رمضان؛ دریچة رؤیت-روزه باعث ورود انسان به وادی توحید

        ضیافت‌الله، شرایط رؤیت و شیدایی

    « فکر » را هم باید ببندیم، فکر در عین این‌که چیز خوبی است چیز بدی هم هست. اسب، خوب است تا آدم را نزدیک دریا ببرد، ولی اگر کسی به اسب بگوید «به دریا برو»، خودش و اسب خفه می‌شوند. تا یک جایی از فکر کار می‌آید، یک جای دیگری فقط «حق» است و نظر به او. چه موقع متوجه ‌می‌شوید این فکر چقدر مزاحم است؟ آنجایی که در محضر حق‌اید و فکر آمده فضولی ‌می‌کند، ای فکر! «سوار چون که به منزل رسد پیاده ‌شود»؛ من تو را تا همین‌جا می‌خواستم که من را به حق برسانی. در روزه باید اصلاً نگذاریم فکری بیش از اینکه «در محضر حقیم» سراغمان بیاید به‌مرور إن‌شاءالله درست می‌شود. گفت:

فکرت از ماضــی و مستقبــل بود            چون از این دو رَست مشکل حل شود

    باید از این گذشته و آینده راحت شویم و در « حال » قرار گیریم، چون خدا در «حال» است، خداوند در گذشته و آینده نیست، چون گذشته و آینده موجود نیستند و فقط «حال» موجود است. خدای موجود که نمی‌شوددر عدم باشد در «حال» است.

    یعنی یک‌‌کمی زحمت ‌بکشید به همدیگر هم دعا‌ بکنید، بعد که دیدید فکر فردا آمد که «فردا چه کار‌کنیم؟!»، می‌توانی بگویی: «چو فردا رسد فکر فردا ‌کنیم»، برو. من در محضر حقم، اصلاً اینجا وقت این حرف‌ها نیست. دوباره می‌آید که « شما فلان کتاب را خوانده‌اید»، بگو حالا وقت این حرف‌هاست؟! برو. دوباره می‌آید، اینجاست که می‌فهمید عجب! این « فکر » که رفیق‌مان بود و ما به‌کمک آن در گذشته، برای آینده برنامه‌ریزی می‌کردیم، حالا چه بلایی ‌شد! رفیق راه بود، حالا آمده‌است می‌خواهد ما را متوقف ‌کند! ای فکر، ما می‌خواستیم تا این‌جا با تو همسفر باشیم، دیگر تو راه خودت را برو ما هم راه خودمان را می‌خواهیم برویم. ما اینجا در محضر حق آمده‌ایم، تو اینجا چه کاره‌ای؟! دوباره می‌آید و اندیشه ما را اشغال می‌کند و ما را در اندیشیدن فرو می‌برد، در حالی که:

هرچه اندیشی پذیرای فنا است              وآنکه در اندیشه ناید آن خدا است


    تو اندیشه را می‌خواستی که تو را به خدا برساند، حالا به یک جایی می‌رسی که می‌بینی باید از اندیشه روزه‌بگیری؛ چرا که تو در مقام حضورآمده‌ای؛ ضیافت‌الله است، یعنی خداوند خودش را می‌خواهد به تو نشان‌بدهد، تو حالا دنبال چه‌چیزی هستی؟! یعنی واقعاً در ضیافت‌الله چه کسی وسط است؟! مگر جز خود میزبان وسط است؟!


خودش را می‌خواهد نشان‌بدهد. من عرض‌کرده‌ام که این حدیث را بارها باید بخوانیم؛ که می‌فرماید: «روزه مال من است، خودم جزایش هستم»، یعنی خودم را می‌دهم. حالا وقتی که می‌خواهد خودش را بدهد، ما بگوییم: « نه، فعلاً ما می‌خواهیم مطالعه ‌کنیم. »؟! برای چه هدفی می‌خواستیم مطالعه ‌بکنیم؟ ما همه چیز را می‌خواستیم تا تو را داشته‌باشیم، حالا که تو را پیدا کرده‌ام، اندیشه وسط آمده‌است می‌گوید: «بعدش می‌خواهی چه کار‌کنی؟!»! من اصلاً دیگر بعد نمی‌خواهم!

اگر که یار نداری، چرا طلب نکنی؟!      وگر به یار رسیدی، چرا طرب نکنی؟!


    حالا وقت شیدایی است. اینکه می‌بینید ماه رمضان ماه دعا و ذکر و نماز و قرآن است، برای این است که انسان در این ماه به مقصد خود رسیده ‌است؛ قرآن می‌خوانی یعنی خدا دارد با تو حرف ‌می‌زند، نماز می‌خوانیم یعنی ما داریم با خدا حرف ‌می‌زنیم، دعا هم که می‌خوانیم یعنی معاشقه‌ می‌کنیم. دعا خیلی عجیب است، البته اگر کسی به آن برسد، دعا، قرآن صاعد است، یعنی دعا ارتباط بسیار پُرفرازی است. خدا به حق خودش به ما کمک‌ کند تا در این ماه از طریق دعا بتوانیم ارتباطمان با خدا را به آن درجات عالی برسانیم، پس به هر حال در شرایط رؤیت وارد می‌شویم، باید آن را حفظ کرد، دائم قلب را در منظر حق نگهدارید.

یک چشم‌زدن غافل از آن یار نباشید          شاید که نگاهی کند، آگاه نباشید

 

          روزه؛ ورود انسان به وادی توحید

    به هر صورت روی این قضیه  فکر‌کنید که به لطف و کرم الهی حالا ما را در ضیافت‌الله وارد کرده‌اند. ماه رمضان یک چیز دیگری است، آن دو ماه رجب و شعبان مقدمه بود؛ بزرگان ما به ما می‌گفتند آن دو ماه را روزه‌بگیرید تا بتوانید ماه رمضان را روزه‌بگیرید.

یعنی آن دو ماهِ عزیز اصلاً با ماه رمضان قابل مقایسه نیستند، به قول بعضی از عزیزان ماه رجب و شعبان برای ماه رمضان مثل اذان و اقامه برای نماز است؛ هرچند نماز با تکبیرةالاحرام شروع ‌می‌شود. اگر روزه ماه رجب و شعبان را بگیریم، از کمال نتایج ماه رمضان محروم نمی‌شویم، اما بالاخره اصل ماه‌رمضان است.


    آدم خیلی باید خوشحال باشد اگر خداوند فرصت‌هایی را در ماه رمضان برایش پیش آورد؛ گاهی خدا یک لطفی به من و شما می‌کند، فراغت به ما می‌دهد، می‌بینید پیش‌ازظهر ماه رمضان هیچ‌کاری ندارید، باید خوشحال باشید. یا مثلاً بعدازظهر ماه رمضان هیچ‌کاری ندارید، یعنی خدا یک لطف و کرمی به ما کرده‌است؛ ما را در فراغت قرار داده‌است تا تنهایی با خودش را تمرین‌کنیم.

معونه ارتباط با خدا دو تا چیز است: یکی «گرسنگی»، یکی هم «تنهایی»، در دکّانِ تنهایی، از روزه کارمی‌آید.


« وقتی در میدان روزه انسان به جایی رسید که از مشاهدة غیر حق روزه‌گرفت و دید «لَیْسَ فِی الدَّارِ غَیْرُهُ دَیّار» در عالم جز او کسی نیست، و دید که همه‌جا او حاکم است و دید عجبا « إنّا لله وَ إنّا إلَیْهِ رَاجِعُونَ »، همواره همه از خداییم و همواره همه جهت به سوی او دارند،  درواقع به توحید رسیده ‌است».


    آیا برای ما زشت نیست که «وقتی مُردیم، تازه به خدا برسیم.»؟!

یعنی الآن اگر شما در وسط خیابان یک حادثه‌ای دیدید، مگر این نیست که آن حادثه دست خدا بود و به خدا هم برمی‌گردد؟!

یا مثلاً یک‌دفعه امشب برای شما مهمان بیاید، یعنی « إنّا لله وَ إنّا إلَیْهِ رَاجِعُونَ»، یعنی ما از خداییم؛ خدا آنها را فرستاد، به خدا هم مربوط ‌می‌شود.

باید برسیم به حقیقت قاعده بزرگ «إنّا لله وَ إنّا إلَیْهِ رَاجِعُونَ»؛

من و شما هم که اینجا نشسته‌ایم لطف خداست و همه چیزها هم به خدا برمی‌گردد، نه بعداًً چنین می‌شود، همین حالا همه‌چیز دست خداست و همه چیز هم به خدا برمی‌گردد. یعنی چه؟ یعنی خودش می‌داند دارد چه کار می‌کند.


الآن این نور که دارد این اتاق را روشن‌می‌کند، از چیست؟ از لامپ است. حالا اگر به نور نگاه‌ کنیم، به کجا وصل است؟ به لامپ. تمام موجودات عالم، حقیقتشان همین‌طور است. حالا که این عالم برای شما ظاهر می‌شود و به سوی شما می‌آید، از کی می‌آید؟ از خدا، راجع و برگشت‌کننده به کیست؟ به خدا. قصه روزه، این است؛ روزه لطف و کرمی است از طرف خدا به ما، تا خداوند خودش را به ما نشان ‌بدهد. چطوری؟ ما برسیم به این‌که « لَیْسَ فِی الدَّارِ غَیْرُهُ دَیّار». در این دنیا کو غیرخدا؟! به خودتان رجوع ‌کنید؛ هر چه دارید از خداست؛ یعنی هر چه آمده‌است، از خدا آمده‌است. همین حالا هم به خدا وصل هستید؟


    حالا این روزه چطوری یک چنین معجزه‌ای می‌کند، من هم نمی‌دانم؛ من هم نمی‌دانم این عظمت روزه چیست، ولی می‌دانم که در آیه روزه خبر داد که مردم از طریق روزه متوجه من می‌شوند و لذا ای پیامبر از تو سراغ مرا می‌گیرند، خود این نشان می‌دهد که در روزه خبرهایی هست.


ولی بالاخره خودتان می‌دانید؛ هر کس به هرجا رسیده‌است، با همین چیزها رسیده‌است. خود خداوند توان این کارها را به این اعمال و عبادات داده‌است، وگرنه ده ساعت گرسنگی این قدرت را به خودی خود ندارد، این خاصیتی است که خدا به روزه به‌خصوص روزه ماه رمضان داده است؛ خدا که دنبال این است که فیض و لطف خود را در جایی ایجاد ‌کند، بهانه ‌کرده‌است که در ماه رمضان روزه‌بگیر تا به تو بدهم.

اگر شما به روزه‌ات نگاه‌کنی، هیچ چیزی به‌دست نمی‌آوری. اما با واردشدن در روزه ماه رمضان وقتی می‌گویید: «إنّا لله وَ إنّا إلَیْهِ رَاجِعُونَ»، می‌بینید معرفت به این حقیقت برای قلب محقق می‌شود و قلب آن را تصدیق می‌کند، پس در وارد‌شدن در روزه رمضان فقط یک چیز مطرح است و آن اعتماد به خدایی که گفته ‌است «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ». بگو: خدا! ما خیلی به تو اعتماد داریم، ما مطمئنیم که تو این کار را می‌خواهی بکنی، دنبال بهانه‌ای، خودت کمک‌مان‌کن ما بهانه‌ای دست تو بدهیم تا آن لطف خود را دریغ مداری، آن‌وقت متقی می‌شویم و ان‌شاء‌الله چشم توحیدی به‌دست می‌آوری و می‌فهمی همواره داستان عالم عبارت است از: «إنّا لله وَ إنّا إلَیْهِ رَاجِعُونَ».


ادامه دارد....

یاعلی مدد

نظرات 1 + ارسال نظر
Bn جمعه 13 تیر 1393 ساعت 01:23 http://mehrabaniha.blogsky.com

یک چشم‌زدن غافل از آن یار نباشید
شاید که نگاهی کند، آگاه نباشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد