مقاله اول -فصل دهم- در بیان دعوت به تحصیل حضور قلب‏‏-شرح کتاب آداب الصلاة امام خمینی(ره)



مقاله اول-فصل دهم- در دعوت به تحصیل حضور قلب‏


اکنون که فضیلت و خواصّ حضور قلب را از لحاظ عقلی و روایت و حدیث دانستى و ضررهاى ترک آن را فهمیدى، علم تنها کفایت نکند بلکه حجّت را تمام ‏تر نماید؛ دامن همّت به کمر زن و آنچه را دانستى در صدد تحصیل آن باش و علم خود را عملى کن تا استفاده از آن برى و برخوردار از آن شوى.

قدرى تفکّر کن که به حسب روایاتْ اهل بیت عصمت علیهم السلام، که معادن وحى و تمام فرمایشاتشان و علومشان از وحى الهى و کشف محمّدى صلى اللَّه علیه و آله و سلم است، قبولى نماز شرط قبولى سایر اعمال است؛ و اگر نماز قبول نشود، به اعمال دیگر اصلًا نظر نکنند. و قبولى نماز به حضور قلب است که اگر حضور قلب در نماز نباشد، از درجه اعتبار ساقط و لایق محضر حضرت حق نیست و مورد قبول نمی‏شود، چنانچه در احادیث سابقه معلوم شد.


پس، کلید گنجینه اعمال و باب الأبواب همه سعادات حضور قلب است که با آن فتح باب سعادت بر انسان مى‏شود و بدون آن جمیع عبادات از درجه اعتبار ساقط مى‏شود.


کلا انسان ها دنبال چیزی میروند که به نفعش باشد و حال اگر بفهمد که حضور قلب باعث قبولی نمازش میشود و اگر حضور قلب را نداشته باشد،نمازش قبول نیست و اگر نماز هم قبول نشود،سایر عبادات هم قبول نمیشود سعی در تحصیل حضور قلب میکند.

در قسمت "مباحث جدید" در  توضیح داده شد که چرا قبولی سایر اعمال و عبادات به شرط قبولی نماز است.

 

الحال قدرى با نظر اعتبار، اندیشه کن و اهمّیّت مقام و بزرگى حضورقلب را با دیده بصیرت بنگر و با جدّیّت تمام قیام به امر کن. کلید درِ سعادت و درهاى بهشت و کلید درِ شقاوت و درهاى جهنّم در این دنیا در جیب خود تو است مى‏توانى درهاى بهشت و سعادت را به روى خود مفتوح کنى و مى‏توانى بخلاف آن باشى.

زمام امر در دست تو است، خداى تبارک و تعالى حجّت را تمام و راههاى سعادت و شقاوت را به ما نشان داده است و توفیقات ظاهرى و باطنى را عطا فرموده؛ آنچه از جانب او و اولیاى او است تمام است، اکنون نوبت اقدام ما است؛ آنها راهنمایند و ما راهرو. آنها عمل خود را انجام دادند به وجه احسن و عذرى باقى نگذاشتند و لمحه‏اى کوتاهى نکردند، تو نیز از خواب غفلت برخیز و راه سعادت خود را طى کن و از عمر و توانایى خود استفاده نما که اگر وقت بگذرد و این نقد عمر و جوانى و گنج قوّت و توانائى از دستت برود جبران ندارد.


اگر جوانى، مگذار به پیرى رسى که در پیرى مصیبتهایى دارى که پیرها مى‏دانند و تو غافلى. اصلاح در حال پیرى و ضعف از امور بسیار مشکل است.اگر میخواهند درختی را از بین ببرند موعی که هنوز تنورمند نشده و ریشه اش در خاک گسترده نشده است،کندن این درخت راحت است ولی اگر در کندن این درخت کوتاهی کردند و این درخت بزرگ شد، کندنش هم سخت میشود.گناهان هم همینطور است که تا وقتی جوان هستیم و قلبمان از سیاهی گناهان کدر نشده است وقت داریم که خصلت های خوب را جایگزین خصلت های بد کنیم.

 

 و اگر پیرى، مگذار بقیه عمر از دستت برود که باز هر چه باشد تا در این عالم هستى راهى به سعادت دارى و درى از سعادت به رویت باز است؛ خدا نکند که این در بسته شود و این راه منسدّ گردد که آن وقت اختیار از دستت برود و جز حسرت و ندامت و افسوس از گذشتن امر نصیبى ندارى.

انسان عاقل تا فرصت دارد و قدرت انجام کار را برای خودش دارد،آستین بالا میزند و کاری برای خودش میکند ولی موقعی که از دنیا رفت تنها چیزی که باهاش رودر رو میشود،حسرت و پشیمانی است.


پس اى عزیز، اگر ایمان به آنچه ذکر شد که گفته انبیاء علیهم السلام است آوردى و خود را براى تحصیل سعادت و سفر آخرت مهیّا نمودى و لازم دانستى حضور قلب را که کلید گنج سعادت است تحصیل کنى، راه تحصیل آن آن است که اوّلًا موانع حضور قلب را رفع نمایى و خارهاى طریق را از سر راه سلوک ریشه کن کنى و پس از آن اقدام به خود آن کنى.


امّا مانع حضور قلب در عبادات، تشتّت خاطر و کثرت واردات قلبیّه است.(منظور کنترل خیالات است) و این گاهى از امور خارجه و طرق حواسّ ظاهره حاصل مى‏شود؛ مثل آنکه گوش انسان در حال عبادت چیزى بشنود و خاطر به آن متعلق شده مبدأ تخیّلات و تفکّرات باطنیّه گردد و واهمه در آن تصرّف نموده از شاخه‏اى به شاخه‏اى پرواز کند؛ یا چشم انسان چیزى ببیند و منشأ تشتّت خاطر و تصرّف متصرّفه گردد؛ یا سایر حواسّ انسان چیزى ادراک کند و از آن انتقالات خیالیّه حاصل شود.


و طریق علاج این امور را گرچه فرمودند رفع این اسباب است، مثل آن که در بیت تاریکى یا محلّ خلوتى بایستد و چشم خود را در وقت نماز ببندد و در مواضعى که جلب نظر مى‏کند نماز نخواند؛ چنانچه مرحوم شهید سعید رضوان اللَّه علیه از بعض متعبّدین نقل فرماید که در خانه کوچک تاریکى که وسعت آن به قدر آن باشد که ممکن باشد در آن نماز خواندن عبادت میکردند.


اولین راه کنترل خیال مربوط به عوامل بیرونی است که مبداء تخیلات و تفکرات که حواس ظاهری مثل گوش و چشم هستند را کنترل کنیم.جایی را برای نماز انتخاب کنیم که ساکت باشد و چیزی جلویمان نباشد که حواسمان را پرت کند و چشممان را موقع نماز ببندیم.در فقه بستن چشم مکروه است ولی در عرفان بستن چشم یکی از دستوران است.منتها هرکسی متناسببا خودش.ممکن است فردی چشمانش را ببندند و با خیالات بیشتری روبه رو شود.


ولى معلوم است این کار از جمله بستن چشم و رفتن در جایی تاریک و کوچک به تنهایی، رفع مانع نکند زیرا که خیال با منشأ جزئى کار خود را انجام مى‏دهد؛ بلکه گاه شود که در خانه تاریک و کوچک و تنها تصرّف واهمه و خیال بیشتر شود و به مبادى دیگر براى دعابه و بازى خود دست‏آویز شود. پس برای کنترل وهم و خیال باید کار اساسی کرد که در ادامه به آن اشاره میشود.بلى، گاهى این طور از علاج هم در بعضى از افراد بى‏تأثیر و خالى از لطف نیست، ولى ما دنبال علاج قطعى و قلعِ سبب حقیقى مى‏گردیم و آن بدین حاصل نشود.

و گاهی تشتّت خاطر و مانع از حضور قلب، از امور باطنه است. و آن به طریق کلّى دو منشأ بزرگ دارد که عمده امور به آن دو منشأ برگردد:


یکى هرزه گردى و فرّار بودن خود قوه خیال است؛ زیرا که خیال، قوّه‏اى است بسیار فرّار که دائماً از شاخه‏اى به شاخه‏اى آویزد و از کنگره‏اى به کنگره‏اى پرواز کند؛ و این مربوط به حبّ دنیا و توجّه به امور دنیّوی و مال و منال دنیوى نیست، بلکه فرّار بودن خیال خود مصیبتى است که حتی کسی که حب دنیا ندارد و به نوعی تارک دنیا است نیز به آن مبتلا است. و تحصیل سکونت خاطر و طمأنینه نفس و وقوف خیال از امور بسیار مهم است که به اصلاح آن علاج قطعى حاصل شود، و پس از این به آن اشاره مى‏کنیم.


منشأ دیگر، حبّ دنیا و تعلّق خاطر به حیثیّات دنیوى است که رأس خطیئات و امّ الأمراض باطنه است که خار طریق اهل سلوک و سرچشمه مصیبات است؛ و تا دل متعلّق به آن و دچار حبّ دنیا است، راه اصلاح قلوب مصدود  و درِ جمله سعادات به روى انسان بسته است. و ما در ضمن دو فصل اشاره به رفع این دو منشأ بزرگ و دو مانع قوى مینماییم ان شاء اللَّه.


یاعلی مدد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد