شرح عرفانی مهریه حضرت زهرا(س)--شرح عرفانی القاب حضرت زهرا(س) توسط استاد عبدالحمید مروّجی

بسم رب الحـــــــیدر


شرح عرفانی القاب حضرت زهرا(س) توسط استاد عبدالحمید مروّجی


شرح عرفانی مهریه حضرت زهرا(س)



امام باقر ـ علیه السلام ـ می‌فرمایند:
جُعِلَتْ لها فی الارض اربعة انهار: الفرات و نیل مصر و نهروان و نهر بلخ.
یعنی چهار نهر فرات، نیل، نهروان و بلخ در روی زمین برای حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ قرار داده شده است.[مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 43، ص 113، حدیث 34. ]


خداوند در زمین چهار رودخانه را مهریه ایشان قرار داد.این را هم زیاد شنیدید که آب مهریه حضرت زهراست.

در واقع اینها کنایه از مقاماتی است که حضرت زهرا(س) دارای این مقامات هستند.همانطور که در نکات قبلی اشاره شد،شجره طوبی اشاره به مقام محبت و اُنس کلی از شهود اسم الله است پس نباید به طور ظاهری به این مسئله نگاه کرد.




همه حقایقی که در عالم ملکوت هستند،در عالم دنیا دارای یک مظهر و صورت هستند.بیت اول شعر عارف بزرگوار میرفندرسکی به همین موضوع اشاره دارد.

چرخ با این اختران ، نغز و خوش و زیباستی .....صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی 
صورت زیرین اگر با نردبان معرفت ......بررود بالا همان بااصل خود یکتاستی 
این سخن را در نیابد هیچ فهم ظاهری ......گر ابونصراستی و گر بوعلی سیناستی 

میرفندرسکی

هر موجودی را در عالم ماده ببینید،اصلش در عالم ملکوت است.مثل این است که تعدادی از پرنده ها در آسمان پرواز کنند و سایه های آنها روی زمین بیافتد.آدم عاقل این سایه هارا اصل نمیگیرد بلکه پرندگانی که در آسمان هستند را اصل میگیرد.


حال یکی از حقایقی که در عالم ملکوت است،صفت حیات است.حیّ یکی از صفات خداوند است که خدارا بخاطر داشتند این صفت میگویند "الحیّ" به معنای صاحب حیات.


دوتا معنی برای حیات گفته اند.یک معنای محدود و یک معنای فراگیر و دقیق.

معنی اول که محدود است به این گونه است که حیات یعنی آن قوه ای که در موجودات است و باعث رشد و نمو  میشود.اگر اینگونه تعریف کردیم فقط گیاهان و حیوانات و انسانها دارای حیات هستند و جامدات و ملائکه دارای حیات نمیشوند.


معنای دوم که دقیق و فراگیر است اینگونه است که حیات عبارت است از آن قوه ای که موجودات به واسطه آن قوه میتوانند از خود اثر به نمایش بگذارند.هر موجودی یک اثر دارد.آتش از خود اثر گرما و حرارت نشان میدهد.نمک از خود شوری به نمایش میگذارد و همینطور شکر،از خود شیرینی نشان میدهد.

اگر این معنا را بکار ببریم همه موجودات اعم از جمادات و نباتات و حیوانات و نسانها و ملائکه دارای حیات هستند چون هر کداوم از آنها یک اثری از خود به نمایش میگذارند.

خورشید زنده است چون نور و گرما دارد.آب زنده است چون رطوبت دارد.درخت زنده است چون میوه میدهد.ملائکه زنده اند چون هر کدام اثری از خود به نمایش میگذارند.

یک حیات ،ساری و جاری در میان همه موجودات عالم است.ما موجود بی اثر در عالم نداریم.

این قوه حیات که در همه موجودات است از ناحیه اسم الحیّ خداوند است.خداوند صاحب اسم الحیّ است چون همه عالم اثر خداوند است.ولی ما آن اسم را بواسطه خداوند داریم.این اسم یک اسم فراگیر است و همه موجودات را تحت سیطره خود گرفته است.

اگر موجودی این اسم را نداشته باشد،عدم است.یعنی اصلا وجود ندارد.پس همه موجودات در همه عوالم تحت لوای این اسم دارند زندگی میکنند و اصل این اسم از خداوند ناشی میشود.


اگر عزرائیل اثر توفی یعنی جان ستانی و انتقال را بروز میدهد،اگر میکائیل اثر رزق بخشی را بروز میدهد،اگر جبرئیل اثر علم بخشی را بروز میدهد و ... تحت پوشش  اسم الحیّ هستند.

این اسم الهی یک مظهری دارد چنانچه عرض شد که همه حقایق ملکوتی و اسمائی که در ذات خداوند هستند،یک مظهر و صورت دارند.

آب مظهر اسم الحیّ در عالم ماده است.لذا برای همین است که میگویند آب مایه حیات است.


از طرفی روایت میفرماید که آب مهریه حضرت زهراست.زن مالک و صاحب مهریه است.پس حضرت زهرا(س) مالک آب است.به این معنا که حضرت زهرا(س) معدن و منشاء اسم الحیّ و حیات است.به عبارتی دیگر روح حضرت زهرا(س) با اسم الحیّ خداوند اتحاد برقرار کرده است و مصداق کامل و اتم اسم الحیّ شده است.


پس اگر جبرئیل از خودش اثربه نمایش میگذارد،اگر عزرائیل جان میگیرد،اگر درختی میوه میدهد،اگر آتشی میسوزاند و ...همه و همه حیات خود را از حضرت زهرا(س) میگیرند.

خود ما هر لحظه که نفس میکشیم،لحظه به لحظه از ناحیه حضرت زهرا(س) دارد بر ما حیات وارد میشود.

البته یکی از مظاهر اسم الحیّ ملکی است به نام اسرافیل.اسرافیل ملک حیات است.در واقع 4 ملک هستند که عالم آفریش را تدبیر میکنند.عزرائیل،جبرئیل،میکاییل و اسرافیل.

جبرئیل علم میبخشد.در واقع کسی که دارد علمی یاد میگیرد و صاحب علمی میشود،این عملش از ناحیه جبرئیل است.میکائیل موکل رزق موجودات است.هرکسی رزقی میگیرد چه مادی و چه معنوی این از ناحیه حضرت میکائیل است.عزرائیل موکل موت یا انتقال است.موت به معنی انتقال است.این که مولوی سیرتکامل انسان را معرفی میکند در واقع به همین موضوع اشاره دارد که موت و مرگ به معنی انتقال است.



از جمادی مُردم و نامی شدم

وز نما مُردم به ‌حیوان سرزدم

مُردم از حیوانی و آدم شدم

پس چه ترسم؟ کی ز مردن کم شدم؟

حمله دیگر بمیرم از بشر

تا برآرم از ملائک بال و پر

وز ملک هم بایدم جستن ز جو

کل شیء هالک الا وجهه

بار دیگر از ملک پران شوم

آنچه اندر وهم ناید آن شوم

پس عدم گردم عدم چو ارغنون

گویدم کانا الیه راجعون

   

مُردن یک نقص و کم شدن نیست بلکه یک انتقالی است از مرحله پایین به مرحله بالاتر.پس عزرائیل ملکی است که انسان هارا از نقص خار میکند و به کمال میرساند.برای همین است که اگر یک گندم در درون خاک قرار میگیرد و این گندم تبدیل میشود به یک خوشه گندم،در واقع این عزرائیل است که اورا از حالت بذر بودن خارج میکند و به حالت خوشه میرساند.


اگر یک نطفه در رحم از نطفه به علقه و بعد به مضقه و بعد به یک جنین تبدیل میشود،اگر درفصل بهار  درختان سبز میشوند اینها تحت حمایت حمایات عزرائیلی است. بطور کلی هرچیزی که نقصی را از دست میدهد و کمالی را بدست می آورد،بواسطه ی حضرت عزرائیل است.


اگر دانش آموزی علمی بدست می آورد،دارد از نقص خارج و به کمال علمی وارد میشود.در واقع حضرت عزرائیل  علم را از جبرئیل میگیرد و به این شخص میدهد و اورا به مرحله بالاتر وارد میکند.

هر مریضی که بهبود میابد و یه هر نوزادی که متولد میشود در واقع دارند از نقصی که داشتند خارج و به مرحله بالاتر وارد میشوند و اینها تحت حمایات عزرائیل است.


حضرت عزرائیل محیط کارش وسیع است و همه عالم آفریش را در بر گرفته است.

حال حضرت عزرائیل که دارد اثر انتقال را از خود بروز میدهد،حیات خود را از حضرت زهرا(س) میگیرد.


این 4 ملک تحت این حیاتی که از حضرت زهرا(س) میگیرند دارند عالم آفریش را تدبیر میکنند.اگر جبرئیل اثری از خودش بروز میدهد،از عنایات حضرت زهرا(س) است.اگر میکائیل رزق میدهد،در حقیقت حیات خودش را حضرت زهرا(س) گرفته است.

اسرافیل هم که ملک حیات است،حیات خودش را از حضرت زهرا(س) میگیرد.نکته ای که اینجا قابل ذکر این است اینکه هر ملکی میتواند به مرتبه پایین تر از خودش سیطره داشته باشد.اسرافیل به مرتبه پایین تر از خودش میتواند حیات ببخشد.ملائکه بالاتر منجمله ملائکه ای که در مقام علیین هستند،اینها از مرتبه اسرافیل بالاتر هستند و این ملائکه حیات خودشون را بطور مستقیم از حضرت زهرا(س) میگیرند.


پس تا اینجا مطلب این شد که طبق روایات،آب مهریه حضرت زهرا(س) است.آب مظهر حیات است و از اینجا معلوم میشود که روح حضرت زهرا(س) با اسم الحیّ خداوند اتحاد کامل برقرار کرده است و هر موجودی که از خودش اثری بروز میدهد در سایه آن حیاتی است که از حضرت زهرا(س) میگیرد و اگر گفته شد که اسرافیل ملک حیات است یعنی خود اسرافیل هم دارد حیات خودش را از حضرت زهرا(س) میگیرد و این ملک شأنی از شئون حضرت زهرا(س) است.


اینکه در روایت هست که 4 تا رودخانه،انشالله در قسمت های عدی در مورد این موضوع تا حدی بحث میشود ولی اصل مطلب این است که اینها کنایه از مقامات است.


نکته دیگری هم که شایان ذکر است این است که این مقامات مربوط به جسم این بزرگواران نیست بلکه مربوط به روح است.روح همیشه هست و هیچ موقع از بین نمیرود.اینطور نیست که بگوییم چون حضرت زهرا(س) از دنیا رفته است پس دیگر این مقامات را ندارد.در واقع مرگ برای این بزرگواران معنی ندارد.

اگر اهل معرفت گفته اند که حضرت زهرا(س) نمرده است و نمیمیرد،این یک حقیقت است.حضرت علی(ع) نمرده و هرگز نمیمیرد.این نیست که اگر حضرت علی(ع) در روز 21 ماه رمضان به شهادت رسید به ظاهرا از دینا رفت دیگر از بین ما رفته است بلکه هنوز زنده هستند.


یک عده ای هستند که به آنها مُسَرَّحین گفته میشود.مسرحین یعنی آزاد شدگان.یعنی کسانی هستند که از قید زمان و مکان آزاد شده اند.ما در این دنیا در قید زمان و مکان هستیم.نمیتوانیم بعد از مرگ حتمی به دنیا برگردیم و یا در زمان حال از دنیا به قیامت و برزخ برویم.ولی این عده میتوانند به هر کجا که میخواهند در هر زمانی بروند.اصلا مردن برای این عده معنی ندارد.هر موقع بخواهند میتوانند برای خود جسم مادی و چشم مثالی یا برزخی ایجاد کنند و به دنیای طبیعت و عالم برزخ بیایند و هر موقع بخواهند به  قیامت بروند.لذا اینکه میبینید یک آدمی تمام عمرش را شرور بوده و کارهای بدی میکرده و یک مرتبه توبه میکند و آدم خوبی میشود بخاطر این است که یکی از آن 14 نفر به جهنم رفته آن فرد را به بهشت آورده است.لذا در عالم طبیعت اینگونه ظهور میکند که این فرد یک مرتبه آم خوبی میشود.برعکس هم هست.یک فردی خوب بوده و مومن بوده و یک مرتبه آدم کافر و بی دینی میشود.این بخاطر تصرف یکی از آن 14 نفر است که آن شخص را از بهشت به جهنم میبرد.البته این جابجایی ها طبق مصلحت هایی است که ما آن را نمیفهمیم.


لذا اینطور نیست که بهشت و جهنم بعدا که مرگ را رسید مارا به آنجا میبرند بلکه همین الآن به واسطه اعمالی که انجام میدهیم یا در بهشت هستیم و یا در جهنم منتها چون سرگرم دنیا شدیم،از لذت بهشت و عذاب جهنم غافلیم و آن هارا نمیفهمیم.


چه بسا بزرگانی بودند که اهل بیت را بعد از فوتشان و چند قرن بعد با بدن مادی دیدند.البته در آن زمان برای همه مردم ظاهربودند و همه میتوانستند از نعمت وجود انها استفاده کنند ولی بخاطر ظرفیت کم جامعه و مردن آن زمان،این نعمت از همه گرفته شد و الآن فقط اولیاء و بزرگان میتوانند آنها را ببینند.


پس در کل این شد که همه حیات وجود عالم از عقل اول گرفته تا پایین ترین مرتبه وجود یعنی عالم ماده از حضرت زهرا(س) است.حیات من و شما ملک حضرت زهراست یعنی شأنی از حیات زهراست.حیات او در درون وجود ماست. در واقع حضرت زهرا(س) در درون ماست و ما از او غافلیم...

بیدلی در همه احوال خدا با او بود....او نمیدیدش و از دور خدایا میکرد


والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته


نظرات 2 + ارسال نظر
مهربانی ها شنبه 15 فروردین 1394 ساعت 14:42

خدایا !

از تو ثبات حال می خواهم

تا نتیجه اش شود ثبات قدم!
یافاطمة الزهرا ادرکنی

سید دوشنبه 21 دی 1394 ساعت 11:51

خیلی ارادت دارم بهشون. حضرت زهرا نگهدارشون باشه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد