بیخود بیاید این دل مصفا را زمینی کند. شما روزهای بگیرید که از نتایج عالیه برخوردار شوید، این نتیجه که آدم فقط جهنم نرود، به نظرم خیلی ظلم به روزه است. شما یک دقتی بکن ببین چه روح با صفایی پیدا کردهای؛ روحی که میتواند پرواز کند. حالا اگر شما حرف لغو گوش دادی، این روح، پرواز میکند اما به سمت کجا؟! به سمت همان مقاصدی که حرفهای لغو به آنها اشاره دارد حالا امتحان کنید.
شما در ماه رمضان بعضاً خیلی حال دارید تا مطالعه کنید، اما شیطان نمیگذارد مطالعه حسابی و مفید بکنید؛ یعنی میگوید: حالا که میتوانی مطالعه کنی، برو مثلاً کتاب «امیر ارسلان نامدار» بخوان! حالا که این روح میتواند پرواز کند، اگر گرفتار گوشدادن حرفهای لغو شدید، جهت این روح میرود به آن چیزهایی که گوش دادهاید، باید یک چیز حسابی گوشبدهید.
واقعاً مواظبباشید در این ماه رمضان این گوش، حرفهای لغو را نشنود. و هیچ چیز حسابی تر از آن نیست که گوش دلتان را با توجه به حقایق غیبی، آماده نوازش سخنان غیبی کنید. یعنی حقایق فوق الفاظ را بشنوید. گفت:
باقی این نکتــه آید بیزبــان در دل آنکس که دارد نور جان
گفتند: روزهدار گوشش را از حرفهای عادی برکند تا آماده وزیدن حقایق معنوی گردد، چرا که باید تمام قوای ما – اعم از گوش و چشم و زبان و قلب - الهی شوند و در بیرون و درون ما خدا حکومتکند تا از سیاهیِ خودبینی به روشنایی خدابینی برسید و روزه دریچه رؤیت حق و حقیقت گردد.
شما اصلاً چرا روزه میگیرید؟ برای اینکه نمیخواهیم خودمان را ببینیم، میخواهیم خدا را ببینیم. پس باید دقت کنید کاری که حواس شما را به غیرخدا جمعمیکند انجام ندهید. و برای این کار باید بیرون و درون را پاک کرد. بیرون را چگونه پاک میکنید؟ یک راهش این است که مواظب باشیم حرف لغو گوش ندهیم، ما بارها تجربهکردهایم، یک سخن لغو که به گوشمان میخورد، گاهی آنچنان قلب آدم را بههممیریزد و آشفتهمیکند که آدم میگوید: «عجب! اینقدر ما ضعیف بودیم و نمیدانستیم؟!»، ما همین هستیم، پس باید مواظب خودمان باشیم. که گفت:
گوش دل را یک دمی این سو بیار تا بگویــم با تو از اسرار یــار
اگر جهت گوشدادن را عوض کردیم و از گوشدادن حرفهای لغو خود را آزاد کردیم و گوش قلب را بهکار انداختیم، گوشِ قلب؛ اسرار یار را خواهد شنید.
5- روزه اندیشه
« وقتی آرامآرام روزه در وادی روزه تن و روزه اعضا محقق شد، به روزه اندیشه میرسد تا فکرش در مسیر نور قرارگیرد و تفکرش الهی گردد».
وقتی روزهدار در میدان روزه بدن و اعضاء محکم شد، یعنی در روزه تن، روزه گوش و روزه زبان خود را مستقر کرد، آمادگی واردشدن در میدانی بزرگتر در او پیدا میشود.
انسان باید به جایی برسد که یک ساعت تفکرش از هفتاد سال عبادت بهتر باشد.
کسی به سادگی بهاینجا نمیرسد. حالا خودتان میتوانید امتحان کنید؛ شما همینکه بخواهید تفکر کنید، خود این تفکر میشود ضدتفکر؛ یعنی یکدفعه میبینی با این فکرها روبهرو شدی که چهچیزی را فکر کنم؟ فردا و پسفردا به چه چیزی فکر کنم؟ نان چقدر است؟ میوه چقدر است؟ میبینی اصلاً از فکر حقیقی بیرون رفتی، و لذا تفکر شد ضدتفکر.
من قولمیدهم اگر درست روزه بگیرید، بهطور عجیبی روزه، تفکر شما را فرا میگیرد. میبینید بحمدالله به یک چیزهایی دارید فکرمیکنید که قبلاً این چیزها را تصور هم نمیتوانستید بکنید. یعنی تفکرِ شما هم وارد وادی روزه میشود. یعنی تفکر هم، از ضد تفکر روزه میگیرد. همانطور که وقتی بدن روزه گرفت، نظر به حق پیدا میشود و همین روزه بدن مقدمه میشود تا اعضاء و قوای بینایی و شنوایی روزه بگیرد. اعضا هم که با یک همت اساسی روزه گرفت، آرامآرام وارد «روزه در اندیشه» میشویم، یعنی اندیشه روزهدار میشود.
حالا اندیشه که روزهدار شد، این دیگر سِیروسلوک است و قدمگذاشتن در عالم غیب و معنویت؛ آدم به چیزهایی نایل میشود که در هیچ کتاب و مدرسهای نیست و در هیچ لفظ و سخنی هم نمیآید، بعد هم که رسیدید برای هیچکس نمیتوانید بگویید، فقط خودتان میدانید؛
آنکه را اسرار حق آموختند مُهرکردند و لبانش دوختند
یعنی اینطور نیست که شما فکرکنید در وادی روزه هیچکس به جایی نرسیدهاست چون برای ما داستان رسیدنهایشان را نگفتهاند؛ آنهایی که رسیدهاند، به چیزهایی رسیدهاند که گفتنی نیست. بنابراین شما هم باید به چیزهایی برسید که گفتنی نیست، نه اینکه بگویید: هر چه بقیّه گفتند، ما فهمیدیم، پس همینقدر حدّ ما و بقیه است، نه آقا!
ادامه دارد....
یاعلی مدد
الهی عطا کن بر این بنده چشمی
که بینایی اش از ضیای تو باشد
الهی چنانم کن از فضل و رحمت
که دائم سرم را هوای تو باشد
الهی چنانم کن از عیب خالی
که هستیم محو و فنای تو باشد
الهی مرا حفظ کن از مهالک
که هرکار کردم رضای تو باشد