بِسْمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ، وَ بِهِ نَسْتَعِینُ، إنَّهُ خَیرُ ناصِرٍ وَ مُعینٍ،
وَ صَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرینَ الطَّیِّبینَ الْمَعْصُومِینَ الْمُنْتَجَبِینَ.
احساس نیاز به تقوا؛ لازمة فهم تقوا
حضرت حق فرمود: « یا أیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامَ، کَمَا کُتِبَ عَلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ».
یعنی اگر که رسیدهاید به این که شدیداً به تقوا نیاز دارید، یک راه برایتان گذاشتهاند و آن هم روزه است. و خداوند برای متقی شدن همه ملتها و همه بندگان خدا حتی در گذشته تاریخ، همین برنامه را گذاشته است، لذا فرمود: «کَمَا کُتِبَ عَلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ»
آن کسی که رسیدهاست به اینکه برای نگهبانی خود کار بسیار سنگینی را باید برنامهریزی کند، خیلی خوشحال میشود که راه نگهبانی از خود را خداوند به او نشاندادهاست. بعضیها اصلاً تا اینجاها نرسیدهاند که نیاز حقیقی انسان، نگهبانی از خود است؛ هر حادثهای آنها را به این طرف و آن طرف میبرد.
یک خیالی به این طرف میبردشان، خیال دیگری میآید و آنها را از اینجا به جای دیگری میبرد، مثل یک پرِ کاه دائماً در آشفتهبازار خیالات جابهجا میشوند و نمیدانند کجایی هستند؛ وطنی برای خود نمیشناسند که ببینند تا حالا چقدر خودشان را به آن وطن نزدیک کردهاند. اینها هدیهای به نام روزه (به آن معنایی که خدا برای انسان تهیهکردهاست) را نمیتوانند بشناسند. نهایتش این است که روزهمیگیرند تا از معصیتِ ترک روزه که موجب ورود آنها درآتش میشود خودشان را رها کنند، خدا هم « أرحمُ الرّاحِمین» است؛ و این نتیجهای را که اینها از روزه میخواهند به آنها میدهد.
ولی یک وقت است که آدم میبیند استقرار ندارد، اصلاً هیچ ثباتی در شخصیتش نیست؛ هر خیالی میجنباندش و نمیتواند با این خیالاتی که همه زندگیاش را پُرکردهاست و او را هیچ و پوچ کردهاست مقابله کند، به ناتوانی خودش هم پیبردهاست که هیچ است هیچ.
کسی که در این فضاست این سخن خدا که میفرماید: «روزه بگیرید لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ، شاید متقی شوید»، خیلی خوشحالشمیکند، یک امید بزرگی در قلبش ایجادمیکند. اولاً فرمود: «لَعَلَّکُمْ»؛ یعنی بالاخره یک چیزی به شما میدهند، به اندازهای که روزه واقعی بگیرید. ولی چنین خبرهایی هم نیست که هر روزهای همه آن تقوا و خودنگهبانی را به دنبال بیاورد، اینجاست که تلاش هر کس این است که بفهمد چطوری به آن تقوایی که خدا در روزه وعدهدادهاست برسد. کسی میتواند طلب حقیقیاش این تقوا باشد، که چوب بیتقواییهایی که خوردهاست را ببیند. مزه تقوا، خیلی مزه بزرگی است، ولی کسی میتواند تلاشکند به این تقوا برسد که بفهمد تقوا یعنی چه، یا بیتقوایی را بفهمد یعنی چه. یک ذره مزه تقوا که عموماً خدا اول ماه رمضان به بندههایش میدهد، کافی است تا آدم برای بدستآوردن این تقوا سر و دست بشکند.
روزه؛ حفظِ «در محضر حق بودن»
اینکه «چطوری آدم صاحب خودشبشود و تمام وسوسهها از میدان شخصیتش بیرون برود و این حالت، یک طلب برای انسان بشود» کار بسیار ارزشمند و مشکلی است. ما همان آنی که میخواهیم طلبمان خدا بشود، میبینیم اولاً: همت بلندمان زیر وسوسهها خرد شدهاست. بعد هم که میخواهیم همت کنیم، میرویم و خود را در انواع آرزوها میپراکنیم؛ چون هنوز یکدله نشدهایم، تقوا کارش این است که انسان را یکدله کند.
ولی این را عزیزان باید بدانند؛ « هر که طاووس خواهد جور هندوستان کشد » اگر کسی تقوا میخواهد - به معنای واقعی تقوا - باید روزهاش را هم در همان راستایی که به آن تقوا منجر میشود، شکل دهد. روایت میفرماید که:
« إنَّمَا الصَّوْمُ أمَانَةٌ، فَلْیَحفِظْ أحَدُکُم أمانَتَهُ » روزه یک امانت است پس باید که هرکدام از شما امانت پروردگار را حفظ کنید.
این امانت را باید حفظ کرد و باید مواظب بود ضایع نشود، خیلی هنر میخواهد آدم بتواند روزه را حفظکند، آری خیلی هنر میخواهد! چون همانطور که دیدهاید؛ شیطان روزه را از آدم میرباید. با چی میرباید؟ با انجامدادن همان کارهایی که به ما دستور ترک آنها را دادهاند، در نتیجه حفاظتِ از «در مظهر حق بودن» را از ما میرباید.
عظمت همهجانبه روزه، این است که تمام طول روز میتواند برای ما باقی باشد؛ اقامه نماز را وقتی تمام کردیم، دیگر بالاخره نماز نمیخوانیم، ولی روزه در تمام روز باقی است. برای همین هم اگر در ماه رمضان اراده کردید که «روزه نباشید»، دیگر روزهتان باطل است؛ برای اینکه حیاتش به بقایش است در تمام روز.
در روزه مستحبی این مشکل را ندارید، چرا؟ برای اینکه اگر غذا نخورید، دم غروب هم اگر بخواهی اراده کنی که امروز را روزه باشی و از صبح تا آن وقت هم چیزی نخورده باشی، روزه برایت موجود است. اما روزه ماه رمضان یک روزهای است با شرایط خاص خودش! تمام طول روز، آن روزه یک حیات دارد، نه هر وقت تو خواستی بتوانی آن را برای خود ایجاد کنی، این روزه را با چنین شخصیت خاصی که دارد باید حفظش کرد. حفظ روزه کار بسیار مشکلی است، نتیجهاش هم بسیار زیاد است.
شما ملاحظه کردهاید که بعضی از این روحانیون خیلی خوباند و به واقع روحانی هستنند، برای اینکه حرفهای ائمه را خیلیخوب قبول دارند. یعنی این حرفی که ما بارها میشنویم و همینطور رد میشویم را خیلی خوب قبول دارند. خدا هم کمکشان میکند تا حیات دینیشان را حفظ کنند. برای حفظ روزه هم باید آنچه در رابطه با روزه برای ما گفتهاند با جان و دل قبول کنیم و سرسری از آن نگذریم، تا روزه خودمان را در سرتاسر روز حفظ کنیم و روزه برای ما باقی باشد و در طول روز نور خودش را به ما بدهد. شما حساب کنید اگرسی روز در ماه رمضان و در تمام طول روز، روزه نور به قلب شما بریزد، مسلم ما را به روز عید فطر، یعنی عید وصال خواهد رساند و به واقع عیدفطر، برای ما عید خواهد بود و وصال حاصل خواهد شد « که دهم حاصل سی روزه و ساغر گیرم ».
روزه بدن و اعضا؛ شرط لقای حق
در سخنان ائمه(سلاماللهعلیهم) به شکلهای مختلفی آمدهاست که بالاخره باید فقط شکم روزه نباشد، دهان و گوش و چشم و خیال و اعضاء هم باید روزه باشند. ولی ما این را سادهمیگیریم، یعنی آنکه خیلی ساده است مثل غذا نخوردن را جدّی میگیریم؛ در صورتی که دهانمان را میبندیم و ده، دوازده ساعت غذا نمیخوریم، در حالی که این، اول کار است نه آخر کار.
اما ما این را آخر کار گرفتهایم و بقیه کارها را هم رها کردهایم! معلوم است که خیلی ضررمیکنیم. این که حضرت میفرمایند: «چه بسیار روزهداری که فقط گرسنگی برایش میماند»، بر همین اساس است؛ جهنم هم نمیروند، اما این روزه آن روزهای که خبرِ نتایج عالیهاش را به ما دادهاند نیست.
باید بتوانیم روزهای جدّی در این ماه رمضان بگیریم، بعد نتایجش عجیب و غریب است، این روزهای که برای ما مقرر فرمودهاند، بیش از اینها که ابتدا فکر میکنیم عجیب و پربرکت است. همین که آیه میگوید: «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»، یعنی همه آن چیزهایی که انسان میخواهد در نهایت از آنها برخوردار شود. مگر ما نیامدهایم در این دنیا که با تقوا بشویم؟! در آیه 21 سوره بقره میفرماید:
«یا أیُّهَا النَّاسُ اُعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَالَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»
، یعنی ای مردم! پروردگاری را عبادت کنید که شما و انسانهای قبل از شما را آفرید، شاید در راستای این عبادت، متقی شوید.
پس کل فلسفه حیات، برای این است که ما متقی بشویم، وگرنه در این دنیا بیکار بودهایم. و در آیه وجوب روزه، همین تقوا را برای روزهدار متذکر میشود.
بر همین اساس این نکته را داشتهباشید که میگوید:
« آنکه از روزه بدن نردبانی ساخت برای روزه جوارح، و چشم و گوش خود را نیز به وادی روزه وارد کرد، آرام، آرام به روزه قلب میرسد، تا قلب را از فکر و وسوسههای مختلف به مشاهده حق و مظاهر حق بکشاند».
یعنی به جایی میرسد که فقط حق را میبیند. این روایت را که قبلاً هم عرض کردیم، به عنوان هدیه خدا به روزهدار، عنایت فرمایید که میفرماید: «وَ لِلصَّائِمِ فَرْحَتان» برای روزهدار دو تا خوشحالی هست؛ یکی « عِنْدَ الإفْطَارِ» و یکی « عِنْدَ لِقَاءِ رَبِّه » یکی وقتی افطارمیکند؛ چون میبیند الحمدلله این وظیفه را خوب انجامداد. اما یک نتیجه دیگر هم این روزه دارد؛ که خدا را میبیند: « عِنْدَ لِقَاءِ رَبِّه » یعنی قلبش متوجه وجود مبارک دائمی نورانی حضرت حق میشود. یعنی از خود این روایت میشود فهمید که در روزه خبرهایی هست، شرطش همین است که عرضکردم؛ روزه بدن یک نوع نردبان است تا آدم به پشتبام برسد، نباید نردبان را خیلی گرفت، باید از نردبان استفاده کرد. وقتی آدم به پشتبام رسید، میبیند: عجب! دنیا نسبت به تنگنای داخل این در و دیوارها خیلی فرق کرد، حالا افق یک طور دیگری است. یعنی دیگر همین.
آنکه عمری میدویدم در پی او کو به کو ناگهانش یافتم با دل نشسته روبرو
در آیه 183 سوره بقره فرمود: « روزه بگیرید تا متقی شوید» و بعد شروع کرد احکام آن را بفرماید، تا رسید به آیه 186، فرمود: حالا که بندگان من روزه گرفتند و یک رؤیت اجمالی نصیبشان شد، طالب رؤیت تفصیلی میشوند و لذا از تو ای پیامبر، سراغ مرا میگیرند؛ « فَاِنّی قَریب » من که نزدیکم، من که پیش آنهایم، یعنی روزه، روزهدار را تا اینجا میکشاند.
ادامه دارد...
یاعلی مدد
از در خویش، خدایا به بهشتم مفرست
که سر کوی تو از کون و مکان، ما را بس!