راه برگشت به ذات بی زمان_بخش دوم_چگونگی فعلیت یافتن باورهای دینی

راه برگشت به ذات بی زمان

برای اینکه از حجاب زمان آزاد بشویم باید از دنیا فاصله بگیریم.
دنیا ذاتش در حال حرکت است و تا وقتی که به دنیا توجه داشته باشیم و دنیا برایمان مهم باشد،گرفتار زمان هستیم.
پیامبر اکرم فرمودند:«دَعُوا الدُّنْیَا لِأَهْلِهَا فَمَنْ أَخَذَ مِنَ الدُّنْیَا فَوْقَ مَا یَکْفِیهِ أَخَذَ حَتْفَهُ وَ هُوَ لَا یَشْعُر»
دنیا را به اهل دنیا واگذارید، و هرکس از دنیا بیش از مقدار نیازش برداشت کند، ناخودآگاه دست به نابودى خود زده است.

این نوع دستورات که تأکید می‌فرماید ما از دنیا فاصله بگیریم عملاً به ما می‌فرماید به ذات بی‌زمان خودتان برگردید. چون دوری از دنیا یعنی انصراف از آرزوهای آینده و غم‌های گذشته و این یعنی آزادی از حجاب زمان و برگشت به ذات خود، همان خودِ مجردِ مستقَر در مقام «حال» و گسترده در تمام عوالم هستی.

وقتی انسان به «حال» برگشت، خدا هم در «حال» است، پس ارتباط با خدا ممکن می‌گردد و راه پیدا می‌شود. به‌اصطلاح می‌گوئیم وارد حضور قلب شدیم. قلب یعنی همان حقیقت انسان که در ذات خود از زمان و مکان آزاد است.

ما در خواب عملا از دنیا و زمان آزاد میشویم و میتوانیم با حقایق ارتباط برقرار کنیم.
شما ممکن است در خواب اتفاقی را ببینید که بعد از چندسال در بیداری برایتان رخ دهد. وقتی که با این حادثه رو به رو میشود،حس میکنید که آنرا قبلا جایی دیده اید. این همان رویای صادقه است.
یعنی روح شما موقع خواب از دنیا و زمان آزاد شد.وقتی هم که از زمان آزاد شد،دیگر گذشته و آینده برایش معنایی ندارد.برای همین میتواند حوادثی که بعدا در بیداری برای شما اتفاق می افتد را ببیند.


شخصی که میمیرد،به ناچار اورا از دنیا جدا میکنند.تا موقعی که اورا داخل قبر نگذاشتند،او هنوز میتواند بدن خود را ببیند و هنوز یک دلبستگی خاصی به این بدن دارد.ولی وقتی که سنگ لحد را بر روی جنازه گذاشتند و اون شخص دیگر نتوانست بدن خود را ببیند،در یک آن نکیر و منکر را جلوی خود میبیند.

نکیرومنکیر چیزی نیستند که بعدا سراغ ما بیان،بلکه همین الان هستند ولی ما آنها را نمیبینیم.
به همین دلیل به ما دستور داده‌اند «مُوتُوا قَبْلَ اَنْ تَمُوتُوا»؛ قبل از آن که بدن‌هایتان بمیرد، خودتان بمیرید، یعنی جان و روان را از دنیا بیرون بکشید تا با ذات خود که به وسعت هستی است روبه‌رو شوید.

اراده‌های ممتد؛ عامل حضور در عوالم غیب

کودکان را ملاحظه کرده‌اید که در ماه‌های اول تولدشان به سختی دستشان را بالا می‌آورند، ولی به طور مستمر این کار را ادامه می‌دهند و چون استعداد آن را در بدن خود دارند بالأخره موفق می‌شوند که دستشان را بالا بیاورند. حالا برای آن‌که دستشان را به دهانشان برسانند مشکل دارند، هر چه اراده می‌کنند تا دست را به طرف دهنشان بیاورند این طرف و آن طرف می‌رود، ولی چون استعداد این‌که دستشان را به دهانشان برسانند دارند، با استمرارْ بالأخره موفق می‌شوند.

در مورد نفس هم نباید بگوئیم اگر نفس استعداد حضور در عالم غیب و قیامت را دارد پس چرا خود را در آن عوالم حاضر نمی‌یابیم؟
فراموش نکنید فعلاً مقیم «اسفل سافلین» هستید، باید با اراده‌های ممتد و مستمر و به عنوان شخص خاص، حضور در آن عالم را اراده کنید تا آرام‌آرام حجاب‌های بین شما و آن عوالم رقیق شود و بتوانید با عوالم برتر ارتباط بر قرار کنید. همان‌طور که نفسِ کودک می‌طلبد دستش به دهانش برسد و مرتب بدن را به کار می‌گیرد و به آن فرمان می‌دهد تا بدن آماده‌ی پذیرش فرمان نفس شود تا آن‌جایی که وقتی نفس اراده کرد، بدن فرمانش را بپذیرد.

انسان هم وقتی از طریق معارف الهی متوجه حقایق عالم معنا شد و با انصرافِ قلب از دنیا، نظر خود را به آن‌ حقایق انداخت، حالا با عبادات مستمر نظر قلب خود را متوجه عالم غیب می‌کند تا آرام‌آرام خود را در آن‌‌جا حسّ می‌کند، چون ذاتش در آن‌جا است، کافی است حجاب‌ها کنار رود. در صورت رویکرد درست، عبادات موجب کناررفتن حجاب‌ها و بالفعل‌شدن باورها می‌شود.

پس دلیل تکرار عبادات برای همین است که آرام آرام جهت قلب از دنیا به سوی حقایق تغییر کند.
برای همین به ما دستور دادند،حداقل یک ذکر را یکسال تکرار کنید تا به قلب بنشیند.به قلب نشتن یعنی اینکه قلب آرام آرام از دنیا آزاد شود و بتواند با حقایق باطنی آن ذکر ارتباط برقرار کند.

یکی از مهم ترین عواملی که مارا گرفتار گذشته و آینده میکند،قوه واهمه است.
با عبور از قوه‌ی واهمه که ما را گرفتار خاطرات گذشته و یا آرزوهای آینده می‌کند می‌توان با حقیقت خود که حاضر در همه‌ی عوالم هستی است با حقایق عالم غیب مرتبط شویم و در «حال» قرار بگیریم و با آنچه در «حال» قرار دارد مرتبط شویم.


خیالات یا به نوعی قوه واهمه مارا گرفتار آینده و گذشته میکند.همش به ما یادآوری میکند که اگر این کار را میکردی،الان این وضع را نداشتی و یا اگر در آینده اینکار را بکنیم،اینطوری میشود.
همش یا در گذشته ای هستیم که دیگر نمی آید و یا در آینده ای هستیم که هنوز نیامده است.
البته یادمان باشد بین برنامه ریزی برای آینده و خیال پردازی فرق است.
خیلی از ما دچار خیال پردازی هستیم و از آینده صورتی در ذهنمان میسازیم و دوست داریم همان اتفاق بیافتد.

ما نمیتوانیم کاری کنیم که خیالات به سراغ ما نیاید.تا وقتی در این دنیا هستیم،خیالات هم هست ولی دستوری که به ما دادند این است که با دوری از دنیا و تعلقات دنیایی،نگذارید این خیالات شمارا تحت تاثیربگذارد.
شخصی از آیت الله بهجت سوال کرد که چیکار کنیم که خیالات توی نماز سراغ ما نیاید؟؟
ایشون پاسخ دادند که شما نمیتوانید کاری کنید که خیالات نیاید ولی میتوانید وقتی که آمد،به آن اهمیت ندید و دنباله رو خیالات نباشید.

آری سخت است ولی کم کم به مرور زمان اینقدر از ادامه دادن خیالات صرف نظر میکنیم که اینکار ملکه ذهن ما میشود و دیگر هرچه خیالات هم به سراغ ما بیاید،ما ناخودآگاه دنبالش نمیرویم و آن خیال برای ما رفتنی میشود. وقتی کم کم به خیالات میدان ندادیم، از گذشته و آینده آزاد میشویم.

یکی از تحریک کننده ی خیالات و قوه واهمه آهنگ و سریال و فیلم است.
فیلم نامه نویس با قدرت تخیل خود،فیلم نامه ای را نوشته و کارگردان آن تخیلات نویسنده را به صورت سریال یا فیلم در آورده است و وقتی ما فیلم و یا سریال میبینم،در واقع داریم خیالات آن فیلم نامه نویس را میبینم.
برای همین دیدن بیش از حد فیلم و سریال باعث قدرت پیدا کردن قوه خیال و واهمه میشود.


امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند:
«...فَارْفُضِ الدُّنْیَا فَإِنَّ حُبَّ الدُّنْیَا یُعْمِی وَ یُصِمُّ وَ یُبْکِمُ وَ یُذِلُّ الرِّقَابَ فَتَدَارَکْ مَا بَقِیَ مِنْ عُمُرِکَ وَ لَا تَقُلْ غَداً وَ بَعْدَ غَدٍ فَإِنَّمَا هَلَکَ مَنْ کَانَ قَبْلَکَ بِإِقَامَتِهِمْ عَلَى الْأَمَانِیِ وَ التَّسْوِیفِ.»


دنیا را ترک کن و بدان که محبت دنیا انسان را کور و کر و گنگ میگرداند ، دوستى دنیا گردن‏ها را پائین مى‏آورد، اینک از عمر باقیمانده استفاده‏ کن و نگو فردا و یا پس فردا چنان و چنین خواهم کرد، کسانى قبل از شما هلاک شدند و رفتند که هلاکت آنها به خاطر آرزوها و فردا فردا گفتن ها بود.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد