نگرش توحیدی بر سرنوشت کفار-راهکار امام صادق(ع) در زمان معاصر

نگرش توحیدی بر سرنوشت کفار


وَلَقَدْ سَبَقَتْ کَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا الْمُرْسَلِینَ        ما در باره بندگانمان که به رسالت می فرستیم از پیش تصمیم گرفته ایم ،

إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنصُورُونَ                            که آنان [بر دشمنان خودشان‏] حتماً پیروز خواهند شد.

وَإِنَّ جُندَنَا لَهُمُ الْغَالِبُونَ                        و البته سپاه ما هستند که پیروزند

فَتَوَلَّ عَنْهُمْ حَتَّى حِینٍ                           پس تا مدتی از آنها روی بگردان

وَأَبْصِرْهُمْ فَسَوْفَ یُبْصِرُونَ                    عاقبتشان را ببین ، آنها نیز خواهند دید

أَفَبِعَذَابِنَا یَسْتَعْجِلُونَ                            آیا عذاب ما را به شتاب میخواهند؟


سوره صافات(آیه 171 تا 176)



خداوند در قرآن قاعده هایی که بیان فرموده است که در نکات مربوط به "حقیقت امام حسین" چند نمونه آورده شد.

در این سوره خداوند وعده داده است،آنهایی که از طریق راه و روش پیامبر لشکر خدا بشوند،حتما پیروزند.این یک قاعده الهی است.

انسانها بر اساس قاعده ای که پیامبران می آورند باید به حوائج حقیقی شون برسند تا بودنشان در مطلق بودن چه در دنیا و چه در آخرت،بودن مبارکی برای خودشان باشد.اگر پذیرفتید که خدا عین رحمت و عین حکمت است،بناست که بودن مخلوقش را بهترین بودن قرار دهد و برای اینکه بهترین بودن باشد باید بودن منقطع نباشد،بلکه ابدی باشد.بودنی که همیشگی نیست،بهترین بودن نیست.ثانیا این بودن ابدی،باید بهترین نوع بودن باشد برای همین انبیا را فرستاد.


آیه 171 تا 173 تکلیف مارا روشن میکند.پس مومن به اعتبار اینکه برنامه انبیاء را عمل کند،شکست بردار نیست.دیگر تردید و شک و تزلزل در دینداری معنی نمیده چون خداوند پشت آنهاست.

اینکه امام خمینی(ره) میگوید که اسرائیل نابود است و رهبری در سخنان اخیرشان گفتند که این تقدیر الهی است که اسرائیل نابود شود،نگاه به اسلحه خانه ننداختند بلکه دلشان به این آیه خوش است و به این آیه یقین دارند.

 

حالا که خداوند به من یقین داد که ما پیروزیم باید چیکار کنم؟؟

حالا که مطمئن شدیم به پیروزی حق،حالا باید چیکار کنیم؟؟


فَتَوَلَّ عَنْهُمْ حَتَّى حِینٍ                           پس تا مدتی از آنها روی بگردان

وَأَبْصِرْهُمْ فَسَوْفَ یُبْصِرُونَ                    عاقبتشان را ببین ، آنها نیز خواهند دید


این آیه میگوید که حال که جندالهی و لشکرخدا پیروز میشوند،منتظر اجرای حکم الهی یعنی شکست دشمنان و پیروزی مومنان باشید.

چطوری منتظر بمانیم؟؟


اگر ما بتوانیم طوری منتظر بمانیم که در آن شرایط،هویت دینی خودمان را حفظ کنیم و از آنها روی برگردانیم(فَتَوَلَّ عَنْهُمْ حَتَّى حِینٍ) و کفرکافران را نگاه کنیم(أَبْصِرْهُمْ) و آنها هم به زودی(فَسَوْفَ) خواهند دید که لشکر خدا پیروز میشود.

وقتی نگاهی به سیره ائمه میندازیم خوب میفهمیم که باید چطوری منتظر بمانیم. جنگ هایی که بعد از جنگ بدر و احد شکل گرفت،تمامی بدون خونریزی و کشت و کشتار به نفع اسلام تمام شد.


درجنگ احزاب پیامبر خدا یقین داشت که لشکر خدا پیروز است برای همین به فرماندهان گفت فعلا کاری نکنید و منتظر باشید.مدتی بعد بادی شروع به وزیدن گرفت و مشعل های دشمن را به زمین انداخت.آنها هم فکر کردند که این نیرویی ماورائی است و گروهی از لشگر دشمن فرار کردند و اینطوری بود که لشکر خدا پیروز شد.

 

معاویه از هرترفندی استفاده میکنه تا اسلام محمدی را از بین ببره و اسلامی که خودش میخواهد را به صحنه بیاورد.به ظاهر امام حسن(ع) را مجبور به صلح میکنه و بنی امیه 1000 ماه حکومت میکنند ولی میبینیم که بنی امیه سقوط کرد.

معاویه شرایطی درست کرده بود که امام حسین(ع) در 10 سالی که امام بودند هیچ کس جرأت سخن گفتن نداشت.ولی امام حسین(ع) در این 10 سال صبر کردند و منتظر بودند و در عین حالی که معاویه را به حال خودش رها کرده بودند،هویت دینی خود و یارانشان را حفظ کردند و همگی منتظر بودند.


در کتاب"جایگاه تاریخی اصحاب کربلا" آورده شده که یاران امام حسین(ع) کسانی نبودند که یک شبه به این درجه و مقام برسند بلکه بعد از شهادت امام علی(ع) همگی منتظر بودند و گوش به فرمان ولی امر خودشون بودند تا فرصت مناسب فرا برسد و برای امام خویش، جانشان را فدا کنند.یاران امام حسین(ع) درحالی که میدونستند جندالهی پیروز است،خودشان را در آن شرایط نباختند و نگفتند که دیگه از دست ما کاری برنمیاد.خیلی از اصحاب پیامبر به دربار یزید رفته بودند و این نشان میدهد که اوضاع چقدر خراب بوده که اصحاب پیامبر هم دیگر ناامید شده بودند وبه اسلامی که بنی امیه آورده بود،راضی شده بودند ولی اصحاب کربلا دل به کفار نبستند و منتظر ماندند و هویت دینی و اسلامی خودشون را نگه داشتند.

(فَتَوَلَّ عَنْهُمْ حَتَّى حِینٍ) حالا که مطمئن شدید لشکر حق پیروز است یه مدتی صبرکنید و به زودی(فَسَوْفَ) وبال استکبارشان را خواهند دید و شما هم خواهید دید.


در زمان امام صادق(ع) از طرفی بنی امیه ضعیف و از طرفی مردم به سراغ امام صادق(ع) میرفتند و به ایشان اصرار میکردند تا حکومت را بدست بگیرد. از طرفی بنی عباس که از نوادگان امام حسن(ع) بودند ادعای امامت میکردند و میگفتند که چرا امامت باید از نسل امام حسین(ع) باشد؟؟ چرا نباید از نسل امام حسن(ع) باشد؟؟

ابومسلم خراسانی از طرف خراسان ایران به خونخواهی امام حسین(ع) علیه بنی امیه قیام کرد و اصرار به امام صادق(ع) میکرد که چرا نشستی؟؟نمایندگاه مختلفی برای امام فرستاد ولی امام قبول نمیکرد.


وقتی نماینده ای از طرف ابومسلم به نزد امام رفت،امام دستور داد تنور را روشن کنند. به شخص گفت برو وارد تنور بشو.شخص تعجب کرد و گفت که این تنور روشن است و اگر من وارد بشم،خواهم سوخت.

امام به غلام خود شخصی به نام هارون مکی دستور داد که برو در تنور و هارون هم رفت و امام در تنور را گذاشت. امام شروع کردند مدتی با شخص خراسانی صحبت کردند.بعد از مدتی به نماینده گفتند که بیا بریم ببینیم حال غلام ما چطور است.وقتی که در تنور را برداشتند دید که هارون در آتش نشسته است و هیچ اتفاقی هم نیافتاده است.

امام صادق(ع) رو کرد به نماینده خراسان و گفت که چند نفر مثل هارون در خراسان دارید؟؟ شخص خراسانی گفت که جانم به قربانت حتی یک نفر هم نداریم.


مشکل اینجا بود که شیعیان هم سطحی شده بودند و نتونسته بودند هویت دینی خودشان را در مدتی که بنی امیه حاکم بود حفظ کنند.برای همین است که ابومسلم که یک شخص مذهبی ولی احمق و ساده لوحی است که ابتدا به تقاضای خونخواهی امام حسین(ع) قیام میکند ولی بعدا نوکر بنی عباس میشود و دست آخر هم به شکل فجیعی کشته میشود.

باید افرادی ناب باشند تا نهضت نتیجه دهد.چرا کربلا هنوز که هنوزه تازه است و نتیجه میدهد؟؟برای اینکه 72 تن بودند که برای فدا شدن برای امامشان از همدیگه سبقت میگرفتند.


در فضای آخرین حاکم بنی امیه و اولین خلیفه عباسی فضایی است که حرف نزدن مشکل است.یک عده ای شلوغ بازی میکردند و داد وبیداد میکردند و عده ای صوفی گری پیشه کرده بودند و از جامعه کناره گرفتند.

در آن فضایی که بنی عباس ادعای امامت میکردند و عده ای مثل ابومسلم و کسان دیگر قیام هایی انجام میدادند و عده ای هم گوشه گیری کردند،امام صادق(ع) آنها را به حال خودشان واگذاشت و منتظر ماند.

مثالی میزنم:

بعضی ها وقتی یک سگ را در نزدیکی خود ببینند چند عکس العمل از خود نشان میدهند.گروهی شلوغ بازی میکنند و تا سگ را ببیند یک چماق برمیدارند و به طرفش میدوند و سروصدا میکنند.سگ هم به آنها حمله میکند و عده ای هم تا سگ را میبینند شروع میکنند به فرار کردند.سگ هم با دیدن فرار آنها به دنبال آنها میدود ولی یک عده ای نه فرار میکنند و نه اینکه به طرف سگ حمله کنند،فقط نظاره میکنند و هیچ کاری میکنند.سگ هم کار خودش را میکند.


(فَتَوَلَّ عَنْهُمْ)این آیه میگوید ای مردم یک مدتی به کفار بی محلی کنید.نه اینکه برید صوفی بشید وباید در مواضع انقلابی خودتون بایستید و انقلابی باشید.پشت کردن در یک موضع انقلابی خیلی فرق دارد با پشت کردن یک موضع انسان ناامید.

(وَأَبْصِرْهُمْ فَسَوْفَ یُبْصِرُونَ) یک مدتی به کفار بی محلی کنید،به زودی نتیجه کارشان را خواهند دید.


بعد از آنکه بنی عباس سرکار آمدند،به همه فضا برای صحبت کردند دادند. فضا طوری شده بود که همه کرسی برای صحبت کردند داشتند. فرقه های مختلفی ایجاد شد و هر فرقه ای هم برای خودش ادعا میکرد که علم اسلام نزد ماست.


شما فرض کنید بگویند که در شهر شما دو جلسه معرفتی هست.یکی جلسه امام صادق(ع) و یکی جلسه فلا شخص.خب تصمیم گیری برای رفتن به کدام جلسه خیلی راحت است در مقابل آن موقعی که به شما بگویند که در الان چهل جلسه معرفتی در سطح شهر برگزار میشود.اینقدر صحبت میکنند تا صدای اصلی به گوش مردم نرسد.در نکات امام رضا(ع) بحث پلورالیسم معرفتی گفته شد که مامون هم همین کار را کرد و دانشمندان یهودی و مسیحی و غیره را وارد کرد تا صدای اهل بیت به گوش مردم نرسد. اینقدر فکر وارد جامعه میکنند که صدا به صدا نرسه.اینقدر فکر میریزند تو جامعه که مردم به این نتیجه برسند که فقط اسلام فکر نیست،اینها هم فکر است.

بعد نتیجه بگیرند که هر فکری جای خودش درسته.به این کار میگند" پلورالیسم معرفتی ".یعنی کثرت گرایی یا همون صراط های مستقیم. ما تا الان فقط یک صراط مستقیم داشتیم ولی الان صراط های مستقیم را وارد جامعه کردند. فضا طوری است که هرکس ادعای حق میکند و حق و باطل با هم مخلوط شده و تشخیص حق برای مردم سخت شده است.


وقتی شرایط را درک کنیم میفهمیم امام صادق(ع) چه کار بزرگی کردند.اینجا بود که امام صادق(ع) با تربیت شاگردان و عمیق کردن مفاهیم اسلام فضا را طوری تغییر دادند که حق معلوم شد.خود مردم فهمیدند که حق با کی است.وقتی که فعالیت های فرهنگی عمیق شد،دیگر جایی برای شعار باقی نمیگذارد.

شاگردان امام صادق(ع) طوری با فرقه های مختلف مباحثه میکردند که خودشان هم اعتراف میکردند که حق با امام صادق(ع) است.

ولی با این حال امام(ع) نه بیکار نشستند و از جامعه کناره گیری کردند و به شلوغ بازی کردند تا حکومت را بدست بگیرند.در زمان خلافت منصور دوانیقی که یک فرد خونخوار بود و قسم خورده بود که من جعفربن محمد را میکشم،امام صادق(ع) کاری با منصور کردند که منصور نتوانست جلوی امام(ع) را بگیرد.چندین بار میخواست امام را بکشد ولی وقتی دنبال امام میفرستاد،نمیتوانست کاری بکند و بهانه ای برای کشتن امام نداشت.امام بهانه ای به دست منصور نمیداد ولی در عین حال کار خود را میکرد.

یک نمونه عرض کنم که بعد از شهادت امام صادق(ع) منصور دستور داد که جانشین امام را بکشند.وصیت امام را خواندند و دیدند که در آن 5 نفر به عنوان جانشین معرفی شده اند.

1-منصور  2-والی مدینه  3-عبدالله(فرزند امام صادق که ناقص العضو بود)  4-موسی کاظم   5-ام حبیبه(همسر امام)


منصور وقتی با وصیت امام صادق(ع) روبه رو شد،هیچ کاری نتواست بکند.خودش را که نمیتواند بکشد.والی مدینه را هم که دست نشانده خودش است و اورا هم نمیتواند بکشد. فرزند مریض امام و همچنین همسر امام را هم که نمیتواند بکشد.اگر فقط موسی کاظم(ع) را بکشد جواب بقیه را چه دهد که چرا فقط یک نفر را کشتی در حالی که اسم 5 نفر در وصیت نامه بود.


امام صادق(ع) با اینکارش هم نتوانست جلوی منصور را بگیرد و هم توانست به مردم جانشین بعد از خود را معرفی کند.همه مردم هم فهمیدند که بین اینها فقط موسی کاظم(ع) است که میتواند جانشین باشد.

الآن در زمان فعلی ،باید روش امام صادق را بکار بگیریم تا موفق شویم.اگر این روش را بکار بگیریم دیگر نگران شکست نیستیم و در هر صورت طبق قاعده الهی ما پیروزیم.


بنابراین امام صادق(ع) دوتا کار بزرگ انجام داد:

1-در قبال "پلورالیسم معرفتی"  و فرقه های مختلفی که شکل گرفته بود و هر فرقه ای کرسی برای صحبت کردن داشت و شبهات زیاد شده بود و فضا طوری شده بود که صدا به صدا نمیرسید و حق و باطل قاطی شده بود،امام صادق(ع) نیومدند که به تک تک شبهات پاسخ بدهند چون اگر میخواست اینکار را کند،شبهات تمومی نداشت، بلکه کاری کردند که بصیرت مردم بالا رفت و خودشان حق را از باطل تشخیص میدادند.امام صادق(ع) کاری کردند که اگر باطل به 10 شکل گوناگون وارد جامعه میشد،مردم میفهمیدند و اگر فتنه ای میشد،مردم حق را از باطل تشخیص میدادند.امام صادق(ع) با مکتبی که پایه ریزی کرد،بصیرت و شناخت مردم را بالا برد.

الآن در زمان حاضر هم باید سراغ مکتب امام صادق(ع) بریم.برای اینکه وارد مکتب امام صادق(ع) بشیم باید با روایات و رهنمودهای ایشان مثل حدیث عنوان بصری،یابن جندب و .... زندگی کنیم و آنهارا عمل کنیم.مباحث امام صادق(ع) طوری است که مثل فلسفه فقط عقل مطرح نیست بلکه عقل و قلب با هم مطرح است که به اصطلاح به عقل و قلب با هم،حکمت میگویند که اگر اینطور عمل کنیم کم کم قدرت تحلیل پیدا میکنیم و دارای حکمت میشویم و باطل را به هر شکلی که باشد میتوانیم تشخیص دهیم و حق را نیز همینطور.


2- اگر بخواهد اسلام بماند باید شیعه بماند و اگر بخواهد شیعه بماند نباید شیعه غرق حاکمیت خلیفه ای که با ظاهر اسلامی و به باطن کفر است شود.خلیفه به اسم اسلام سخن میگوید و مفتی خلیفه هم ابوحنیفه و مالک بن انس است که خلیفه خیلی این دو را تقویت میکند و فضا را طوری کردند که شیعه در خفقان است و نمیگزارند حرف امام صادق(ع) به گوش شیعیان برسد.پس عملا شیعه به اصطلاح" استحاله" میشود در غوغای حاکمیت یا به عبارتی نابود میشود و شیعه حقیقی از بین میرود.


بحمدلله امام صادق(ع) راه را در این مورد به ما نشان دادند و در روایت زیر امام راهکار اصلی را به ما که در زمان فعلی به آن نیاز داریم،بیان میکنند.


عن عمر بن حنظله قال : سألت ابا اعبد الله علیه السلام عن رجلین من اصحابنا بینهما منازعه فی دین او میراث فتحاکما الی السلطان او الی القضاه ایحل ذلک؟ اگه برند پیش حام اومی و عباسی و نظر اینهارا بپرسند و طبق اینا عمل کنند حلاله؟ قال : من تحاکم فی حق او باطل فانما تحاکم الی الطاغوت و ما یحکم له فانما یأخذ سحتاً و ان کان حقاً ثابتاً له , لانه اخذه بحکم الطاغوت و قد امر الله ان یکفر به قال الله تعالی « یریدون ان تحاکموا الی الطاغوت و قد امروا ان یکفروا به » قلت : فکیف یصنعان ؟ قال : ینظران من کان ممن قد روی حدیثنا و نظر فی حلالنا و حرامنا و عرف احکامنا فلیرضوا به حکماً فانی قد جعلته علیکم حاکماً , فاذا حکم بحکمنا فلم یقبله منه فانما استخف بحکم الله و علینا رد و الراد علینا الراد علی الله و هو علی حد الشرک بالله.

 

 

عمر بن حنظله می‌گوید از امام صادق(ع) درباره دو نفر از دوستان (یعنی شیعه) که نزاعی بینشان بود در مورد قرض یا میراث به قضاوت برای رسیدگی مراجعه کرده بودند، سوال کردم که آیا این رواست؟ فرمود: هر که در مورد دعاوی حق یا دعاوی ناحق به ایشان مراجعه کند در حقیقت به طاغوت مراجعه کرده است و هر چه را که به حکم آنها بگیرد در حقیقت به طور حرام می‌گیرد. ‌گر چه آن را که دریافت می‌کند حق ثابت او باشد، زیرا که آن را به حکم و با رای طاغوت و آن قدرتی گرفته که خدا دستور داده به آن کافر شود. خدای متعال می‌فرماید: «یُرِیدُونَ أَن یَتَحَاکَمُواْ إِلَى الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُواْ أَن یَکْفُرُواْ بِهِ.»(نساء،60)

پرسیدم چه باید بکنند؟ فرمود: باید نگاه کنند ببینند از شما چه کسی است که حدیث ما را روایت کرده و حلال و حرام ما را مطالعه نموده و صاحبنظر شده و احکام و قوانین ما را شناخته است . بایستی او را به عنوان قاضی و داور بپذیرند، زیرا که من او را حاکم بر شما قرار داده‌ام.

امام صادق علیه السلام می‌فرماید: مبادا وقتی بین شما خصومت و نزاعی اتفاق می‌افتد، یا در مورد دریافت و پرداخت اختلافی  پیش می‌آید، برای محاکمه و رسیدگی به یکی از این جماعت طاغوت مراجعه کنید. مردی را که حلال و حرام ما را می‌شناسد بین خودتان حاکم و داور سازید زیرا من او را بر شما حاکم قرار داده‌ام و مبادا که بعضی از شما به قدرت حاکمه جائر شکایت ببرید که اگر  آن فقیه حکم کند و کسی ازش نپذیرد ، مارا رد کرده و اگر کسی مارا رد کند،خدارا رد کرده است و چنین کسی مشرک به خداست.


امام میفرماید که بین خودتان بگردید و شخصی که عالم تر و آگاه تر نسبت به حلال  حرام ما اهل بیت هست را پیدا کنید و او حاکم بر شما از طرف من است.اگر دست روی دست گذاشتیم که کافران برما حکومت کنند،درواقع به خداوند مشرک شدیم. عده ای میگفتند که ما در زمان شاه نماز میخواندیم و الان هم میخوانیم و فرق چندانی نکرده است غافل از اینکه نمازشان باطل است.چون طبق روایت اگر کسی در زمان طاغوت،راضی باشه به حاکیمت طاغوت،یعنی حاکمیت طاغوت را پذیرفته و کافر است الا اینکه راضی نباشه و کاری هم نتواند بکند.


پس امام صادق(ع) طبق روایت میگوید در زمانی که شرایط طوری است که امام معصوم نمیتواند حکومت کند،فقیهی را از بین خودتان انتخاب کنید که به احکام ما آشنا باشد و او از طرف من بر شما حاکم است.


پس عملا فقیهی که عالم به حلال و حرام الهی باشد از طرف امام صادق(ع) بر ما ولایت دارد و این راهی است که امام صادق(ع) برای ما شیعیان گذاشته است و اگر اینطور عمل کنیم طبق قاعده الهی پیروز خواهیم بود.نمونه عینی هم در جنگ 8 ساله که رزمندگان به حرف ولی فقیه یعنی امام خمینی(ره) گوش کردند و دیدید که حق پیروز شد.


بنابراین اگر بر طبق شیوه رسول خدا و اهل بیت باشیم،جزء لشکر خدا خواهیم بود و طبق وعده ای که خدا داده است پیروزی از آن ماست.برطبق همین قاعده است که امام خمینی(ره) میفرماید که تا پشتیبان ولایت فقیه باشید،به مملکت شما آسیبی نمیرسد.


یاعلی مدد

نظرات 1 + ارسال نظر
Bn یکشنبه 2 شهریور 1393 ساعت 19:22 http://mehrabaniha.blogsky.com

سلام
ممنون از مطالبی که میگذارید
اولین بار بود که خوندم در وصیتنامه امام جعفر صادق(ع) 5 نفر به عنوان جانشین معرفی شده اند.
1-منصور 2-والی مدینه 3-عبدالله(فرزند امام صادق که ناقص العضو بود) 4-موسی کاظم 5-ام حبیبه(همسر امام)
و برام جالب بود
موفق باشید

سلام

ممنون بخاطر پیگیری مطالب
انشالله این مطالب مفید باشه برای دوستان

موفق باشید
یاعلی مدد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد