گوهراصلی ماه رمضان-قسمت سوم-مراتب ورع


مراتب وَرع


انسان در اثر وَرع به جایی می‌رسد که گناه نکردن را زندگی می‌داند، زیرا از آن طریق وارد یک نوع زندگی در ساحتی فوق ساحت زندگی‌های معمولی می‌شود، ساحتی که اهل دنیا نمی‌توانند آن را تصور کنند. آری یک وقت است که آدم مایل به گناه است ولی مواظب است به آن نزدیک نشود و خود را کنترل می‌کند، این بسیار خوب است و وَرع از همین جا شروع می‌شود ولی هنوز منِ مادون در صحنه است، مثل اسبی است که دائم باید افسارش را در دست بگیرد که به بیراهه نرود و او را در سنگ‌لاخی به زمین نزند.

اما یک وقت آن اسب آنچنان رام شده که عملاً در دست شما است، هر کاری که شما مایل بودید انجام می‌دهد، در این حالت منِ عالی شما اصالت پیدا کرده و منِ مادون به حاشیه رانده شده است.

بر همین مبنا بزرگان سلوک برای ورع مراتب قائل شده‌اند. یک مرتبه از ورع این است که شخص از آنچه بر او شبهه‌ناک است پرهیز کند و آن را ترک گوید، چه رسد به محرمات و گناهان قطعی.


مرتبه‌ی دیگر، ورعِ اهل دل است که دلِ خود را طوری تربیت کرده‌اند که از هر شبهه‌ناکی کراهت دارند. وقتی کسی به مرحله‌ی ورعِ دل رسید مورد عنایت خاص خداوند قرار می‌گیرد و هر آنچه که مصلحتش باشد از خزانه‌ی غیب به او عطا می‌گردد. در این مرحله است که قرب الهی برقرار می‌گردد و آن منتهای ایمان است.

سالک در این مرحله محو جمال الهی شده و تنها رضایت او برایش ملاک است، قانع به رزق الهی است و در راه خدا از هیچ ملامتی هراسان نیست، هر چه جلال و جمال الهی اقتضا کند رفتارش را بر آن اساس منطبق می‌کند. او با گذشتن و شکستن دیوارهای نفس امّاره‌، خود را به بالاترین مقامات معنوی ‌رسانده است.


وَرع نه تنها دوری از گناه بلکه دوری از زمینه‌ی گناه است به طوری که اگر انسانِ متقی از کوچه‌هایی که امکان دارد گناهی در آن باشد، رد می شود اما مرتکب گناه نمی‌شود، انسان با ورع حتی از آن کوچه‌ها عبور هم نمی‌کند تا به کوچک‌ترین میلِ نفس امّاره‌ی خود نیز توجهی نکرده باشد، به همین جهت می‌توان گفت:

ورع انسان را وارد عالَمی می‌کند که دیگر میلش میل گناه نکردن است، چون منِ عالی خود را به صحنه آورده و این با تمرکز و نگهبانی قلب نسبت به محرمات الهی به دست می‌آید.



امام صادق(ع) در توصیف اباذر«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» می‌فرمایند:

«کَانَ أَکْثَرُ عِبَادَةِ أَبِی ذَرٍّ رَحِمَهُ اللَّه خَصْلَتَیْنِ، التَّفَکُّرَ وَ الِاعْتِبَار» بیشترین عبادت اباذر دو خصلت بود یکی تفکر و دیگر عبرت‌گرفتن از حادثه‌ها.


چشم بصیری می‌خواهد که آدم متوجه شود در همه‌ی واقعه‌های عالم جای عبرت‌گرفتن است، به معنیِ عبور از ظاهر یک حادثه به سنتِ باطنی آن حادثه. ملاحظه می‌فرمائید که حضرت می‌فرمایند: اباذر اهل تفکر بود و این بیشترین عبادت اباذر بود و این را امام معصوم می‌فرمایند و آن کار را تأیید می‌کنند.

از خود باید پرسید اباذردر این کار به چه چیزی رسیده و این تفکر چه تفکری است که بیشترین عبادات اباذر را تشکیل می‌داده است؟

این همان تفکری است که با ورع و از طریق ورع به دست می‌آید؟؟


آری، توجه و حضور قلب نسبت به این‌که مواظب باشیم گناهان وارد زندگی‌مان نشود و عبرت بگیریم از سرنوشت آن‌هایی که با بی‌مبالاتی نسبت به حرام الهی، چگونه هلاک شدند، یک نوع تفکر به‌حساب می‌آید. این حالت بیشترین عبادت اباذر بوده و او را به قرب الهی می‌رسانده و قلب او را در کنترل اوامر و نواهی پروردگارش قرار می‌داده و یک نوع همنشینی با پروردگارش برایش حاصل می‌شده است، این همان نگهبانی و تمرکزی است که منجر به احساس حضورِ انسان در محضر پروردگار می‌شود.



عالی‌ترین نتیجه‌ی وَرع


بی‌تقوایی حالتی است که انسان را از حضور در محضر حق غافل می‌کند و موجب می‌گردد تا افراد نسبت به حرام الهی غفلت کنند و آن را به چیزی نگیرند. غفلت از حرام خدا همان عدم نگهبانی و تمرکزی است که باید در مقابل حضرت پروردگار داشته باشیم.

وقتی به کسی می‌گوئید مشروب نخور، نگاه به نامحرم نکن و دروغ نگو، در واقع دارید او را از سر به هوایی به تمرکز و نگهبانی دعوت می‌کنید و می‌خواهید به او بفهمانید سر به هوایی خسارت زیادی به همراه دارد، کسی می‌فهمد سر به هوایی چه اندازه ضرر دارد که برکات ورع و تقوا را بفهمد.


انسان‌هایی که به هر کاری دست می‌زنند، ابتدا پذیرفته‌اند که نسبت به هیچ عملی و هیچ صفتی نباید تمرکز داشته باشند و خود را مواظبت کنند و به عبارت دیگر با سر به هوایی‌ها خود را وارد هلاکت کرده‌اند. پس می‌توان گفت: ورع یعنی دوری از عوامل غفلت نسبت به آنچه موجب هلاکت انسان و اجتماع می‌شود و باید نسبت به آن حساسیت نشان داد و متمرکز شد.


اگر انسان نسبت به افکار و اعمال خود حساس شد می‌رسد به این که این حساسیت را به بهترین نحو مدیریت کند و آرام‌آرام به مرحله‌ی تقوا و ورع وارد می‌شود و قلب او طوری شکل می‌گیرد که متوجه حضور حق در عالم می‌گردد همین‌طور که اگر توانست خود را در محضر حق احساس کند مرتکب گناه نمی‌شود.

پس از یک طرف نگهبانی نسبت به محرمات الهی قلب انسان را شایسته حضور در محضر حق می‌کند و از طرف دیگر احساس حضور حق، انسان را از انجام محرمات باز می‌دارد.


با توجه به این امر می‌توان نتیجه گرفت با تمرکز و توجه نسبت به دوری از حرام الهی، آسان‌ترین راه جهت توجه به حضور در محضر حق را برای خود پدید آورده‌ایم و آنقدر نتیجه‌ی کار بزرگ است که وقتی به آن رسیدیم باورمان نمی‌شود با رعایت این دستورات این‌همه نتیجه حاصل ‌شود.


مسلّم دستوالعمل رسول خدا به امیرالمؤمنین(ع) در رابطه با ورع از محارم الهی، نتیجه‌ای کم‌تر از احساس حضور در محضرش ندارد و دستورالعمل آیت الله بهجت«رضوان‌الله‌تعالی‌‌علیه‌» که در ذیل شریعت محمدی می‌فرمایند: «گناه نکن» ازهمین جنس است، ظاهرش یک دستورالعمل ساده است ولی چون ریشه در تکوین عالم دارد، نتیجه‌اش قابل تصور نیست.

چون انسان با رعایت آن دستورالعمل به بصیرتی می‌رسد که گناه را می‌شناسد و راه را از چاه تشخیص می‌دهد.


دستورالعملی که رسول خدا(ص) و یا علمای بالله در ذیل شریعت محمدی(ص) می‌دهند، برای ما حکم استاد راهنمایی را دارد که به مقصدمان می‌رساند. کار استاد خیلی مهم است، زیرا او تصور ما را نسبت به اعمال دینی تصحیح می‌کند. شما هزار بار هم بگویید «لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمینَ» آن نتایجی که باید بگیرید نمی‌گیرید ولی اگر استادِ ره رفته‌ای شما را به عالَم این ذکر ببرد، هر چه این ذکر را بگویید نتیجه می‌گیرید.


پس معلوم است از استاد خیلی کار برمی‌آید، حال استادی مثل آیت الله بهجت«رضوان‌الله‌تعالی‌‌علیه‌» می‌فرمایند: «علم تو استاد تو است» زیرا می‌دانند که با تحقق انقلاب اسلامی و حضور شخصیت حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌‌علیه‌» در منظر انسان­ها، شما در شرایطی هستید که اگر به آنچه می‌دانید عمل کنید، نوری جلوی شما گشوده می‌شود که قلبتان می‌تواند مسیر خود را پیدا کند، کافی است عزم ما گناه نکردن و دوری از اعمال شبهه‌ناک بشود و جمله‌ی پیامبر خدا(ص) به امیرالمومنین(ع) برای رسیدن به چنین ملکه‌ای است که با نگهبانی و تمرکز، از ورعِ خود محافظت نمایند.


تا آدم وارد آن نوع نگهبانی و کنترل نشود نتیجه‌اش را نمی‌فهمد، تصوری که در ابتدا دارد با آن چه پیش می‌آید فرق می‌کند، دنیا برایش معنی دیگری پیدا می‌کند، به یک نوع حضور خاصی در محضر حق می‌رسد و توحید را درست می‌فهمد. این را ما از حرکات و گفتار بزرگان دین می‌توانیم بفهمیم که چگونه با دوری از حرام الهی و امور شبهه‌ناک در دنیای دیگری زندگی می‌کنند.



ورع و سیر از کثرت به وحدت



باید کلیه‌ی دستورات دینی را در فضای خودشان فهمید و بر روی نتیجه‌ای که دین الهی دنبال می‌کند متمرکز شد. ما در فضای حاکمیت مدرنیته، واژه‌های دینی را گم کرده‌ایم، به ما فرموده‌اند: «تَفَکُّرُ سَاعَةٍ خَیْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَنَة» یک لحظه تفکر، از عبادت یک سال بهتر است. این چه تفکری است؟ آیا می‌توان گفت منظور از تفکر در این روایت، تفکر فلسفی و یا تفکر ریاضی است؟ یا تفکری است که انسان را از کثرت به وحدت سیر می‌دهد و همه‌ی فیلسوفان و ریاضی‌دانان هم به دنبال آن هستند؟ همان تفکری که شیخ محمود شبستری در وصف آن می‌فرماید:

تفکر رفتن از باطل سوی حق

به جز واندر بدیدن کلّ مطلق



در راستای گمشدن معنی حقیقی واژه های دینی، معنی آن ورعی که پیامبر خدا(ص) به علی(ع) متذکر می‌شوند نیز گم شده و عالَم آن قابل احساس نیست. راستی رسول خدا(ص)، حضرت علیu را که قهرمان دوری از محارم الهی است، به چه وَرعی دعوت می‌کنند، می‌خواهم عرض کنم همان‌طور که تفکر در دین سیری است از کثرت به سوی وحدت و راه به حضور رفتن است، آن وَرعی که مورد نظر دین است یک نوع نگهبانی از عصمت است تا انسان به گناه آلوده نشود.


همان طورکه وقتی کسی در «ذِن» رفت و در تمرکز قرار گرفت - به جهت غلبه‌ی قوای نفس ناطقه بر جسم- کارهایی را که هیچ وقت یک بدن عادی نمی‌تواند انجام می‌دهد او انجام می‌دهد. حضرت علی (ع) در رابطه با کندن در خیبر -و غلبه‌ی قوای الهی بر جسم مبارکشان- می‌فرمایند: «وَ اللَّهِ مَا قَلَعْتُ بَابَ خَیْبَرَ بِقُوَّةٍ جِسْمَانِیَّةٍ وَ لَکِنْ بِقُوَّةٍ رَبَّانِیَّة» به خدا سوگند من در خیبر را به قوت ربّانی کندم و نه به قوه‌ی جسمانی.


منظور حضرت توجه به عالم وحدانی است و قوت‌گرفتن از طریق عبور از کثرت به سوی وحدت. آنجا هم که علی(ع) بر سر مرهب خیبری شمشیر می‌زنند و کلاه سنگی او را دو نیم می‌کنند و فرق سر او را می‌شکافند، با قدرت تفکر و تمرکز و سیر از کثرت به سوی وحدت انجام می‌دهند. این نوع تفکر و تمرکز و سیر به عالم وحدانی آنچنان قدرتی به انسان می‌بخشد که می‌تواند به خوبی بر نفس امّاره‌ی خود حاکم شود و خود را از گناهان و اعمال شبهه‌ناک حفظ کند، زیرا این نوع تفکر موجب تجلی نور حق بر جان انسان می‌شود و هر چیزِ غیر حقی را - چه در بیرون و چه در درون- دفع می‌کند.


انسان نیاز به یک نوع توجّه و حضور نسبت به محارم الهی دارد تا بتواند ورع را در خود حفظ کند. باید روی دستورات خدا تمرکزِ روحی و قلبی کنیم، همین جا مؤکداً عرض می‌کنم که این تمرکز و تفکر و تعقل بر روی اوامر و نواهی الهی، کار ساده‌ای نیست. در یک روایت داریم که پیامبراکرم(ص) خطاب به امیرالمؤمنین (ع)می‌فرمایند:

«یَا عَلِیُّ إِذَا تَقَرَّبَ الْعِبَادُ إِلَى خَالِقِهِمْ بِالْبِرِّ فَتَقَرَّبْ إِلَیْهِ بِالْعَقْلِ تَسْبِقْهُمْ» ای علی! آن‌گاه که بندگان جهت قرب به خالق‌شان به نیکی‌ها متوسل می‌شوند تو با عقل به سوی خالقت نزدیکی بجوی تا از آن‌ها سبقت گیری.

رسول خدا، در این روایت امیرالمؤمنین(ع) را به تعقل و تفکر نسبت به حضرت خالق دعوت می‌کنند تا سیر از کثرت به وحدت ملکه‌ی ایشان شود.



اگر ملاحظه می‌کنید شیعه در تفکر و تعقلِ در دین نسبت به سایر مسلمانان پیش‌تاز است و رشد بیشتری کرده به‌جهت روشی است که امام شیعیان(ع) پیشه کرده‌اند و شیعه‌ی امیرالمؤمنین(ع)نسبت به موضوعات دین، عقل و قلب خود را به‌کار می‌گیرد و کثرت عبادات در شیعه اصل نیست، بلکه اصل آن است که با فعّال نگه‌داشتنِ عقل و قلب، خدا عبادت شود.


پیامبرخدا می‌فرمایند: «ما قَسَمَ‌اللهُ لِلْعِبادِ شَیْئاً اَفْضَلَ مِنَ الْعَقْلِ، فَنَوْمُ‌ الْعاقِلِ اَفْضَلُ مِنْ سَهْرِ الْجاهِل...» خداوند هیچ چیز را بین بندگان خود برتر از عقل تقسیم نکرد، پس خوابِ عاقل از بیداریِ جاهل افضل است.


هر چند مؤمنی که عقلی رشدیافته و دل پاک دارد، با هر عبادتی، بسیار رشد می‌کند. ولی نباید ظاهر و قالب عبادات برای ما محور گردد. امیرالمؤمنین(ع) با عقل و دل امیرالمؤمنینی هر شب هزار رکعت نماز می‌خواندند ولی توصیه‌ی پیامبر(ص) این است که ای علی! اگر با آن عقل قدسی، یک نماز بخوانی، برابر هزار رکعت نتیجه می‌گیری، حال اگر هزار رکعت بخواند ببین چقدر نتیجه به‌دست می‌آورد.



ادامه دارد...

یاعلی مدد



نظرات 1 + ارسال نظر
Bn پنج‌شنبه 19 تیر 1393 ساعت 16:18 http://mehrabaniha.blogsky.com

لا یَکْمُلُ الْعَقْلُ اِلاّ بِاتِّباعِ الْحَقِّ؛

عقل، جز با پیروى از حق، کامل نمى‏شود
امام حسین (ع)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد