فاطمه زهرا،دلسوز واقعی مردم

بسم رب الحـــــــــیدر(ع)

فاطمه زهرا،دلسوز واقعی مردم

طبق حدیث امام صادق بعد از فوت پیامبر،جبرئیل با حضرت زهرا مراوده داشت و حقایقی را برای حضرت آشکار میکرد که نویسنده آن حقایق امام علی(ع) بود و حاصل این نوشته ها کتاب "صحیفه فاطمه زهرا" است که سه برابر قرآن است ولی یک کلمه از قرآن در آن نیست.
این صحیفه دست به دست چرخید و الان هم به دست امام زمان(عج) است.

نکته خوبی میشه فهمید و آن این است که حقایقی برای حضرت زهرا آشکار بود که امام علی هم آن اسرار را نمیدید،همانطور که در قرآن داریم به حضرت موسی خطاب شد که اگر میخواهی اسراری یاد بگیری، بنده صالحی داریم به نام خضر که فقط آن اسرار به آن حضرت یاد داده شده است.
خود حضرت موسی دارای شریعت بود ولی برای یاد گرفتن آن حقایق و اسرار به نزد خضر رفت.

یک کشف فاطمی داریم که مخصوص حضرت زهراست و یک کشف امامت داریم که مخصوص ائمه است و فاطمه هم از آن کشف استفاده میکند ولی یک اسراری فقط مخصوص حضرت زهراست که امام عسگری میفرمایند: فاطمه زهرا حجت است برای ما همانطور که ما حجتیم برای مردم.

دو نوع سیر داریم:
یکی سیر الی الله (از دنیا به سوی خدا رفتن)که ائمه از این حرف ها گذشته اند و این مقام دبستان اهل بیت است و یک سیر فی الله داریم،یعنی با خدا دائمه در جلوه های مختلف بودن...
این سیر مخصوص اولیاء خداست.

اهل بیت دارای مقام عقل کل و عقل قدسی هستند و همه عوالم در دستان آنهاست و کسی میتواند جامعه را اداره کند که با حقایق آشنا باشد و قوانین جامعه را طبق حقایق عالم معنا پیاده کند که تکوین با تشریع هماهنگ بشود و اگر در جامعه چنین امامی نباشد جامعه به مرگ جاهلی مرده و اگر امام باشد و مردم به آن رجوع نکنند جامعه، جامعه جاهلی است.

هیچ مسلمانی شک ندارد که پیامبر فرمود:هرکس بمیرد و امام زمان خویش را نشناسد،مرگش مرگ جاهلی است.یعنی حتی اگر نماز هم بخواند ولی مرگش مثل مرگ بت پرستان است.
کشنده ترین مسئله ای که در صدر اسلام پیش آمد و فاطمه زهرا آن را فهمید این بد که خلیفه اول گفت که کتاب خدا مارا بس است و یادش رفت که پیامبر خدا فرمود که اگر امام نباشد،کتاب به هیچ دردی نمیخورد.
باید امامی زنده در صحنه باشد که با عالم قدس و تکوین ارتباط داشته باشد و از طریق آن امام است که جامعه ملکوتش نورانی میشود و آن موقع اگر به کتاب خدا رجوع کنیم،چیز گیر میاریم.

اگر امامی زنده و متعالی در صحنه نباشد،تشریع با تکوین هماهنگ نمیشه یعنی اینکه باید طبق حقایق بالا،قوانینی در جامعه حاکم بشه که هماهنگی بین عالم بالا و عالم ماده پیش بیاد و آن ارتباط ایجاد بشه و برکات و نورانیت به وسیله آن هماهنگی که ایجاد شده به زمین صادر بشه،یعنی برکات خدا نازل بشه و اگر اینطور نشود انسان ها نمیتونند به اون معنویت دست پیدا کنند و اگر دست پیدا نکنند یعنی بندگی نکردند و در کل به هدفی که برایش خلق شده اند نرسیدند.

پس امام همواره باید باشد و همانطور که در قرآن داریم وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا (آیه 24 سوره سجده) یعنی همواره باید باشد.
با اون تصرف هایی که امام در قلب ها میکند،مردم قرآن را میفهمند و اعمالشون قبول میشه یعنی اگر امام نباشه ارتباط عالم قدس و عالم ماده قطع میشود و اعمال ما دیگر قبول نمیشود.
پس امام هم باید باشد و هم شناخته بشه و هم جامعه در دستش باشد.

هیچ عبادتی اگر از قلب امام نگذرد،عبادت نیست.امام باقر در حج مردمی که شیعه نبودند فرمود :صدایی که اینها در می آورند،صدای حیوان است.
حال فاطمه این را میداند و احساس خطر میکند.اگر امامی شهید شد،باید بریم امام بعدی را بشناسیم و به آن رجوع کنیم و به واسطه همین رجوع است که امامان قبلی و پیامبر و قرآن و سنت باهامون حرف میزند.یعنی کسانی که چهار امامی و یا 6 امامی هستند همه چیز را از دست دادند.باید به امام زنده رجوع کنند که اعمالشون قبول بشه....

حال بعد از پیامبر،مردم باید به علی رجوع میکردند که جریان سقیفه پیش آمد و این فاجعه آنقدر بزرگ بود که الان ما نمیفهمیم که امام نداریم،یعنی چی؟؟!!!!!
فاجعه بزرگ است آن است که ما بفهمیم و آن فاجعه را فاطمه زهرا فهمید...

اسلام در آخرالزمان ظهور کرده است.در آخر الزمان ظلماتی حاکم میشود که اشد ظلمات است.تمام بدی های طول تاریخ در آخرالزمان جمع میشود و تنها و تنها دین نورانی آخرالزمان میتواند با آن ظلمات مقابله کند.
دین واقعی آخرالزمان،دینی است که امام معصوم راس آن باشد و اگر امام نباشد،ظلمات آخرالزمان غلبه میکند همچنان که پیدا کرده است.در آخرالزمان حتما باید نوری در صحنه باشد که تا چشم ها از توجه به نور کلی محروم نگردد.با نور عیسی و موسی نمیشود ظلمت آخرالزمان را از بین برد بلکه فقط با نور محمدی میشود ملت ها در دوران آخر الزمان نجات پیدا کنند.

پیامبرهم فرمودند که با شروع بعثت من،آخرالزمان هم شروع شد.ظلمت آخر الزمان همه گیر و عمیق است و باید در مقابلش نور عمیق و همه گیر در صحنه باشد.
درمباحث کربلاشناسی متوجه شدیم که از همان موقعی که اسلام آمد،جنگشون با غرب هم شروع شد و همچنان ادامه دارد.کربلا را روم و غرب درست کرد...
اولین جبهه ای که مقابل اسلام ایستاد،معاویه با مشاوری به اسم سرجون مسیحی بود.
حال باید متوجه باشیم که چرا نوز اسلام غلبه ندارد؟؟
چرا عبادت ما نمیتواند بر ظلمت غرب غلبه پیدا کند؟؟
چرا نمیتونیم مقابل فرهنگ غرب بایستیم؟؟
چرا ظلمت آخرالزمان حاکم است؟؟

چون بنا نبود که امامان ما غائب باشند و آن نور عمیق در صحنه نباشد...شروع ظلمت از جریان سقیفه بود و آنقدر این ظلمات پیش رفت که تا کشتن امام هم پیش رفتند.
امام زمان در نامه ای که به شیخ مفید نوشتند فرمودند:اگر مردم آماده باشند ما می آییم،غلفت کردند ما رفتیم.
عمق ظلمت آنچنان است که غرب امیدوار است.امید دارد که برنامه هایش عملی شود.این امید از آنجا شروع شد که آن نوری که قرار بود در صحنه باشد را خانه نشین کردند...
درحال حاضر راه چیست؟؟ راه شناخت آنر چیزی است که از دست دادیم...
چطوری بشناسیم؟؟ صای بلند فاطمه زهرا را گوش بدیم.

آیا به اینجا رسیدیم که حذف حاکمیت معصوم اینقدر برایمان بزرگ باشد که همچون فاطمه شیون و زاری کنیم!!
در دعای ندبه داریم:
فَلْیَبْکِ الْباکُونَ وَ اِیّاهُمْ فَلْیَنْدُبِ النّادِبُونَ وَ لِمِثْلِهِمْ فَلْتَذْرَفِ الدُّمُوعُ وَلْیَصْرَخِ الصّارِخُونَ وَ یَضِجَّ الضّاجُونَ وَ یَعِجَّ الْعاجُّونَ اَیْنَ الْحَسَنُ اَیْنَ الْحُسَیْنُ اَیْنَ ابناء الْحُسَیْنِ
یعنی باید ضجه زد،ناله و شیون کرد از نبود امام در صحنه...

ناله های حضرت زهرا و دفاعی که حضرت از ولایت امام علی کرد،نقشه های آنان را خنثی کرد،مگرنه همین اسلام هم ما نداشتیم.
این نظام انقلاب اسلامی با حامیت ولی فقیه که در واقع همان حاکمیت حرف معصوم است،تسلی خاطر حضرت زهراست و باید در حفظ آن کوشا باشیم.

*نکته دیگری که قابل تامله این است که فاطمه زهرا یعنی دلسوز واقعی مردم.
اولین مقامی که تا انسان بهش نرسد،اصلا به درجه عصمت نائل نمیشه و نور غیبی به وجودش نمی تابد،گذشتن از خود و منیت است.تا خودخواه باشد و حتی یک ذره از خودیت و منیت در وجودش باید،نور غیبی و الهی بر وجودش نمی تابد.
کسی که از خودش بگذرد و خودخواه نباشد،این شروع دلسوزی برای مردم است.
در قرآن سوره توبه آیه 128 در مورد صفت پیامبر داریم:
لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ
به یقین، رسولى از خود شما بسویتان آمد که رنجهاى شما بر او سخت است و اصرار بر هدایت شما دارد و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است.

ریشه این دلسوزی غرق شدن در وجود خداست.وقتی خودی نباشه یعنی من نیستم.وقتی که این من نباشد،یعنی غرق در وجود خداست.
پیامبر اینقدر دلسوز برای مردم بود که خداوند در جایی بهش میفرماید،خودتو میکشی از بس نگران مردمی!!!
تا انسان به مقام دلسوزی برای مردم نرسد،به هیچ مقامی نمیتونه برسه و طبق فرمایش امام صادق(ع) به یابن جندب:کسی که نگران حال مردم نیست اصلا به ولایت ما نائل نمیشود.یعنی اصلا نور ولایت اهل بیت بهش نمیتابد.
همانطور که نکات محرم در مورد محبت امام حسین گفتیم و مبنای دعایی که در زیارت عاشورا داریم"اللهُمََّ اجِعَلْ مَحِیاىَ مَحِیا مُحَمّدٍ وَ آلِ مُحَمََّدٍ وَ مَماتى مَماتَ محمّدٍ وَ آلِ مُحَمََّدٍ" صحبت کردیم، فاطمه زهرا هم به همین دلیل دلسوز واقعی مردم بود.
همان عصبیتی که در زیارت عاشورا بهش لعن میفرستیم"اللهم العنْ العصابة التی جاهدت الحسین" در واقع همان گذشتن از خود و خودخواهی است.

یاعلی مدد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد