گوهراصلی ماه رمضان-قسمت دوم-وَرع؛ شالوده‌ی اسلام

قسمت دوم


برکات تمرکز دینی


توجه کاملِ قلبی نسبت به دوری از حرام خدا، همان تفکر و تمرکز دینی است که با سایر تمرکزها و تفکرها که در ریاضیات و یا در فلسفه دارید فرق می‌کند، هر چند مزاحم هم نیستند.

در تمرکز ریاضی، شما کمّیت‌ها و رابطه‌ی بین آن‌ها را مدّ نظر دارید و با محاسبه‌های دقیق، ظریف‌ترین وسایل را می‌سازید ولی هرگز از این نوع تفکر، «ورع» مورد بحث حاصل نمی‌شود، هر چند همچنان که عرض کردم این تفکر مزاحم ورع نیست. در تفکر و تمرکز منطقی و فلسفی مفاهیم مورد نظر قرار می‌گیرند. مثل مفهوم خدا و اثبات خدا از نظر فکری.


این تفکر به خودی خود موجب ظهور «ورع» در انسان نمی‌شود، هر چند می‌تواند دریچه‌ی ورود به «ورع» باشد. علاوه بر تفکر و تمرکزهایِ از نوع ریاضی و فلسفی، تمرکز دیگری داریم که قلب انسان نسبت به حرام‌های الهی متمرکز می‌شود و خود را نگه می‌دارد. توجه به حرام‌ها ناخودآگاه انسان را در تفکری خاص وارد می‌کند که

اولاً: دائم خدا را مدّ نظر دارد نه خود را.

ثانیاً: موضوعات را از جنبه‌ی حرام‌بودن و از آن جهت که آن عمل را خدا نهی کرده، دنبال می‌کند و نه از جنبه‌ی مضر بودن، از این طریق است که قلب انسان به درجه‌ای از توحید می‌رسد و می‌تواند در عوالم اعلا سیر کند، چون توحید نافذ است و قلب توحیدی چنین خاصیتی پیدا می‌کند.


امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه» در باره‌ی مرحوم قاضی«رضوان‌الله‌علیه» فرموده بودند: «قاضی کوه توحید است.» به این معنی که قلب خود را تماماً در معرض اوامر و نواهی خداوند قرار داده و قلب خود را در این امر سخت نگهبانی کرده است.



وَرع؛ شالوده‌ی اسلام

رسول خدا(ص) در وصیت خود به علی(ع) می‌فرمایند:

«یَا عَلِیُّ ثَلَاثَةٌ مَنْ لَقِیَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِنَّ فَهُوَ مِنْ أَفْضَلِ النَّاسِ مَنْ أَتَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِمَا افْتَرَضَ عَلَیْهِ فَهُوَ مِنْ أَعْبَدِ النَّاسِ وَ مَنْ وَرِعَ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ فَهُوَ مِنْ أَوْرَعِ النَّاسِ وَ مَنْ قَنِعَ بِمَا رَزَقَهُ اللَّهُ فَهُوَ مِنْ أَغْنَى النَّاسِ ثُمَّ قَالَ یَا عَلِیّ ثَلَاثٌ مَنْ لَمْ یَکُنَّ فِیهِ لَمْ یَتِمَّ عَمَلُهُ وَرَعٌ یَحْجُزُهُ عَنْ مَعَاصِی اللَّهِ وَ خُلُقٌ یُدَارِی بِهِ النَّاسَ وَ حِلْمٌ یَرُدُّ بِهِ جَهْلَ الْجَاهِلِ إِلَى أَنْ قَالَ یَا عَلِیّ الْإِسْلَامُ عُرْیَانٌ وَ لِبَاسُهُ الْحَیَاءُ وَ زِینَتُهُ الْعَفَافُ وَ مُرُوءَتُهُ الْعَمَلُ الصَّالِحُ وَ عِمَادُهُ الْوَرَع‏»


اى على! سه چیز است که هر که با آن‌ها خدا را ملاقات کند از بهترین مردم باشد: هرکه انجام دهد آنچه را خدا بر او واجب کرده است از عابدترین مردم باشد، و هر که از حرام‌هاى الهى پرهیزکند از با ورع ترین مردم باشد، و هرکه قناعت و کفایت کند به آنچه خدا روزیش کرده است از بى‏نیازترین مردم باشد. سه چیز است که هر که دارا نباشد عملش تمام و کامل نمى‏شود: ورعى که از معاصى الهى بازش دارد و خُلقى که به آن با مردم مدارا کند و حلمى که به آن جهلِ جاهل بر طرف شود، تا این‌که فرمود: اى على! اسلام برهنه است و جامه‏اش حیا و شرم است و زیورش پاکدامنى است و مردانگی‌اش عمل صالح است و شالوده‏اش ورع است‏.


تفکر دینی همان تفکر و تمرکز بر روی حقایق است برای این که ملکه‌ی نگهبانی ما نسبت به نواهی الهی قوت بگیرد و آن نوع نگهبانی و تمرکز که از طریق ورع و توجه به حرامِ خدا در قلب انسان ایجاد می‌شود، به صحنه ‌آید و توحید انسان، توحیدی قلبی ‌شود که آن توحید شالوده و پایه‌ی همه‌ی اسلام است.

وقتی دل متوجه حرام الهی شد دیگر برخورد انسان با موضوع فرق می‌کند و نحوه‌ی پرهیزکاری انسان از جنس سیر به سوی حقیقت است و ورع برای انسان منجر به رجوع الی الله می‌شود، چون وقتی دل مواظب حرام الهی بود آرام‌آرام راه می‌افتد و سیر انسان شروع می‌شود.


برای این‌که موضوع درست تصور شود عنایت داشته باشید که در رعایت حرام‌های خداوند یعنی ورع، نگهبانیِ عمیقِ همه جانبه‌ای در میان می‌آید که اصطلاحاً به آن «حواس جمعی» می‌گوئیم که در مقابل آن مشغله‌هایی است که در زندگی‌های روزمرّه برای روح و روان انسان‌ها پیدا می‌شود. بعد از رسیدن به این نوع حواس جمعی که با نظر به حکم خدا و نگهبانی از آن حکم، شروع می‌شود، مرحله‌ی بعدی یعنی نگهبانی از حکم خدا زیر نظر حضرت حق به میان می‌آید و این است آن وَرع حقیقی.


قهرمانان ورزشیِ دنیا آدم‌هایی هستند که در امور مربوط به رشته‌ی ورزشی خود فوق‌العاده تمرکز دارند و تا در رشته‌ی ورزشی خود وارد عالَم تمرکز نشوند قهرمان نمی‌شوند زیرا قهرمان‌شدن در یک رشته غیر از ورزشکار شدن است.

قهرمانان در رشته‌ی خود نگهبانی خاصی دارند، آن‌ها بر روی یک فن و حرکتی خاص تمرکز می‌کنند و بعد بدنشان را برحسب آن شکل می‌دهند و تربیت می‌کنند تا آن حرکت به آن شکلِ خاص برایشان ملکه شود و بتوانند در هنگام مسابقه با رقیب، حرکاتشان مطابق ملکاتشان اجرا شود.

مثلاً ابتدا بر روی حرکت خاصی که باید ماهیچه‌های خود را طبق آن تربیت کنند متمرکز می‌شوند، سپس طبق آن حرکت، بدن خود را به کار می‌گیرند و مدت‌ها براساس آن صورت ذهنی، بدن خود را به حرکت وا می‌دارند، بعد از مدتی شکل ماهیچه‌ها همان‌طور می‌شود که می‌خواستند، از این به بعد بدن آن‌ها را آن صورت ذهنیه می‌تواند مدیریت‌ کند.


در مورد نگهبانیِ قلب جهت دوری از محرمات و آن چه شبهه‌ناک است، اگر انسان وارد این نوع از تمرکز شود می‌تواند قلب خود را شکل دهد تا قلب او بر اساس آن حضوری که نسبت به محرمات دارد همواره متذکر باشد. به همین جهت عرض می‌شود تمرکز، شرط ورود به ملکه‌ی ورع است، در ورع، انسان یک نوع نگهبانی خاصی نسبت به حرام خدا دارد.

اولش کمی مشکل است و اگر فرمودند ورع اَشدُ العباده است، ورود به این نوع نگهبانی را مدّ نظر داشته‌اند.


نمونه‌اش حضور قلب در نماز است که بسیار مشکل‌تر از انجام حرکات و الفاظ نماز است و بهترین جا برای اینکه ببینیم چقدر در وادی‌ نظر به حضرت حق هستیم، نماز می‌باشد. البته بنده معتقدم اگر ورود به ملکه‌ی وَرع، درست انجام بشود إن‌شاءالله آن چیزی را که گاهی از به‌دست‌آوردن آن مأیوس می‌شوید، در نماز به دست می‌آورید. مشکل ما این است که چگونگی موضوع و راه تحقق آن را نمی‌شناسیم ولی می‌خواهیم آن را به‌دست آوریم و چون موفق نمی‌شویم مأیوس می‌گردیم.



نگهبانی خاص

عرض شد بعد از ایجاد نگهبانیِ عام و آزادشدن از مشغله‌های دنیایی، انسانی می‌شویم که می‌توانیم وارد نگهبانی خاص از حرام یعنی «ورع» شویم. این نوع نگهبانی که نگهبانی از خود جهت وارد نشدن به حرام خدا است، از طریق توجه قلبی به آن حرام، در ذیل نور حضرت پروردگار، فراهم می‌شود و نتیجه‌اش این می‌گردد که آرام‌آرام شما را در حضور می‌برد و این عالی‌ترین نتیجه‌ای است که می‌توان از اعمال ماه رمضان به‌دست آورد، در این حال در عین این‌که انسان خود را با حضرت رب همنشین و مؤانس احساس می‌کند، در اثر آن ورع دیگر به آنچه از دنیا در دست مردم است هیچ نظری ندارد.



رسول خدا در این رابطه می‌فرمایند: «لَا یَکُونُ الرَّجُل‏... عَالِماً حَتَّى یَکُونَ عَامِلًا بِمَا عَلِمَ وَ لَا یَکُونُ عَابِداً حَتَّى یَکُونَ وَرِعاً وَ لَایَکُونُ وَرِعاً حَتَّى یَکُونَ زَاهِداً فِیمَا فِی أَیْدِی النَّاس‏» انسان عالم نمی‌شود تا آن‌که به آن چه می‌داند عمل کند و عابد نمی‌شود تا این که اهل وَرع باشد و اهل وَرع نمی‌گردد مگر آن‌که به آن‌چه در دست مردم است بی‌رغبت شود. چون چنین انسانی به آن‌چه در نزد خدا است نظر دارد و با آن مأنوس است.


ابتدا باید از خودِ مادونِ مایلِ به گناه و امور شبهه‌ناک به خودِ مافوق و آزاد از گناه سیر کرد و اصالت را به امیال خودِ مادون نداد و متوجه بود ارضای امیال نفس امّاره انسان را از مقصد اصلی عقب می‌اندازد. وقتی انسان بفهمد نگهبانی از محرمات، انسان را تا کجا سیر می‌دهد و چگونه انسان، با وَرع از محارم الهی، خود را در محضر حق احساس می‌کند، به راحتی از امیال نفس امّاره می‌گذرد و نه‌تنها خوشحال نمی‌شود که نفس امّاره‌ی خود را ارضاء کرده بلکه با تنفر از امیال نفسانی، از خدا تقاضا می‌کند:

باز خَر، ما را از این نفس پلید

کاردش تا استخوان ما رسید

ادامه دارد...
یاعلی مدد


نظرات 1 + ارسال نظر
Bn چهارشنبه 18 تیر 1393 ساعت 02:18 http://mehrabaniha.blogsky.com

حضرت علی (ع):
إنّ هذهِ النَّفسَ لَأمّارةٌ بالسُّوءِ ، فمَن أهمَلَها جَمَحَت به إلَى المَآثمِ

به راستی که این نفس همواره به بدی فرمان می دهد.بنابراین،هر کس عنان آن را رها کند همچون مرکبی سرکش او را به تاخت به سوی گناهان می برد.

ممنون بخاطر پیگیری مطالب
التماس دعا
یاعلی مدد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد