فوق مرگ و زندگی
بخش چهارم
اجازه بدهید ابتدا تذکراتی در رابطه با حالاتی که باید یک معتکف در خود بهوجود آورد عرض کنیم و سپس به اعمالی که باید به آن پرداخته شود توجه کنیم.
ابتدا باید عزیزان متوجه بوده و ایمان داشته باشند یک خبرهایی در عالَم بالا وجود دارد که اگر آمادگی لازم را در خود ایجاد کنیم از آن خبرها و بصیرتها محروم نمیشویم، و اگر عزیزان به دنبال آشنایی روح و قلب از آن حقایق غیبی نیستند، عملاً اعتکاف آنها یک تفنن و تفریح محسوب میشود.
اعتکاف به آن نحوهای که به ما دستور دادهاند عملاً یک نحوه مُردن و خارجشدن از قیل و قال دنیا و واردشدن به برزخ است.
شما باید در این چند روزه اولاً: روزهدار باشید، مثل مرده که غذا نمیخورد. ثانیاً: خودتان را در دست ارادة خداوند قرار دهید، مثل میت که در دست غسّال است و هیچ ارادهای از خود ندارد، تا حجاب اسباب و وسایل از جلو قلب شما مرتفع شود.
انسان مرده هیچ ارادهای از خود ندارد. به ما دستور دادهاند اگر بتوانید در چنین شرایطی در برابر خدا بمیرید، به اعتکاف زنده میشوید. مثل انسانی که چون مُرد و او را در قبر گذاشتند، حیات برزخی او شروع میشود و به حیات برزخی زنده میشود و متوجه چیزهایی میگردد که تا آن موقع که در حیات دنیایی بود از آنها غافل بود.
پس آنچه را که خوب باید بفهمید و به قلبتان هم بفهمانید آن است که با ورود به اعتکاف احساس مُردن کنید و حکمِ «مُوتُوا قَبْلَ أنْ تَمُوتُوا» را در جان و قلب خود محقق نمایید و به فرمایش امیرالمؤمنین(ع): «قبل از اینکه بدنهای شما به آن دنیا منتقل شود، قلبهایتان را به آن دنیا منتقل نمایید».
اگر شما الآن مردید چه حالی به شما دست می دهد؟
از یک طرف نمی توانید غذا بخورید، ولی از طرف دیگر نفس امارّهتان مایل به غذاخوردن و لذّتبردن است، عیناً در برزخ حال اکثر انسانها همینطور است که میل به غذا در آنها هست، ولی غذایی که جواب این میل را بدهد وجود ندارد. روز قیامت نیز مسئله به همین شکل است ولی شدیدتر، به همین جهت در روایت داریم؛ با روزه ماه مبارک رمضان خودتان را از فشار گرسنگی و تشنگی قیامت آزاد کنید. چون با روزه، میل به خوردن و نوشیدن را تا حدّی کنترل و فرو مینشانید تا در برزخ و قیامت بتوانید از تحرک شدید آن میل آزاد باشید.
وقتی انسان مُرد و وارد برزخ و قیامت شد، مایل است که به دنیا برگردد و غذا بخورد و نوشیدنیهای مورد اُنس نفس را بنوشد، اما در آن حال که دیگر در دست خداست، نه میتواند غذا بخورد، نه میتواند از آن عالَم بیرون بیاید. در حالت اعتکاف چنین حالتی را تمرین میکنید تا کمی به عالم برزخ و قیامت نزدیک شوید و از احوالات آن عالَم برخوردار گردید.
در آن حالت خواهید دید چه برکاتی در چنین حالتی برای شما بهوجود میآید. اگر به لطف الهی بتوانید خودتان را الآن در حین اعتکاف و با منصرفشدن از دنیا، در برزخ حس کنید، آرامآرام توجهات قلب نسبت به آن عالم شروع میشود.
آنچه در این حالت از شما انتظار میرود این است که هرچه بیشتر
آداب اعتکاف را رعایت بنمایید و از آن مهمتر؛ ذهن و دل را کاملاً از دنیا بیرونآورید.
شما هم اکنون در خانه خدائید و بحمدالله در امنیت الهی هستید و در این حالت شیطان
کمتر میتواند شما را وسوسه کند. به این جهت باید در مسجد معتکف شوید، چون قلبْ در
چنین مکان مقدسی بیشتر حضور حق را احساس میکند. همان طور که وقتی در برزخ حجابها
از جلو قلب مرتفع شد و حضرت عزرائیل(ع)
تعلقات دنیایی را از ما گرفت، حضور خدا بیشتر جلوه میکند. لذا قرآن در مورد
احوالات اهل دنیا در برزخ میفرماید:
«حَتَّى إِذَا جَاء أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ* لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحًا فِیمَا تَرَکْتُ کَلَّا إِنَّهَا کَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ»
تا آنگاه که مرگ یکى از ایشان فرا رسد مىگوید: پروردگارا مرا بازگردانید * شاید من در آنچه وانهادهام کار نیکى انجام دهم، چنین نیست این سخنى است که او گوینده آن است و در پشت آنان برزخى است تا روزى که برانگیخته خواهند شد.
هر کدام از اهل دنیا در برزخ التماس میکنند خدایا! مرا برگردان. چون چشمش که بیدار شد میبیند که عجب؛ بیش از آنکه فکر میکرد، دنیا دست خدا بود. به طور معمول؛ وسط کوچه و خیابان نمیشود فهمید همه چیز دست خدا است. در مسجد بهتر میفهمی کارها دست خدا است و لذا باید در مسجد معتکف شد و آن مقدمات را فراهم کرد تا این احساس را بتوانید به قلبتان برسانید. پس چون از طریق اعتکاف مُردید، عالیترین شعور که عبارت باشد از توجه به حضور خداوند در همة مناسبات، شروع میشود.
آری! شیطان برای اینکه وارد این مرحله نشوید، تلاش زیادی میکند. ابتدا شما را به یاد مشکلات دنیایی میاندازد که چه نشستهای، از کار و کاسبی و مدرک و ... عقب افتادی؟! اگر موفق نشد، شروع میکند شما را از گرفتن نتیجه مأیوس کند که بابا! این کارها مربوط به تو نیست، تو به جایی نمیرسی، این کارها مربوط به اولیاء خدا است. ولی اگر کمی مقاومت کنید میبینید کید شیطان ضعیف است.
حالا اگر شما مُردید چکار میکنید؟
دیگر که نمی توانید هوس نانخوردن بکنید اگر مُردید دیگر که نمیتوانید غصهی دکان و مغازه و خانه و فرزند و همسر و مدرک و اینجور چیزها را بخورید، چون اگر غصهی اینها را بخورید هم فایده ندارد. اگر هم در آن حالت برزخ و قیامت غصهی اینها را بخوری، خودت به خودت میگویی چقدر احمقام!
یکدفعه در آن حالت می بینید فقط یک چیز در صحنه است و آن فقط خداست، و اوست که همهکاره است و من کاری در خور چنین صحنهای انجام ندادهام، و قلبی که بتوانم در چنین حضوری قرار گیرم با خود نیاوردهام، از این رو ناله سر میدهی! پروردگارا مرا برگردان، جواب میآید؛ «کلاّ» نمیشود.
در حالت اعتکاف و با ورود در حالت برزخی میتوانی با خدا ارتباط برقرار کنی. اعتکاف را برای همین گذاشتند که ببینی در برزخ چه کار باید بکنی. در اعتکاف به شما میگویند «مُردهاید» و کاری که در برزخ نمیتوانی انجام دهی، اینجا انجام بده. این است که اگر عنایت داشته باشید، اعتکاف بهترین شرایط ارتباط با خداست. شما در اعتکاف مردهاید، مرده در برزخ چه کار میکند؟
اگر سی سال در دنیا خدا را صدا نزده باشد، اگر راههای ارتباط با اسماء الهی را بر قلب خود نگشوده باشد، آنجا هیچ کاری نمیتواند بکند، در ظلمت ابدی خواهد بود.
شما در برزخ میخواهید بگویید خدا؛ ولی اگر در دنیا قلب با خدا مرتبط نبوده، نمیتواند بگوید. هر چه انسان در دنیا بوده است، در برزخ همانطور میتواند باشد، آنجا محل و موطن ظهور ملکات است. اگر کسی نمیتواند در آن نشئه با خداخداگفتن، به قربِ الهی نایل شود، چون آن موقع که در دنیا در لفظ میگفت خدا، اما قلبش را در جای دیگر قرار داده بود، میگفت: زود نمازم را بخوانم به کارم برسم. حالا میخواهد در برزخ بگوید خدا؟ در دنیا نگفتید خدا، گفتید: کارم و کسبم. قلب در کار و کسب بود، حالا روبهرو میشوید با همان قلبی که متوجه کار و بازار بود، میبینید آن قلب از نظر ارزش و برای آنکه صاحبش را به مقصد برساند، ناتوان است.
آن چیزی که فایده دارد قرب الهی است و منصرفشدن از هر چیزی که ما را از این قرب باز میدارد. آری! در ابتدا ممکن است کار سخت باشد ولی اگر جهت را درست کردید، إنشاءالله آرامآرام میرسید، و اعتکاف اگر درست انجام شود راه را به انسان نشان میدهد که چگونه قلب را از همهچیز خالی کند و متوجه خدا گرداند.
اعتکاف،شرایطی برای خدایابی
بخش سوم
مسلّم در اعتکاف برای معتکف زمینهی ظهور برکاتی خاص فراهم میگردد. زیرا انسان معتکف شرایط را جهت یادآوری پیمانی که با خدا بسته است، فراهم میکند، عمده آمادهکردن شرایطی است که زمینه برای برگشت به آن عهد فراهم آید و با عمق جانش وقتی شنید که «ألَسْتُ بِرَبّکم؟» جواب دهد؛ «بلی شَهِدْنا» آری ای پروردگار من؛ میبینم که تو تمام زندگی مرا تحت تدبیر عالیهی خود گرفتهای.
و از خدا میخواهیم به حق آن امام بزرگی که برکت وجود مقدسش را در این روزها به بشریت مرحمت فرموده، برکات خاص خود را برای معتکفین مقرر و مستدام بدارد.
روایات صادرشده از معصوم خبر از آن دارد که اعتکاف برکات زیادی برای معتکف به همراه دارد و لذا باید سعی کنیم طوری آداب و ادب اعتکاف را انجام دهیم که نهایت بهرههای مورد نظر را ببریم.
در روایت از رسول خدا(ص) داریم: «مَنِ اعْتَکَفَ ایماناً وَ احْتِساباً عُفِوَ لَهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبه»
هرکس برای خدا و با ایمان کامل معتکف شود، گناهان گذشتة او بخشیده میشود.
باز در روایت از آن حضرت داریم: «اَلْمُعْتَکِفُ یعْکُفُ الذُّنُوبَ وَ یجْرِی لَهُ مِنَ الْأجْر، کَآجْرِ عامِلِ الْحَسَناتِ کُلَّها»
معتکف از گناهان باز میایستد و بدین وسیله اجری مانند اجر کسی که همة نیکیها را انجام میدهد، خواهد داشت.
و نیز میفرمایند: «...مَنِ اعْتَکَفَ یوْماً ابْتِغاءَ وَجْهَ اللهِ عَزَّ وَ جَلّ جَعَلَ اللهُ بَینَهُ وَ بَینَ النّارِ ثَلاثَةِ خَنادق اَبْعَدَ مِمّا بینَ الْخافِقَین»
هرکس روزی را معتکف شود برای جلب نظر خدای ، خداوند بین او و آتش جهنم سه خندق فاصله میاندازد که فاصلهی هر خندقی بیشتر از فاصلهی مغرب و مشرق است.
یعنی میلها و اعمالی که منجر به ورود او به جهنم میشود در او از بین میرود.
چنانچه ملاحظه میفرمایید؛ اعتکاف بهرههای فراوانی را با خود به همراه دارد. عمده آن است که سعی کنیم حالاتی را در خود ایجاد کنیم که آن بهرهها و برکات برای ما محقق شود.
در روایت داریم که پیامبر(ص) هر سال ده روز آخر ماه رمضان را در مسجد معتکف میشدند و حتی آن سالی که به جهت جنگ بدر نتوانستند معتکف شوند، سال بعد بیست روز معتکف شدند.و این عمل آن حضرت، اولاً: اهمیت اعتکاف را میرساند. ثانیاً: ما را متوجه برکاتی میکند که رسولخدا(ص) با آن همه عظمت و قربی که دارا بودند، به آن برکات نیاز داشتند و عملاً از طریق اعتکافْ راهِ قلبِ خود را به سوی آسمان غیب باز نگه میداشتند.
یاعلی مدد
بسماللهالرحمنالرحیم
«وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِیمَ وَ إِسْمَاعِیلَ أَن طَهِّرَا بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَالْعَاکِفِینَ وَالرُّکَّعِ السُّجُودِ»
و نیز به ابراهیم و اسماعیل فرمان دادیم و با آنها عهد بستیم که خانهی مرا براى طوافکنندگان و معتکفان و رکوع و سجودکنندگان پاکیزه و آماده کنند.
مقدمه
بخش اول
مقدمتاً تولد مبارکِ وجودِ مقدس حضرت امیرالمؤمنین(ع) را خدمت همه عزیزان تبریک عرض میکنم. مسلّم همه ما باید به برکات این تولد امیدوار باشیم به جهت اینکه خداوند در چنین روزی وصی بالاترین انبیاء، یعنی بزرگترین اولیاء را به بشر عرضه کرده است.
چرا که هر زمانی، ظرفیت وقوع هر حادثهای را ندارد و لذا اگر زمانی خاص ظرفیت تولد امیرالمؤمنین(ع) را دارد، به جهت شرافت خاصی است که در آن زمان هست و تا قیام قیامت آن زمان میتواند ظرف الطاف خاص الهی برای انسانها باشد و در همین راستاست که خداوند به حضرت موسی(ع) میفرماید: برای همیشه آن زمانی که خداوند قوم بنیاسرائیل را از فرهنگ ظلمانی فرعونی نجات داد، متذکر باشد. لذا فرمود: «وَ ذَکِّرْهم بِاَیامِ الله» آن ایامُالله را همواره به یاد بنیاسرائیل بیاور و از قداست آن بهرهگیری کنید.
ما اگر معتقد باشیم که هر ماه رمضانی خاصیت خاصی دارد. آثار و برکات ماه رمضان را به دوران عمر وجود مقدس پیامبر(ص) محدود نمیکنیم. هوشیاری به فضیلت زمان و مکانهای خاص، ما را میرساند به اینکه هر ماه رمضانی راه ورود به الطاف خاص الهی است.
اگر این هوشیاری را که وجود نورانی پیامبر(ص) یافته و به ما هم خبر داده، بگیریم، در واقع متوجه واقعیت مهمی شدهایم. در راستای همین هوشیاری میگویند شما در روز سیزدهم رجبِ هر سالی که سالروز تولد وجود مقدس وصی کلّ است، میتوانید از برکات تولد نور حضرت در ظرف آن زمان استفاده کنید.
امیرالمؤمنین(ع) در چنین روزی متولد میشوند. یعنی
این روز؛ ظرفیت ظهورِ بزرگترین وصی پیامبر خدا(ص)
را دارد و در همین راستا برکات خاصهی الهی برای کسی که آمادگی استفاده از آنها
را دارد، در صحنه است. میدانید که هر پیامبری وصیای دارد. کاملترین نبی، کاملترین
وصی را داراست. پس این روز ظرفیت ظهور یکی از عالیترین نعمتهای خدا را در خود
دارد و لذا روز با برکت و مقدسی است. ما از طریق بزرگداشت این روز و از طریق یاد
امیرالمؤمنین(ع) راه
ورود به نعمتهای بزرگ الهی را برای خودمان ممکن میسازیم.
آداب تجلیل از آن حضرت و یاد ایشان در این است که نسبت به وقوع آن حادثه شکر کنیم و نسبت به آن بیتفاوت نگذریم. و از خداوند تقاضا کنیم محبت ولی خود را در جان ما شعلهور گرداند.
شما در ماه مبارک رمضان وقتی میدانید که این ماه یک قدر و قیمت خاصی دارد صِرف این توجه، شما را وارد ایمان میکند. یکی از اعتقادهای ما که خیلی کار از آن میآید اعتقاد به این است که خدا اراده میکند. در ماه مبارک رمضان؛ شیطان را در بند نموده و دریچة خلوت با خودش را به سوی قلب ما باز کند. نفسِ توجه به ماه مبارک رمضان یک نحوه ایمان و شرافت است، در مورد روز سیزده رجب و یا اساساً توجه به خودِ ماه رجب هم موضوع از همین قرار است.
باسمه تعالی
حضرت علیبن موسیالرضا«علیهالسلام» میفرمایند: «مَنْ صَامَ أَوَّلَ یَوْمٍ مِنْ رَجَبٍ رَغْبَةً فِی ثَوَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ وَ مَنْ صَامَ یَوْماً فِی وَسَطِهِ شُفِّعَ فِی مِثْلِ رَبِیعَةَ وَ مُضَرَ وَ مَنْ صَامَ یَوْماً فِی آخِرِهِ جَعَلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ مُلُوکِ الْجَنَّةِ وَ شَفَّعَهُ فِی أَبِیهِ وَ أُمِّهِ وَ ابْنِهِ وَ ابْنَتِهِ وَ أَخِیهِ وَ أُخْتِهِ وَ عَمِّهِ وَ عَمَّتِهِ وَ خَالِهِ وَ خَالَتِهِ وَ مَعَارِفِهِ وَ جِیرَانِهِ وَ إِنْ کَانَ فِیهِمْ مُسْتَوْجِبٌ لِلنَّار».
هرکس اولین روز ماه رجب را به امید ثواب الهی روزه بدارد، بهشت برای او واجب میگردد و کسی که یک روز از وسط آن ماه را روزه بدارد شفاعتش در مانند دو قبیله ربیعه و مضر پذیرفته گردد، و هرکه روز آخر آن ماه را روزه دارد خداى«عزّ و جلّ» او را از حاکمان بهشت گرداند و شفاعتش را در بارهی پدر و مادر و دختر و برادر و خواهر و عمو و عمه و دائى و خاله و آشنایان و همسایگانش بپذیرد گرچه در میان آنها مستحقان دوزخ باشند.
ملاحظه میفرمایید که در روایت فوق برای صائم اول ماه رجب بهشت را واجب کرده است که یک نوع برگشت به عالَمی است فوق عالم دنیا بلکه عالمی در زیر سایه و پوشش رحمت واسعهی الهی، و به صائم وسط ماه رجب، آنچنان شخصیت تأثیرگذاری عطا میکند که میتواند شفیع تعداد زیادی از افراد جامعهی خود گردد به این معنا که شخصیت تأثیرگذار او اُسوهای برای زندگی برتر اطرافیان خواهد شد و به صائم آخر ماه رجب قدرت و کمالی عنایت میفرماید که از یک طرف حاکم بهشت گشته و از طرف دیگر همهی اطرافیان خود را شفیع میباشد حتی اگر آنها در مسیری قرار داشته باشند که در آن مسیر، مستوجب آتش باشند، با راهنمایی شخصیت متعالی آن فرد در جهت دیگری قرار میگیرد که به بهشت ختم میشود.
بحث ما در این مقاله بیشتر نظر به چگونگی حیاتی دارد که در روزهدار اول ماه رجب ایجاد میشود و نسبتی که با بهشت برای او پیش میآید، در حدّی که از آن شخصیتی که از بهشت رانده شد، آزاد میگردد.
در قرآن میفرماید خداوند به آدم و حوا فرمود: «وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونا مِنَ الظَّالِمین» به این شجره نزدیک نشوید که از ظالمین خواهید شد، و آنها نزدیک شدند و فیض الهی از آنها برگرفته شد و چشمشان به برهنگیشان افتاد.
چشم آدم پس از گناه و خروج از ذیل ارادهی الهی به برهنگیاش افتاد در حالیکه تا آن زمان در زیر سایهی فیض الهی پوشیده بود.
چون آدم خواست به اختیار خود عمل کند خداوند نیز او را به خود واگذاشت و سیادتِ فیض الهی از سر او برداشته شد.
آدم قبل از آنکه عصیان کند و به شجرهی ممنوعه نزدیک شود، جسمی داشت و خود را به گونهای میدید که پس از گناه، آن جسم را برهنه یافت و حال در وضعی قرار گرفته که با خودش تنها مانده و جسمی دارد که از پوشش فیض الهی بیبهره است.
جسمِ ذیلِ ارادهی الهی یک جسم است که برهنگی ندارد و جسمِ ذیلِ ارادهی «من» یک جسم است که برهنگی دارد و انسان با این دو جسم، دو نوع انسان است با اهداف و نیازهای مختلف.
وقتی انسان اراده کند خودش باشد چشمش به هستی خود و به چیزهای دیگر آنگونه باز میشود که همهی افراد را و همهی چیزها را برهنه مییابد و به زعم خود میخواهد آن برهنگیها را با فکر و برنامهی خود بپوشاند، و این رازِ سرگردانی بشرِ «خودبنیاد» است.
وقتی انسان اراده کند و بگوید: «من»، عملاً خواسته است راه خود را در نظام عالم هستی با تکیه بر خود بیابد و لذا با انواع برهنگیها روبهرو میشود و دیگر هیچ فیضی از فیوضات الهی را نمییابد تا مدّ نظر قرار دهد. حالا باید بر پای خود بایستد و خودش از همهچیز سر در بیاورد و علم جدید نیز با همین «من میخواهم بدانم» آغاز شد نه اینکه «من میخواهم بندگی کنم» تا در آن صورت با دانایی خدا عمل کرده باشد.
بشر با «من میخواهم بدانم» با جهانی روبهروست که از الطاف الهی برهنه است و این جهان همان جهانی است که علم جدید میبیند و از این جهت هرگز در باب سعادت انسان با ما سخن نمیگوید و راه بشر به سوی خدا در آن بسته است.
جهان برهنه، جهانی است که در ذیل حکمت الهی دیده نمیشود و با فیض الهی پوشیده نیست و از این جا است که باید متوجه شویم برهنگی و پوشیدگی انسان و جهان به خود انسانها بستگی دارد که آیا بندهی خداونداند یا بندهی میلهای خود؟ اعمال و رفتار انسانها در این دو وضع متفاوت است.
بشر امروز که در زیر سایهی این علم که جهان را و بشر را برهنه میبیند بهشت را گم کرده است و با ورود به ماه رجب میتواند بهشت را و آن آرامشِ ذیل فیض الهی را پیدا کند.
فرا رسیدن ماه مبارک «رجب» بر همهی عزیزان مبارک باد.
والسلام
زیرکی بفروش و حیرانی بخـر
تأکید بعدی هم باز روی ماه رجب است. ماه رجب قدرت آدمْ درستکردن دارد. ما
چیزی نمیدانیم به شما بگوییم، فقط همین را بگوییم که: مرحوم آیتالله
ملکی تبریزی«رحمةاللهعلیه» در کتاب المراقبات میفرماید: «حتّی به علماء
پیشنهاد میکنم که این ماه، تحقیقِ علمی - یعنی حتی تحقیق در قرآن و روایت
را- کم کنند و به عبادت بپردازند».
چه کسی این را میگوید؟ کسی که هم مجتهد است و هم در عین حال شاگردِ
ملاّحسینقلیهمدانی است، حسّی غیبشناس دارد، غیب را میشناسد. میفرماید:
من پیشنهاد میکنم در این ماه تحقیق علمی، بحث و درس را کم کنید و به
عبادت بپردازید. یعنی ادراک مقام رجب طبق دستوراتی که ائمه(علیهم السلام)
به ما دادهاند از طریق عبادت بیشتر ممکن است.
البته کسی که آن قدر علم ندارد که با این دعاها ارتباط و اتّحاد پیدا
کند اوّل باید برود و دعاها را بفهمد، حتّی اگر نشد بهراحتی مقصد آنها
را درک کند باید برود، آنها را درس بگیرد. وقتی اظهاراتی را میکنی که در
دعا هست، باید قلبت تصدیق کند، قلب که تصدیق کرد بعد إنشاءالله راه
میافتد.
به همین جهت ما پیشنهادمان این بود که مباحث خودمان را در این سه ماه رجب و
شعبان و رمضان تعطیل کنیم، به دوستان هم عرض کردیم، دیندانی بس است ،
دینداری اصل است. ممکن است حضورتان در این جلسات با انگیزه دیندانی
باشد و ضرر کنید، نمیدانیم عزیزان با یک شور معنوی میآیند یا با یک
کنجکاوی علمی؟ گفت:
زیرکیظناست وحیرانینظر زیرکیبفروش و حیرانی بخر
یعنی کنجکاوی علمی بد نیست، ولی ما را به این نکته میرساند که احتمال
وجود حقایق را میدهیم، چشم دلمان را باز نمیکند تا به حقایق نظر کنیم.
راه رسیدن به حقایق، راه حیرت است که با تزکیه و عبادت بهدست میآید، همان
حیرتی که پیامبر اکرم(صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) از خدا تقاضا میکردند
که: «رَبِّ زِدْنی تَحَیُّراً»، خدایا! حیرت مرا بیفزای. از خدا بخواهید در
این سه ماه رجب و شعبان و رمضان، فضای معنوی و سلوک روحانی در تمام
رابطهمان حاکم باشد.
تعلیم بس است، تجرید !
آفت این جلسات علمی این است که آدم با خودش درگیر نیست، میآید ببیند
که بقیه چه میگویند؟ این خوب نیست، گاهی آدم باید ببیند که خودش چه
میگوید؟
یک هفته قبل از ماه رجب؛ خدمت آیتاللهحسنزاده«حفظهالله»، بودیم
دوستان عرض کردند که آقا چه دستوری برای ماه رجب میدهید؟ ایشان با یک
تأکید و شدّتی گفتند: « در ماه رجب بروید خودتان را ورق بزنید».
عرض ما نیز همین است که باید یک جوری خودمان را ارزیابی کنیم.
میگویند: «تعلیم بس است، تجرید» تجرید یعنی با خود بودن، تعلیم یعنی
از غیر چیز یاد گرفتن. اگر من برای شما بگویم و شما حرفهای مرا گوش کنید،
پس کی به خودتان برگردید؟ آن تجرید، آن یگانه شدن با خود، کو؟!
امیرالمؤمنین(علیهالسلام) میفرمایند: «از وقتی که من از
پیامبر(صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) شنیدم که روزة ماه رجب و شعبان چه
نتایجی برای مؤمن دارد، دیگر هیچ وقت تا آخر عمرم روزه ماه رجب و شعبان را
ترک نکردم».
باید از خدا بخواهیم که هم توفیقش را بدهد و هم معرفتش را. و از خدا
بخواهید که توفیقات کم نخواهیم، باید خود خدا همّت ما را بلند کند. سه روز
روزه چرا؟ روزه همه ماه را میخواهیم. روزه همه ماه رجب را چرا؟ روزه ماه
شعبان را هم میخواهیم. و روزه شش روز اوّل ماه شوال را هم میخواهیم، یک
جوری باید کار، اساسی شود.
در رُبایید این چنین نفحات را
در روایت داریم که پیامبرخدا(صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند: «اِنَّ
لِرَبِّکُمْ فِی اَیّامِ دَهْرِکُمْ نَفَحاتٍ اَلا فَتَعَرَّضوا لَها»؛
یعنی در روزگار و گاه وبیگاه در زندگیتان نفحات و نسیمهای معنوی
برجانتان میوزد، آگاه باشید که خود را در معرض آنها قرار دهید. حال چگونه
خودمان را در معرض نفحات ماه رجب قرار دهیم تا آن بصیرت و همّت و شور بندگی
را پیدا کنیم؟ مسلّم همین دستورات ماه رجب را با اطمینان عمل کردن، مساوی
است با در معرض نفحات و نسیمهای ماه رجب قرار گرفتن. به گفته مولوی:
گفتپیامبر(ص)کهنَفْحَتْهایحق انـدر این ایّـام میآرد سبق
گوشوهوشداریدایناوقاترا در رباییداینچنیننفحاترا
نفـحهای آمــد شمـا را دیـد و رفت هرکهرامیخواستجانبخشیدورفت
حتماَ تجربه کردهاید. گاهی شده است که وقتی طرف را نگاه میکنید فکر
میکنید او هیچ معرفتی از معارف الهی و هیچ توانی از توانهای سلوکی را هم
ندارد. امّا خداوند برایتان روشن میکند که همه آن چیزهایی که ما آرزویش
را داریم، او با همّتش به دست آورده است، چون خود را در معرض نفحات ماه رجب
قرار داده و از برکات ماه رجب سرسری نگذشته است.
نفحـهایدیگررسیدآگـاهباش تاازاینهموانمانی خواجه!تاش
«والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته»
گرتهوااستکهمعشوقنگسلد
پیوند نگاهدارسررشته،تانگهدارد
چون فرمود: هر کس به ریسمان من – یعنی ماه رجب- چنگ بزند به من وصل خواهد شد و قصّة وصل، قصّهای است پرسوز و گداز:
ای مجلسیان! سوز دل حافظ مسکین
از شمع بپرسید که در سوز و گداز است
اتحاد حکم عبد با رب
ادامه سخن حضرت حق این است:
« وَ مُطیعُ مَنْ اَطاعَنی »؛ الله اکبر! خیلی عجیب است، خداوند میفرماید:
در این ماه بدانید که من اطاعت میکنم از کسی که از من پیروی کند. ببینید
مشکل چقدر عجیب حل میشود. مگر ما گاهی نمیخواهیم از شرّ یک مشکل یا از
یک فساد اخلاقی و از وسوسههای آزاردهنده، راحت شویم؟
میفرماید: این ماه آن زمانی است که اگر یاد مرا در قلبت زنده کنی و از من
اطاعت کنی، آن وقت هر چه بخواهی، من از تو اطاعت میکنم و هر چه بخواهی به
تو میدهم. یعنی از دریچه رجبی شدن، میشود حوائجی را که خداوند حاضر و
مایل است به ما بدهد، به ما بدهد. یعنی بنده رجبی، بندهای است که میتواند
کاری کند که حکم خدا با حکم خود آن بنده متّحد شود.
خداوند سخت عاشق بنده خودش است و به دنبال آن است که بندهاش از او چیزی
بخواهد تا درخواست آن بنده را اجابت کند. حالا در ماه رجب این محبّت و عشق
به بندگانش به اوج خود میرسد و لذا خودش در دهان بندهاش میگذارد که من
مطیع کسی هستم که از من اطاعت کند، پس بنده عزیز من! یک قدم در راه بندگی
من بردار، و بعد شروع کن از من چیز خواستن، من مطیع درخواستهای تو هستم.
این سفره به صورت خاصّ آن در ماه رجب گسترده شده است و لذا باید هنر
استفاده کردنش را به دست آورد.
رجب؛ عامل شکلدهی به شخصیت قیامتی انسان
در همین جا یادتان بیاوریم که در روایت هست: «در روز قیامت در موقف محشر،
یعنی در آن تنهایی محض، ندا میآید: «اَیْنَ الرَّجَبِیُّون»
یعنی کجایند کسانی که در ماه رجب، با خدای خود اُنس خاص گرفتند و نگذاشتند
ماه رجب به راحتی از دستشان برود؟ پس معلوم است که با اعمال ماه رجب برای
انسان یک نوع شخصیت خاص پدید می آید، یعنی رجبی شدن یک نوع وجود تکوینی و
یک هویت خاص برای انسان به وجود میآورد که در عالم قیامت که حقایق ظاهر
میشود، این شخصیت خاص آنها ظاهر میگردد. رجبی شدن، چیز ساده اعتباری مثل
اسمگذاری روی افراد نیست که بدون رابطه با حقیقت افراد باشد.
در عظمت ماه رجب، رسولخدا«صلواةاللهعلیهوآله» میفرمایند: ماه رجب؛
ماه عظیم خدا است که هیچ ماهی از نظر حرمت و فضل در نزد خدا همطراز آن
نیست. حتّی در زمان جاهلیت ماه رجب را محترم میشمردند، و اسلام عظمت آن را
مورد تأکید قرار داد. بعد فرمودند: اِنَّ رَجَبَ شَهرُ«الله» و شعبانُ
«شهری» و رمضانُ «شهر اُمَّتی»، یعنی رجب ماه خدا است و شعبان ماه من است و
رمضان ماه امت من است.
استغفار خاص
در ادامه روایت هست که آن ملک از زبانخدا میفرماید: «غافِرُ مَنِ
اسْتَغْفَرَنی» من بخشنده آنم که از من بخشش خواهد. معلوم است استغفار ماه
رجب، استغفار خاص است.
عموماً یکی از ذکرهای ماه رجب ذکر استغفار است و به شکلهای مختلف هم آمده
است، همهاش روی حساب است. آنجا که در گفتن استغفار، «ربّی» ندارد و
میفرمایند: هر روز 70 مرتبه صبح و 70 مرتبه عصر بگوید: «
اَسْتَغْفِرُاللهَ وَ اَتُوبُ اِلَیْه» چون در دامن ربِّ ماه رجب خود را
قرار داده دیگر انسان واژه «ربّی» را نمیگوید، بلکه توجه و توبهاش به
سوی«الله» است.
حتماً متوجّهاید «الله» مقامِ جمعِ اسماء الهی است، لذا با دستور دادن به
انجام این ذکر میخواهند قلب متوجّه«الله» باشد، همان طور وقتی که«ربّ»
را در ذکر میآورند میخواهند قلب توجّهاش به مقام ربوبیت حق باشد و لذا
عرض ما این است که شکل این ذکرها روی حساب است و همان طور که روایت آورده
باید گفت و در ایجاد حالات قلبیِ مطابق آن ذکر کوشش کرد تا نتایج
فوقالعاده آن إنشاءالله نصیب شما شود.
باز در رابطه با استغفار ماه رجب میفرمایند: 100مرتبه یا 400 مرتبه در
این ماه بگویید: « اَسْتَغْفِرُاللهَ الَّذی لا اِلهَ اِلاّ هو، وَحْدَهُ
لا شَریکَ لَهُ وَ اَتُوبُ اِلَیْه»، یعنی از خدایی که جز او الهی نیست و
یگانه و بیشریک است، طلب غفران و آمرزش مینماید و بهسوی او جهت قلبم را
قرار دادهام. که در این استغفار؛ « الله» را برای قلب خود ترسیم میکنی و
یگانگی محض او را برای خود تفهیم میکنی و سپس«وَ اَتُوبُ اِلَیْه» را
میگویی، یعنی من از حضرت «الله» که جامع جمیع اسماء الهی است، میخواهم که
مرا ببخشد، آن اَللّهی که قطب قلب من است و جز او نمیشود کسی اله و معبود
جان من باشد و من بهسوی چنین خدای یگانـهای کـه تمام مقصد قلبم هسـت،
آمدم.
عجیب است اگر کمی به قلب خود عادت دهیم که این ذکر را با حضور بگو،
میبینید حال و هوایش عوض شد. روی « وَ اَتُوبُ اِلَیْه» با حضور قلب
تأکید کنید و متوجّه باشید دارید میگویید:به سوی او آمدم. خوشا به حالتان
با چنین کلماتی و چنین تصمیمی!
باز میفرماید بسیـار بگـو:« اَسْتَغْفِرُاللهَ وَ اَسْئَلُهُ التَّوبَه»؛
یعنی خدایا غفران و بخشش تو را طلب میکنم و تقاضا میکنم که توبة مرا
بپذیری و به من نظر کنی. اوّلاً؛ میگویی: از الله یعنی از حضرت جامع همه
خوبیها میخواهم مرا در بر بگیرد – مثل دربرگرفتن کالایی که شما گرد و
خاکش را پاک میکنید و وارد خانهتان می کنید- ثانیاً؛ میگویی: از او که
فرمود: من دوست دارم بندهام دستور دهد تا آن را عمل کنم، تقاضا میکنم به
من توجّه فرماید، به من محل بگذارد. خوشا به حالتان با چنین کلمات و چنین
تصمیمی!
رویبنماووجودخودمازیادببر خرمنسوختگانراهمهگوبادببر
چون خودش در این روایت میفرماید: در این ماه «غافِرُ مَنِ
اسْتَغْفَرنی»؛ بخشنده کسی هستم که توبه کند و بخواهد وارد یک حیات معنوی
شود، آنهم حیاتی معنویای بدون هرگونه کدورتی از گناه و غفلت، پس باید با
استغفار امید چنین حیاتی را داشت.