رمضان؛ دریچة رؤیت-شرایط روزه واقعی 3

 6- روزه از وهمیّات



« روزه از « تغذیه با وهمیّات »، یعنی از دشمنی‌ها و دوستی‌های بیجا باید روزه ‌گرفت.»


    یکی از مقامات روزه، روزه از وهمیّات است؛ ما باید با نظر به حق از وهمیّات روزه‌ بگیریم. با چی؟ با نظر به حق.

شما نمی‌دانید چگونه به حق نظر بکنید، هیچ‌کس نمی‌داند. اما این را می‌دانید که دشمنی بیجا و دوستی بیجا می‌توانیم نداشته ‌باشیم، حالا وقتی حواسمان جمع است که بیخودی دشمن و یا دوست کسی نشویم، آرام‌آرام نظر قلب به حق می‌افتد. وقتی شما از این طرف حواس‌تان جمع‌شد که دشمنی بیجا و دوستی بیجا در قلب‌تان نیاید، قلب‌تان از آن طرف خودش شکل ‌می‌گیرد؛ یک‌مرتبه می‌بینید مثل این‌که رؤیت حق دارد می‌آید. یعنی از وهمیّات باید روزه ‌گرفت تا « وَهم » را بشناسید و از آن آزاد بشوید.


« و روزه از وهمیّات، آدم را از نفس امّاره به نفس مطمئنّه می‌رساند. و این، با روزه ممکن است.»


     همان که فرمود: «فَادْخُلِی فِی عِبَادِی»، مگر روزه ورود در عبادت نیست؟! پس مقام «فَادْخُلِی فِی عِبَادِی» با روزه محقق ‌می‌شود.

    ما متأسفانه به‌راحتی به این بصیرت نمی‌رسیم که متوجه شویم چقدر گرفتار وَهم هستیم. چه بسیار تصمیم‌گیری‌های ما براساس وهمیّات مااست، کلیه رقابت‌ها، انگیزه وَهمی دارد. ترس از بی‌آبرویی و بی‌رزقی را باید در وَهم‌زدگی خود جستجو کنیم، حتی اهل بصیرت تا آنجا ما را جلو می‌برند که بفهمیم توجه به ابزارها و اعتباریات اکثراً ریشه در وَهم دارد و روزه دریچه‌ای است که بسیاری از این وَهمیّات را به ما می‌شناساند.



  بعد از روزه ی اندیشه، دیگر خیال مزاحم نیست

 وقتی آدم به روزه اندیشه رفت و خدا به اندیشه‌اش نور داد، دیگر حافظه او محل جَوَلان خیالات واهی نیست بلکه قلب او در صحنه است و توجه و رؤیت، غذای جان اوست.

زین غذاها اندک‌اندک باز بُر           کین غذای خر بود نی زانِ حُرّ


    بناست یک غذای دیگری به ما بدهند تا إن‌شاءالله به رؤیت برسیم. شما سرّ هر عبادتی را با روزه اندیشه پیدامی‌کنید؛ چون گفت: در و مدخل هر عبادتی روزه است « بابُ‌الْعِبادَةِ الصَّوم».



« وای به حال کسی که قوه خیال را ادب ‌نکرده!»


    خودتان می‌دانید؛ همه مشکلات ما این است که خیالات، آدم را هلاک‌ می‌کند. انسان گاهی تصور می‌کند آدم خوبی است، بعد یک فکرغلط می‌آید و آنچنان و با همه قدرت سرتاپای شخصیت و زندگی ما را فرا می‌گیرد که تصور آن را هم نمی‌کردیم، گاهی حتی بدن را هم خردمی‌کند. که اگر إن‌شاءالله فرصت پیش ‌بیاید، باید روی این بحث‌ کنیم.


    و عکسش هم واقع می‌شود، اگر ابتدا روزه بدن محقق شد، بعد اعضا هم روزه ‌گرفتند، اگر توانستید در تمرکز اندیشه باشید و اندیشه را هم از وَهم و خیالات واهی به کمک روزه‌های قبلی آزاد کردید، متوجه می‌شوید انگار تمام قدرت‌ها پیش شما آمده‌است.


یعنی ابتدا برای اینکه بفهمید چقدر در مقابل هجوم اندیشه‌ها ضعیف‌اید، تصمیم‌ بگیرید نمازتان را با حضور قلب بخوانید، آن‌وقت می‌فهمیم که چقدر ناتوانیم. آن کسی که دنبال حضور قلب در نمازش نیست، اصلاً نمی‌فهمد چقدر ضعیف است. وقتی می‌خواهی حضور قلب داشته‌باشی، می‌فهمی: «وای چقدر ضعیفی!».



    تا این‌جا را داشته ‌باشید، حالا از این‌طرف شروع ‌کنید؛ وقتی روزه می‌گیرید، مواظب چشم و گوش و زبان‌تان هم باشید، بعد که می‌خواهید با حضور قلب نماز بخوانید، می‌بینید برایتان تا حدی ممکن شد. شما که کاره‌ای نبودید خدا قول داد با روزه‌گرفتن شما را به تقوا می‌رساند، شما اگر روزه ‌بگیرید به این نیت که خودتان می‌توانید آدم ‌بشوید، همه چیز را می‌بازید، اگر اِمْتِثالاً لِاَمْرِالله و قربةً الی‌الله روزه ‌بگیرید، یعنی روزه ‌می‌گیرید چون خدا گفته ‌است؛ یعنی اعتماد دارید به قدرت خدا، این روزه، روزه است.

یعنی روزه گرفته‌اید که خدایا! من می‌دانم تو قادری که با این روزه، من را آدم‌ کنی.


التفات ‌دارید؛ مگر این‌طور روزه ‌نمی‌گیریم؟!  ما مطمئن‌ایم خدا که می‌خواهد ما را آدم‌ کند، حالا با دستور به این روزه می‌خواهد ما را آدم ‌کند، پس می‌تواند ما را آدم ‌کند، حالا به ما گفته ‌است روزه از غذا بگیر، یعنی نان نخور. بعد هم سمع و بصر و سایر اعضایت را روزه ‌بدار، بعد می‌بینی خودش آنچه باید بدهد، می‌دهد.

اندیشه‌تان که دست شما نیست؛ تا می‌خواهیم بیندیشیم، می‌بینیم که همان «غفلت» شد. اندیشه راجع به این لیوان آسان است چون چشم می‌خواهد تمرکز ‌کند، و یا اگر بخواهید کتاب بخوانید می‌شود، ولی وقتی که اندیشه را می‌خواهیم سیر بدهیم، می‌بینیم «غفلت» شد


. به قول بزرگان: « نیت، برای حضور قلب، عین عدم حضور می‌شود. »؛ شما وقتی در نماز می‌خواهید نیت‌ کنید «دو رکعت نماز برای رضای خدا»، وقتی که فقط بازبان می‌گویید، آسان است ولی وقتی می‌خواهید قلب‌تان بگوید، می‌بینید همان‌جا گیرافتاده‌اید. یعنی وقتی که می‌خواهیم قلباً نیت‌ کنیم دو رکعت نماز بجا بیاوریم می‌بینیم نشد، تازه همان «نیّت» شد «ضدنیّت»؛ می‌بینیم در آن نیّت‌کردن همه‌کاری کردیم، فقط نیت‌نکرده‌ایم! الفاظ هم که «نیّت» نمی‌شود. شما زورتان را امتحان‌ کنید، می‌بینید ما و شما اصلاً چنین زوری نداریم.


    حالا عکسش: اگر آمدیم این سیر را طی ‌کردیم، می‌بینیم در دلِ روزه، همه این‌ها در حدّ همت ما، به‌دست ‌می‌آید. این کارها سخت نیست؛ باید  موظف ‌باشیم گوش‌ و زبان‌ و چشممان تمرکز داشته ‌باشند و نگذاریم هرز بروند. تا اینجایش سخت نیست،‌ آن قسمت سختش را هم که خدا با لطف خودش‌ آسان‌ می‌کند چون او باید بدهد، او هم که بخیل نیست، دنبال بهانه است که بدهد؛ یک‌باره شما می‌بینید: عجب! احساسِ حضور می‌کنید، احساسِ ارتباط می‌کنید، می‌توانید حضورتان را که به شما می‌دهند داشته ‌باشید.



  « دیگر حافظه محل جولان خیالات واهی نیست».

    در سیر روزه اندیشه، انسان به لطف‌الهی و آرام‌آرام به اندازه‌ای که ما ظرفیت پیدا کردیم می‌رسیم به جایی که خیالات بر اندیشه انسان حکومت نمی‌کند. عزیزانی که در دفع خیالات وقت‌ گذاشته‌اند و نسبت به مزاحمت آنها حساس‌اند و می‌دانند‌ چقدر از این خیالات واهی اذیت‌می‌شوند، آن وقت می‌بینند که رهایی از خیالات واهی راه دارد.


    در یک جلسه‌ای عرض‌ کردم؛ « وقتی که علامه‌طباطبایی(رحمة‌الله‌علیه) بنابود چشم‌شان را عمل‌جراحی ‌کنند، به ایشان می‌گویند: باید بی هوش‌تان ‌کنیم. می‌فرمایند: چرا؟ می‌گویند: برای این که شما باید بیست دقیقه چشمتان را باز نگه‌دارید تا ما بتوانیم آن را عمل‌ کنیم. علامه(رحمة‌الله‌علیه) می‌گویند: نیازی نیست بیهوشم‌ کنید، من چشمم را باز نگه ‌می‌دارم و اصلاً پلک نمی‌زنم.»  شما ببینید؛ ما یک خار و خاشاک که نزدیک چشم‌مان می‌رود، چشم‌مان را می‌بندیم، حالا می‌خواهند چشم علامه را جرّاحی کنند، علامه(رحمة‌الله‌علیه) می‌گویند: «باز می‌گذارم»! می‌گویند که نیم‌ساعت آقا چشمش را باز نگه‌داشت! همین چشمی که دارند در آن تیغ فرومی‌کنند!! چه کسی است که می‌تواند این‌قدر روی چشم تمرکز‌کند و نیم‌ساعت باز بگذارد؟ آن که دلش جای دیگری نمی‌رود و در اختیار اراده خودش قرارش داده.


شما ببینید: من اگر بخواهم الآن روی یک موضوعی تمرکز کنم، همین که می‌خواهم تمرکز کنم، می‌گویم: اگر تمرکزبکنی آن وقت به کجا می‌رسی؟! یک‌دفعه می‌بینی تمرکز از دست رفت؛ خودِ «تمرکز» شد «ضدتمرکز». حالا اگر کسی بخواهد نیم‌ساعت تمرکز‌ کند که این چشم را باز بگذارد، باید این قلب در کنترل کامل خودش باشد. پس معلوم است می‌شود این قلب را در کنترل گرفت، راهش همین است؛ راهش روزه است، به همین سِیر و روشنی که می‌فرمایند: «اگر از کنترل غذاخوردن تا کنترل اندیشیدن پیش‌ برویم، دیگر خیالات مزاحم نیست».


    حالا عکسش؛ ما چقدر ضعیف‌ هستیم؟ به اندازه‌ای که نمی‌توانیم تمرکز کنیم. یعنی همان‌قدر که خودمان دست خودمان نیستیم، معلوم است که به همان اندازه ضعیف هستیم. وقتی می‌گوییم از امروز ما می‌خواهیم تمرکز ‌کنیم و روی مسائل خودمان فکر‌کنیم، می‌بینیم: عجبا! شیطان آمد؛ همه‌جا بردمان غیر از پیش خودمان! پس معلوم است ما دست خودمان نیستیم، ولی می‌شود دست خودمان بیاییم.


« وای به حال کسی که قوة خیال را ادب نکرده‌است! و خوشا به‌ حال آن کس که با روزة اندیشه، از ظلمت خیال آرام‌آرام خود را راحت‌کرده و از دستِ بازی خیالاتِ چموش آزادشده و مشغول رؤیت است!»


    ممکن است بگویید: «مسأله را گفتی امّا راه حل را نگفتی!»، نه؛ راه حل در دل همین مسأله هست؛ شما همین سیر را بروید تا رؤیت ‌کنید، بقیه‌اش دیگر گفتنی نیست. یعنی تا اینجایش که دست شماست بروید، اما مطلوبتان این باشد که اندیشه‌تان مشغول پراکندگی‌های بیرون نباشد. یعنی همین که شما اندیشه را تا آنجا که می‌توانید در اختیار حکم خدا بگذارید، آرام‌آرام بقیه‌اش درست‌می‌شود.


    چگونه من وقتی به این لیوان نگاه‌ می‌کنم به‌راحتی می‌توانم متمرکز بشوم؟!  در این‌جا اندیشه و قلب یکی است. حالا اگر قلب وارد برنامه رؤیت خدا شد، تمرکز پیش ‌می‌آید، یعنی آرام‌آرام رؤیت به صورت ملموس‌تر نصیب انسان می‌شود. چه کسی این رؤیت را می‌دهد؟ خودش می‌دهد. از کجا می‌گویید؟ از آنجا که خودش از زبان پیامبرش(صلواة‌الله‌علیه‌وآله) فرمود:

« لِلصّائِمِ فَرْحَتان، فَرْحَةٌ عِنْدَالْاِفْطار وَ فَرْحَةٌ عِنْدَ لِقاءِ رَبِّه » یعنی شادی حقیقی در روزه، رؤیت و لقاء حق است.


عمده آن است که خود را وارد برنامه رؤیت حق کنیم، ابتدا یک رؤیت اجمالی با شروع روزه، محقق می‌شود، سپس با نور همین رؤیتِ اجمالی که قلب یک توجه اولیه به خدا برایش حاصل شد، تمرکز قلبی شروع می‌شود، با روزه اندیشه این تمرکز به رؤیت نسبتاً تفصیلی بدل می‌شود و باز یک تمرکز قلبی شدیدتر حاصل می‌شود و منجر به یک رؤیت تفصیلی می‌گردد و هَلُمَّ جَرّاً همین طور مطلب را بگیر و برو. عمده عزم و اراده است که خود را وارد برنامه رؤیت بکنیم. نمی‌گویم آسان است، عرض می‌کنم رسیدن به این مقام ممکن است. آری:

از وی همه مستی و غرور است و تکبر        وزما همه بیچارگی و عجز و نیاز است

    او به ما نیاز ندارد، ما همه مقصد و مقصودمان اوست و لذا راه کوتاهی نیست، به همین جهت حافظ(رحمة‌الله‌علیه) در دستور سلوکی خود می‌گوید:

شرح شکن زلف خَم اندر خَم جانان           کوته نتوان کرد که این قصه دراز است

    هر کس می‌خواهد بدون خونِ دل‌خوردن و بدون باقی ماندنِ دائمیِ جهت قلب در تمرکز، به رؤیت خدا برسد، بداند نمی‌رسد. باید تمام دیده دل را به جهت حق بیندازد و به کمک روزه چشم، خود را از همه چیز غیر خدا باز دارد تا شروع شود. حافظ(رحمة‌الله‌علیه) می‌گوید:

بر دوخته‌ام دیده چو باز از همه عالم            تا دیده من بر رخ زیبای تو باز است

    و این چشم از همه عالم بازداشتن، بدون روزه محال است و اصلاً شروع نمی‌شود.



       

ادامه دارد....

یاعلی مدد

نظرات 2 + ارسال نظر
Bn پنج‌شنبه 12 تیر 1393 ساعت 05:31 http://mehrabaniha.blogsky.com

سلام عبادات قبول
با توجه به توضیحات داده شده در متن، که در سیر روزه اندیشه، انسان به لطف‌الهی ، به جایی می‌رسد که خیالات بر اندیشه انسان حکومت نمی‌کند و دیگر حافظه محل جولان خیالات واهی نیست و اندیشه از وَهم و خیالات واهی آزاد می گرددد.و...
به نظر میاد که مورد ششم از شرایط روزه واقعی (روزه از وهمیات )باید حذف شود و اضافه است زیرا با روزه اندیشه است که می توان بر وهمیات و خیالات واهی فائق شد...
ممنونم...در پناه حق باشید

سلام

عبادات شما هم مقبول درگاه حق تعالی باشه انشالله...
قوه خیال با قوه واهمه تفاوت هایی دارد.
قوه واهمه کاری با انسان میکند که "هیچ" را "چیز" میگیرد.تمام نسبت هایی که قابل تغییر است،وهمی است و قوه واهمه مارا درگیر این مسائل وهمی میکند.به طور مثال ریاست و پست و مقام که میتواند روزی باشد و روزی نباشد،یک نسبت وهمی است که واقعیت ندارد."زیبایی" که میتواند روزی باشد و میتواند از بین برود و قابل تغییر است،جز مسائل وهمی است ولی "بندگی" که هیچ موقع قابل تغییر نیست و هرچه بگذرد ما همیشه بنده هستیم و این نسبت به هیچ عنوان تغییر نمیکند،جز واقعیت و حقیقت است.
قوه واهمه کاری میکند که ما در زندگی دچار این مسائل وهمی میشویم و از حقیقت باز میمونیم.
مثال دیگری میزنم:روح ما احتیاج به غذا دارد و با معنویات و ارتبط با خدا تغذیه میشود ولی قوه واهمه کاری میکند که ما این احساس نیاز روح به غذا را اشتباها احساس نیاز غذای بدنی میگیریم و میریم سر یخچال درحالی که اصلا بدن،احتیاجی به غذا ندارد.حالا گر نتوانیم در ماه رمضان این قوه واهمه را ضعیف کنیم و احساس نیاز آن را با ارتباط با خدا و عبادت برطرف کنیم،در برزخ روح احساس گرسنگی میکند و دیگر آنجا غذای مادی نیست که بخوریم تا این احساس گرسنگی برطرف شود.اگر هم غذای مادی باشد،دیگر ما در برزخ بدن مادی ندارم که غذا بخوریم...آنجاست که سخت تحت فشار قرار میگیریم.
مثال های زیادی میشود در رابطه با قوه واهمه زد.مثلا خود من در دانشگاه به این مسئله برخوردم که موقع نماز بعضی از دوستان به بهانه اینکه ما درس داریم و باید امتحان را خوب بدهیم،نماز جماعت شرکت نمیکنند و نمازشون را به عصر موکول میکنند.درواقع امتحان و درس را واجب تر از خدا میدانند درحالی که اصلا هدف آنها از خلق شدن این بود که بندگی کنند نه اینکه مدرک بگیرند...درواقع ما درس میخونیم که بتونیم بهتر بندگی کنیم ولی قوه واهمه کاری میکند که ما درس خواندن و مدرک گرفتن را که درواقع"هیچ" است را "چیز" میگیریم.

خیالات یک بُعد بسیار مهم از ابعاد وجودی انسان است و اگر تربیت شود،کمالی برای انسان به حساب می آید.یکی از راه های تربیت خیال ارتباط آن است با عالم عقل،تا عقل سایه ی خود را بر سر خیال بیندازد و آن را کنترل و مدیریت کند و نتواند خودسرانه هرطور خواست جلو برود.
خیالات اگر کنترل نشود،مانع فکر و تمرکز میشود.تماشا کردن فیلم و سریال و گوش دادن به آهنگ،تمام اینها تحریک کننده قوه خیال است.درواقع شما با دیدن یک سریال یا فیلم،دارید فیلم نامه ای که فیلمنامه نویس با خیالات خودش،ساخته است را تماشا میکنید.یعنی درواقع دارید با خیالات نویسنده درگیر میشوید.همه اینها مانع تمرکز و فکر کردن به مسائل میشود.برای همین اگر کودکان زیاد به تماشای تلویزیون بنشینند،در آینده نمیتوانند در کلاس درس تمرکز کنند.همش در خیالات به سر میبرند.
یکی از دلایل اینکه در نماز حضور قلب نداریم،خیالات است که تا می خواهیم روی معانی تمرکز کنیم،خیالات می آیند و حواس مارا پرت میکنند.
با توضیحاتی که دادم انشالله منظور را منتقل کرده باشم که هرچند قوه واهمه و خیال خیلی به هم نزدیک هستند ولی تفاوت هایی با هم دارند و روزه از وهمیات و روزه اندیشه به همین دلیل آورده شده است.

یاعلی مدد

Bn پنج‌شنبه 12 تیر 1393 ساعت 16:16 http://mehrabaniha.blogsky.com

بسیار ممنونم از توضیحات خوبتون و وقتی که برای پاسخ دادن گذاشتید.
اجرتون با خدای متعال
باز هم ممنون

خواهش میکنم
وظیفه بود...ممنون از اینکه مطالب را میخونید.
التماس دعا
یاعلی مدد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد