زیارت اربعین،پایداری بر عهد حسینی
بخش سوم
وَ قَدْ تَوازَرَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیا وَ باعَ حَظَّهُ بِاَرْذَلِ الْاَدْنی وَ شَری آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الْاَوْکَسِ
در حالیکه در مقابل آن هدایتگری امام(ع) کسانی که دنیا فریبشان داده بود، پشت بهپشت هم داده بودند و بهره آخرت خود را به کمترین قیمت و با بهرة ناچیز فروختند.
شما با این جملات توجّهتان را به دشمنان امام می اندازید که چه کسانی بودند و چه خصوصیاتی داشتند. کسانی که دنیا آنها را فریب داده بود و بهره زندگی دنیایی خود را به پستترین چیزها فروختند و به کمترین قیمت آخرتشان را باختند و آمدند در مقابل اباعبدالله(ع) ایستادند.
بهره واقعی زندگی دنیایی معاشقه با حق و یاری کردن امام حق است ولی اینها نتوانستند از این زندگی دنیایی بهره واقعی ببرند، دشمنان امام گوهر انسانی خود را از دست داده بودند که نتوانستند الهی زندگی کنند، فراخنای وجود امام را نفهمیدند، چون شخصیت آنها با تنگی و تنگنظریِ وجود یزید مناسبت یافته بود.
معنی زندگی روی زمین را که همان بندگی است گم کردند و در مقابل بنده محضِ حق ایستادند. انسانی که به گوهر خود دست نیابد، خود را فدای دنیا میکند و به پستترین بهرهها خود را از دست میدهد.
وَ تَغْطَرَسَ وَ تَرَدّی فی هَواهُ وَ اَسْخَطَکَ وَ اَسْخَطَ نَبِیَّکَ وَ اَطاعَ مِنْ عِبادِکَ اَهْلَ الشِّقاقِ وَ النِّفاقِ وَ حَمَلَةَ الْأَوْزارِ الْمُسْتَوْجِبینَ النَّارَ
ستم کردند، و در پیروی هوای نفس هلاک شدند و تو را و پیغمبرت را به خشم آوردند، و از کسانی پیروی کردند که اهل ظلم و نفاق بودند، در حالیکه آنها حامل بار سنگین گناه و مستوجب آتشاند.
در این قسمت از زیارت میگویید جبهه مقابل اباعبدالله(ع) در عین اینکه انسانهای هوسبازی بودند، جبهه های است که خشم تو را ای خدا و خشم پیامبرت(ص) را بر خود روا داشتند.
کسانی مقابل امام ایستادند که کارشان شقّه کردن و شکاف دادن بین بندگان خدا و پروردگارشان بود، کسانی از اهل نفاق که چهره کفر را زیر ظاهر ایمانی پنهان کرده بودند، جبههای با همه خباثتها، رودرروی امام(ع) بود، و با توجّه به این جملات است که شیعه به ارزیابی نهضت اباعبدالله(ع) مینشیند - نه با ارزیابی یزید و یزیدیان- از طریق این جملات است که انسان جبهه خودی را از جبهه غیر خودی در جامعه از هم جدا میکند تا یزیدیان تبلیغ نکنند که ما خودی و غیر خودی نداریم. در این جمله ندای آسمانی «اِنَّ اَکْرَمَکُمْ عِنْدَاللهِ اَتْقَیکُم» زیر پا گذارده میشود و آیه «لا یَسْتَوی اَصْحابُ النّارِ وَ اَصْحابُ الْجَنَّة، اَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمُ الْفائِزوُن»که میفرماید: اهل آتش و اصحاب بهشت مساوی نیستند، اصحاب بهشت از رستگارانند، نادیده گرفته میشود.
فَجاهَدَهُمْ فیکَ صابِراً مُحْتَسِباً حَتَّی سُفِکَ فی طاعَتِکَ دَمُهَ وَاسْتُبیحَ حَریمُهُ
پس سخت مبارزه کرد در راه تو، با صبر و حسابگری کامل، تا آنکه خونش را در مسیر طاعت تو ریختند و هتک حریم مطهّرش را مباح شمردند.
امامحسین(ع) با صبر و حوصله بسیار و با محاسبه دقیق، در حدّی که خونش هم ریخت به صحنه آمد. و ما یک چنین ارادتی به امام داریم. کسانی خون امام را حلال شمرده و آن حضرت را به قتل رساندند.
حضرت هم در راه خدا با آنها جهاد کرد و از این خون دادن نهراسید تا برای همیشه معنی زندگی را بفهماند. و بشریّت بفهمند در منطق سفّاکان «بیگناهی کمگناهی نیست» ولی آنهایی که پایداری بر پاکی را پیشه کردهاند، حاضرند برای حفظ حریم آن پاکی، از خون خویش مایه بگذارند.
راستی وقتی انسان متوجّه حیات بیمرز خود شد، چگونه مرگ سیاه میتواند او را در جای خود بنشاند و خود را در حیات حیوانی خلاصه کند، و امام در این بیمرزی حیاتِ خود، همه بشریّت را پاره تن خود مییابد و نمیتواند سیاهروزی و گمراهی آنها را که بهدست فرهنگ یزیدی پایهریزی میشود تحمل کند و لذا در قلّه عبودیت و طاعت میفهمد که در راه خدا مجاهده کردن و خون خود را نثار کردن چه برکاتی به همراه خواهد داشت و ما به چنین سیر و مسیری وفاداریم.
اَللّهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْناً وَبیلاً وَ عَذِّبْهُمْ عَذاباً اَلیماً
خدایا! لعنشان کن، لعنی شدید با محرومیتی بزرگ، و عذابشان کن، عذابی الیم و عمیق.
خدایا! من هیچ ارادتی به فرهنگ اموی و زندگی به رسم و روش آنها ندارم بلکه نسبت به آنها تنفّر محض دارم.
این لعنتها دل ما را زنده و بیدار نگه میدارد و جهت میدهد و آنرا از علاقهمندیهای پوچ میرهاند. در شرح زیارت عاشورا به لطف خدا عرض شد که چرا «صد لعن» را قبل از «صد سلام» باید گفت. و عرض شد؛ دلی که تماماً از کفر تنفّر پیدا نکرده و هنوز ذرّهای محبّت نسبت به کفر دارد نمیتواند نجات پیدا کند و بصیرتی را که لازمه سعادت اوست نمیتواند بهدست آورد.
چراکه شیطان از دریچه همین محبّت به کفر در دل انسان نفوذ میکند. لذا باید «لعنت» را قبل از «سلام» گفت. امروز هم اگر لعنت به فرهنگ و روش جهانی یعنی آمریکا نداشته باشید، نجات پیدا نمیکنید. بعضیها میگویند مرگ بر آمریکا گفتن فایدهای ندارد، اینها اگر دقت کنند میفهمند که اولین فایده آن بیرون کردن توجه به کفر، از دل خودشان است و آن تنفّر تنظیم گرایشات آنها را به همراه دارد.
مگر ملّتهایی که در دام تبلیغات آمریکا گرفتار شدند، گرفتاری آنها از کجا شروع شد؟
از فراموشیِ دشمنیِ دشمن بود. لعن و مرگ موجب توجّه انسان به دشمنی دشمن است و لذا در مورد لغزش آدم هم مفسران میفرمایند: علت اینکه آدم توسط شیطان اغفال شد، فراموشی دشمنی دشمن - یعنی دشمنی شیطان - بود، چراکه دشمن هم مثل دوست حرف میزند، و حرفهایی هم میزند که میداند ما با آن حرفها نرم میشویم و اگر ما دشمنی او را فراموش کنیم حرفهای او را میپذیریم و از طریق همان حرفهایش دشمنیاش را بر ما تحمیل میکند، لذا باید هرگز دشمنی دشمن فراموش نشود تا فریب حرفها و تبلیغاتش را نخوریم.
در این راستا، این لعنها و مرگها در تصحیح مسیر، خیلی مفید است.
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ رَسُولِ الله اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ سَیِّدِ الْاَوْصِیاءِ
سلام بر شما ای فرزند رسول خدا! سلام بر شما ای فرزند سرور جانشینان پیامبر! یعنی فرزند امیرالمؤمنین(ع).
بعد از آن لعنت به کافران، اظهار ارادت نسبت به اباعبدالله(ع) را شروع میکنید. این ارادتها بعد از آن لعن و تنفّر خیلی مؤثر است. قلبی که بتواند به اباعبدالله(ع) دل ببندد نجات پیدا میکند. شما قلبتان را بررسی کنید ببینید
آیا واقعاً میتوانید به اباعبدالله(ع)دل ببندید؟ آدمی که از کار حرام به تمام معنا متنفّر نباشد آیا میتواند به اباعبدالله(ع) علاقه قلبی داشته باشد؟
کسی که تصوّر میکند میتوان به اباعبدالله(ع) دل بست و مثلاً رباخواری کرد، اصلاً دلبستن به اباعبدالله(ع) را نمیفهمد. در هر صورت دل سالم دلی است که قطب داشته باشد، تا با توجه قلبی به آن قطبِ معصوم خود را همواره سرپا و زنده نگهدارد، ارادت به امام معصومِ شهیدِ مظلومِ آزادهای چون امامحسین(ع) در سراسر وجود ما یک بعثت و انگیزش به سوی خوبیها ایجاد میکند و افق روح را به سوی عالیترین انگیزه حیات متوجّه میکند، و در این حال است که تمام ابعاد انسانی ما سرحال میشوند و به بهترین تصمیمات میتوان دست یافت، و ارادههایی فوق زمان و برتر از شکم و شهوت و غریزه را میتوان به بدن و به کلّ زندگی حمل نمود.
اَشْهَدُ اَنَّکَ اَمینُالله وَابْنُ اَمینِهِ عِشْتَ سَعیداً وَ مَضَیْتَ حَمیداً وَ مُتَّ فَقیداً مَظْلُوماً شَهیداً
گواهی میدهم که تو امین خدا و فرزند امین حق بودی، همه عمر نیکو و سعید زندگی کردی، و در حمد الهی و ثنای پروردگار، در حالتی بیمانند درگذشتی و در راه حق، مظلوم و شهید گشتی.
جوّ زمانه این بود و این طور تبلیغ شده بود که دوره امام(ع) گذشته است و حرفهایشان تمام شده است و دوره، دوره یزید است. اما شما امروز در این زیارت میگویید ای اباعبدالله(ع)! شما امین خدایید، آنچه حق است پیش شماست و شما حق را برای ما آوردید. و سپس به سه نکته اشاره میکنید که
اولاً؛ شما خوب زندگی کردید و نمونه خوب زندگیکردن بودید.
ثانیاً؛ مرگتان یک مرگ خیلی حمید و پسندیده بود. چراکه حکمت حسینی از بحثهای بسیار عمیق است، امامحسین(ع) نهضتشان را خیلی حکیمانه سیر دادند و این کار بسیار سخت و زیبا بود ولی حضرت انجام دادند.
ثالثاً؛ مردن شما مردن عجیبی بود. در مرگ شما یک چیزِ عادی از دست نرفت، یا اباعبدالله(ع)! شما چیز کمی نبودید. رفتن شما روح ما را نسبت به شما ارادتمند کرده و همیشه نسبت به این ارادتمندی پایدار هستیم و شهادت میدهیم که شما مظلومانه شهید شدید، هرچند جوّی که یزیدیان ساخته اند، این است که یک خارجی کشته شده است.
یاعلی مدد
اربعین است، هنگام میثاق و پیمان دوباره؛
کاروان به مقصد می رسد...
کودکان این کاروان،
بزرگترین معلمان تاریخ اند
و زنان آن استادان صبر و عزت .
کاروانی که اسیرانش آزادترین آزاده گانند؛
زنجیریانش پای در رکابِ عشق دارند،
دخترانش به مردان همیشه روزگار،
درس مردانگی و شجاعت می دهند
و کودکانش، وجاهت کفر را به تمسخر می گیرند
و حیثیت ظلم را یکسره بر باد می دهند.
ای عجب از این کاروان که تاریخ را مبهوت کرده است!
أعظم الله أجورنا بمصابنا بالحسین علیه السّلام
و جعلنا و إیّاکم من الطالبین بثاره مع ولیّه الإمام المهدی علیه السّلام
ممنون از پستون
خیلی زیبا بود...