تذکری به مناسبت رحلت پیامبر(ص)-مقامات پیامبراکرم،محمد مصطفی(ص)-استاد طاهرزاده


تذکری به مناسبت رحلت پیامبر(ص)


بسم الله الرحمن الرحیم



« لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُفٌ رَحیمٌ ‏»

به یقین، رسولى از خود شما بسویتان آمد که رنجهاى شما بر او سخت است؛ و اصرار بر هدایت شما دارد؛ و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است‏



اساسا هدف خلقت را انبیاء به ما نشان دادند از آن طرف هر راهی به غیر از راه نبی سراب است و دروغ.

پیامبران هدف اصیل خلقت که همان بندگی است"وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ" را به ما نشان دادند و به اندازه ای که از سیره و سنت پیامبر(ص) جدا شدیم،به همان اندازه سرگردان شدیم.


اگر در مرگ پیامبر کمی تأمل کنیم،میبینیم که نه اضطرابی و نه ترس و وحشتی و نه فرار از مرگی اما در مقابل آن مسئله امروز بشر درست عکس آن است فرار و ترس از مرگ.

در خیلی از جاها و خیلی از مکان ها سخنران ها علاقه و توجه پیامبر و طریقه رحلت پیامبر را نقل کرده اند.

آیا فطرت ها این نوع مرگ را میپسندند یا نمی پسندند؟؟

پیامبر هیچ ادعایی ندارد جز اینکه اسلام مجسم است.حال آیا فطرت می پسندند یا نمی پسندند؟؟

باید به خودمون رجوع کنیم.امروز سالگرد رحلت پیامبری است که موفق تر از او در عالم نبود.کسی که حرف خودش را در هر جوَی زد و به هیچ عنوان عقب نشینی نکرد.همه شکستند و از بین رفتند بجز سنت و سیره پیامبر(ص).


تأمل کنید این زیباترین فوت،توشه چه مکتبی است؟؟به هر قدم که از دین فاصله گرفتیم،به همان اندازه به هلاکت نزدیک شدیم.این شخص بزرگ میگوید که سنت و سیره من را در قرآن میتوانید پیدا کنید.باید با قرآن بطور اصیل برخورد کنیم.کتابی که اساس زندگی هر انسانی در آن است نه یک کتاب اخلاقی.


باید در ایام رحلت پیامبر کمی تأمل کرد تا در ما عشقی ایجاد شود.از این عشق است که کار برمی آید.با عشق پیامبر(ص) است که میتوان با هوس روبه رو شد.

تا آخر عمر که نمیشود با هوس جنگید و در این جنگیدن جون بکنیم.


مولوی قضیه ای را نقل میکند:

روزی مجنون قصد لیلی کرد.سوار بر شتری شد و راه افتاد.شتری که سوار آن شد ماده بود و بچه ی آن در طویله بود.مجنون در راه از عشق لیلی توجه به هیچ چیزی نمیکرد و از طرفی هم شتر در دل هوای بچه ی خود را کرده بود.تا دید مجنون در عشق لیلی غرق شده و حواسش به چیزی نیست.راه خود را کج کرد و به طرف طویله راه افتاد.تا مجمنون به خود آمد دید که اصلا مسافتی را طی نکرده و در همان جای اول است.

دوباره سر شتر را کج کرد و به سوی خانه لیلی راه افتاد.وسط راه دوباره شتر از غافل شدن مجنون استفاده کرد و برگشت.چند بار این اتفاق افتاد و مجنون پی برد که با دو میل متفاوت نمیشود به مقصد رسید.


دقیقا قصه ما همین است.هم دوست اریم به بندگی برسیم و هم درونمون میل به دنیا و هوس ها وجود دارد.

باید کار را یکسره کرد.

درست است که سخت است ولی با محبت و عشق اینکار راحت میشود.

عشق قلبی بعد از معرفت ایجاد میشود.هرچه معرفت بیشتر باشد،کم کم اشتیاق هم بیشتر میشود.

سخترین چیزهارا میشود با محبت و عشق کنار گذاشت.فقط کافی است که در این ایام کمی در دین و مقام اهل غیبی اهل بیت و شریعت محمدی و قرآن تأمل کنیم.


یاعلی مدد






نظرات 1 + ارسال نظر
مهربانی ها شنبه 20 دی 1393 ساعت 13:46

اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد. 

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد