گوهراصلی ماه رمضان-قسمت اول-معنای ورع

بسم الله الرحمن الرحیم

قسمت اول


امیرالمؤمنین(ع) در آخر خطبه‌ی رسول خدا(ص) که در رابطه با ماه رمضان ایراد فرمودند از پیامبر خدا(ص) سؤالی کردند که حکایت از عطشی می‌کند که در حضرت مولی الموحدین(ع) نسبت به عالی‌ترین عمل در این ماه دارد.


حضرت سؤال می‌کنند یا رسول الله: «مَا اَفْضَلُ الْاَعْمَالِ فی هَذَا الشَّهر؟» بهترین اعمال در این ماه چیست؟

از فضای سؤال به‌دست می‌آید که انسان هوشیار باید همواره در هر شرایطی بگردد ببیند بهترین کار چیست؟ وقتی فرصت نداریم همه‌ی کارهای خوبی را که در ماه مبارک رمضان آمده است انجام دهیم، پس به دنبال بهترین اعمال باشیم، هرچند هر کس بنا به ظرفیت خود باید اعمال مناسب روح و جسم خود را انتخاب کند، زیرا ممکن است یک عمل برای من طاقت فرسا باشد ولی عملی با یک درجه پایین‌تر برایم قابل تحمل باشد. در هر حال باید همّت کنیم و خود را محدود به آن عملی که برای مردم عادی توصیه می‌شود، نکنیم و در حدّ طاقت خودمان طالب افضل اعمال باشیم.


سؤال حضرت مولی الموحدین (ع)از رسول خدا(ص) نشان می‌دهد؛ هرکس باید این دغدغه را داشته باشد که در هر شرایطی با بهترین عمل بیشترین بهره را ببرد.


جوابِ وجود مقدس پیامبر(ص) با توجه به فضای حاکم بین این دو انسان معصوم ما را دعوت می‌کند تا از آن جواب استفاده‌ی اساسی بکنیم. پیامبر(ص) در جواب سؤال علی(ع) می‌فرمایند: «یَا اَبَا الْحَسَن اَفْضَلُ الْاَعْمَال فی هَذَا الشَّهر اَلوَرَعُ عَنْ مَحَارِمِ اللّه» ای اباالحسن! بالاترین اعمال در این ماه پرهیز از محارم الهی است.


ملاحظه کنید در ماهی که آنقدر ظرفیت دارد که تلاوت یک آیه‌ی آن ثواب یک ختم قرآن را دارد، رسول خدا(ص) علی(ع) را به اصولی‌ترین مسیر سوق می‌دهند تا نه‌تنها از یک آیه‌ی قرآن ثواب یک ختم قرآن را نصیب خود کنند بلکه شخصیتی برای خود شکل دهند که تمام لحظات زندگی برای ایشان رجوع به حق باشد - که إن‌شاءالله با شرح واژه‌ی «ورع» این موضوع روشن می‌شود- حواسمان باشد این جمله از پیامبر خدا(ص) خطاب به امیرالمؤمنین (ع)صادر شده است، تا علی (ع)علی بماند و در عالی‌ترین افق‌های دینداری مستقر باشد به همین جهت باید بر روی این جمله خیلی حساس بود. این ورع چیست و چگونه به دست می‌آید که در ماه ضیافت الله بهترین عمل است و مسلّم بهترین نتیجه را در پی دارد؟



عالَم وَرع


وقتی امام باقر(ع) می‌فرمایند: «إِنَّ أَشَدَّ الْعِبَادَةِ الْوَرَعُ» سخت‌ترین عبادت ورع است. معلوم می‌شود «ورع» چیزی بالاتر از عمل به اعضاء و جوارح است، بلکه باید در سخت‌ترین میدان که میدان قلب است وارد شد و در آن حوزه عمل نمود و شخصیت خاصی را برای خود شکل داد.

در واقع «ورع» بیش از آن که یک عمل باشد ایجاد یک «عالَمی» است برای خود که خصوصیات خاص خود را دارد.

حضرت صادق(ع) برای رسیدن به عالَم «وَرع» می‌فرمایند: «الْمُتَوَرِّعُ یَحْتَاجُ إِلَى ثَلَاثَةِ أُصُولٍ، الصَّفْحِ عَنْ عَثَرَاتِ الْخَلْقِ أَجْمَعَ وَ تَرْکِ خَوْضِهِ فِیهِمْ وَ اسْتِوَاءِ الْمَدْحِ وَ الذَّم» شخصی که اهل ورع است باید سه اصل اساسی را رعایت کند، از لغزش‌های مردم کاملاً چشم‌پوشی کند، در امور مردم دخالت و تجسس نمی­کند و مدح و نکوهش مردم برایش مساوی است.


حضرت در ادامه می‌فرمایند:

«أَصْلُ الْوَرَعِ دَوَامُ الْمُحَاسَبَةِ وَ صِدْقُ الْمُقَاوَلَةِ وَ صَفَاءُ الْمُعَامَلَةِ وَ الْخُرُوجُ مِنْ کُلِّ شُبْهَةٍ وَ رَفْضُ کُلِّ عَیْبَةٍ وَ رِیبَةٍ وَ مُفَارَقَةُ جَمِیعِ مَا لَا یَعْنِیهِ وَ تَرْکُ فَتْحِ أَبْوَابٍ لَا یَدْرِی کَیْفَ یُغْلِقُهَا وَ لَا یُجَالِسُ مَنْ یُشْکِلُ عَلَیْهِ الْوَاضِحُ وَ لَا یُصَاحِبُ مُسْتَخِفِّی‏الدِّینِ وَ لَا یُعَارِضَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَا یَحْتَمِلُ قَلْبُهُ وَ لَا یَتَفَهَّمُهُ مِنْ قَائِلٍ وَ یَقْطَعَ مَنْ یَقْطَعُهُ عَنِ اللَّه‏»

اصل ورع آن است که انسان همواره به حساب خود برسد و راست سخن بگوید و ارتباط خود را با مردم نیک سازد، از شبهات دورى کند، شک و شبهه و عیب‏ها را از خود جدا سازد، از هرگونه لغوی خوددارى نماید، درهائى را به روى خود باز نکند که بعد نتواند آن‌ها را ببندد، با کسى که او را خوب نمى‏شناسد هم‏نشین نگردد. با کسانى که دین را سبک مى‏شمارند رفاقت نداشته باشد، در مسائلى که تحمل آن را ندارد و دلش آن‌ها را قبول نمى‏کند معارضه نداشته باشد، اگر سخنى را از گوینده‏اى نفهمید با او مخالفت نکند و گفته‌ی کسى را که از خدا قاطعانه سخن مى‏گوید بشنود.



وقتی انسان در چنین عالَمی که روایت فوق متذکر آن است قرار گرفت، در عالَم «ورع» وارد شده و نتیجه‌ای نصیب او می‌شود که همه‌ی اسلام برای تحقق آن نتیجه آمده است. رسول خدا(ص) می‌فرمایند: «مَن لَقَی اللّهَ سُبْحانَهُ وَرعاً أعْطاهُ اللّهُ ثَوابَ الإسلام کُلّه» هرکس در حالی‌که دارای ملکه‌ی «ورع» است، خدا را ملاقات کند خداوند ثواب تمامی اسلام را به او عطا می‌فرماید. به همین جهت حضرت صادق(ع) می‌فرمایند: «عَلَیْکُمْ بِالْوَرَعِ فَإِنَّهُ لَا یُنَالُ مَا عِنْدَ اللَّهِ إِلَّا بِالْوَرَع‏» بر شما باد که «ورع» پیشه کنید زیرا به دست نمی‌آید آنچه نزد خدا است مگر از طریق «ورع».


این یک قاعده است که با «تمرکز» بر پاکی‌ها و نظر به عالم معنویت و دوری از گناه، آرام‌آرام ملکه‌ی وَرع در جان انسان ظهور می‌کند. «ورع» بالاتر از تقواست و حالتی از حذر است که اگر در انسان شکل گرفت او را بسیار محتاط می‌نماید تا آنجا که نه‌تنها از گناه که حتی از شبهه هم بیمناک و فراری است و حریمی را در اطراف خود ایجاد می‌کند که روایات در وصف آن به سپر نام برده‌اند و امیرالمؤمنین(ع) در این رابطه می‌فرمایند: «الْوَرَعُ جُنَّةٌ مِنَ السَّیِّئَات‏» ورع همچون سپر است در مقابل گناهان و زشتی‌ها.


در حالی‌که برای تقوا تعبیر لباس را به کار می‌برند و می‌فرمایند: «لِباسُ التَّقْوَی» یعنی تقوا لباس است.

اصل قضیه از این قرار است که ابتدا باید با تمرکز و توجه قلب بر روی وظیفه و اوامر و نواهی الهی، روحیه‌ی نگهداریِ خود از لغزش‌ها در ما ایجاد شود. اگر توجه انسان بر روی حرام الهی شدید شد و مواظب بود گرفتار گناه نشود آرام‌آرام ملکه‌ی «ورع» در او ظهور می‌کند. ورع دریچه‌ای است بسیار متعالی و آنچنان انسان را از حجاب‌های بین خود و پروردگارش آزاد می‌کند که تا ملاقات خداوند و نظر به اسماء حسنای او جلو می‌برد.





ظهور «وَرَع»


تا تمرکز قلبی و روحیه‌ی نگهبانی از خود نسبت به محارم الهی در انسان پیدا نشود، «ورع» شروع نمی‌شود در همین رابطه در حدیث قدسی داریم: «ابْنَ آدَمَ اجْتَنِبْ مَا حَرَّمْتُ عَلَیْکَ تَکُنْ مِنْ أَوْرَعِ النَّاس‏» ای فرزند آدم! از آنچه بر تو حرام شده اجتناب کن تا با ورع ترین مردم باشى.

یک وقت ممکن است ما قالب و صورت ظاهری گناهان را بشناسیم و انجام ندهیم، مثل آن که دزدی نمی‌کنیم، ولی یک وقت دل ما بر دوری از گناه تمرکز دارد و از خود طوری نگهبانی می‌کند که به گناه نزدیک نشود، در این حالت است که «وَرع» ظهور می‌کند. با توجه به مجموعه‌ی روایات می‌توان این طور نتیجه گرفت که «ورع» آن توانایی و قدرتی است که به توفیق حق، اجتناب از گناه و دوری از محرمات را در نفس انسان پدید می‌آورد تا انسان بتواند در ساحت آن ورع، مراتب ترقی و کمال را با سرعت طی کند و به کسب فضائل بیشتری نائل آید و به مقام قرب الهی برسد.


انسان مؤمن و ملتزم، معمولا در انجام واجبات کم نمی‌گذارد حتی سعی می‌کند برخی مستحبات را نیز انجام ‌دهد با این حال نتیجه‌ی لازم را نمی‌گیرد زیرا قلب خود را در ترک محرمات تربیت نکرده تا به ورع برسد. فرق وَرع با تقوی نیز در همین نکته است، تقوی عبارت از انجام واجبات و ترک محرمات است ولی وَرع یک نوع پرهیز خاصی است از محرمات که انسان به واقع با روح و روان خود از محرمات دوری می‌کند، در این حالت است که انجام واجبات اثر مطلوبِ خود را می‌گذارد.

به همین جهت رسول خدا فرمودند: «وَ خَیْرُ دِینِکُمُ الْوَرَعُ» بهترین دین شما ورع است.

باید متوجه باشیم قرب الهی بدون ورع محقق نمی‌شود. در حدیث قدسی آمده: ای احمد! ورع زینت مؤمن و ستون دین است، مَثَل ورع مانند کشتی است، همان‌طور که از دریا کسی نجات پیدا نمی‌کند مگر به وسیله‌ی کشتی، همچنین پارسایان نجات پیدا نمی‌کنند مگر به وسیله‌ی ورع. 


باید متوجه باشیم نجات و رستگاری از تلاطم دریای زندگی تنها به وسیله‌ی ورع امکان‌پذیر است. امروزه می‌گویند: بهداشت بهتر از درمان است، ورع در واقع بهداشت است تا انسان به گناه آلوده نشود و مجبور باشد انرژی زیادی صرف کند تا از آن گناه نجات یابد و از صورت‌های خیالیه‌ی آن‌ رها شود. رسول خدا(ص) خواستند حضرت علی(ع) در چنین عالَمی مستقر باشند و استقرار در چنین حالتی بالاترین عبادت در ماه رمضان است و زمینه‌ی درک شب قدر را برای انسان آسان می‌کند.


لازمه‌ی تحقق وَرع در جان انسان تمرکز قلبی و توجه کامل بر روی حرام‌ الهی است و این که انسان طوری خود را نگهبانی کند که به نواهی الهی نزدیک نشود، به همین جهت امام علی(ع) می‌فرمایند: «الْوَرَعُ الْوُقُوفُ عِنْدَ الشُّبْهَة» وَرع متوقف شدن در امور شبهه‌ناک است. یعنی ملکه‌ای که انسان را هنگام برخورد با امر شبهه‌ناک متوقف می‌کند. این نوع نگهبانی نسبت به اعمال شبهه‌ناک، قلب را به صحنه می‌آورد و روح انسان را از هر آن­چه امکان دوری از خدا را به همراه دارد متنفر می­نماید.


با توجه به این‌که رسول خدا(ص) در حدیثی که عرض شد فرمودند: اگر کسی خدا را ملاقات کرد در حالی که در مقام وَرع بود خداوند ثواب همه‌ی اسلام را به او می‌دهد.


این سوال پیش می‌آید که چه‌کار کنیم تا وقتی در قیامت به ملاقات خدا می‌رویم یک انسان با ورع باشیم؟ معلوم است که در قیامت ملکات ظهور می‌کند پس باید کاری کنیم تا ملکه‌ی وَرع در ما پیدا شود و این به وجود نمی‌آید مگر آن‌که قلب را به مقام پرهیز از چیزهای شبهه‌ناک برسانیم و بدانیم بنا به سخن امام باقر(ع) «إِنَّ أَشَدَّ الْعِبَادَةِ الْوَرَع» شدیدترین عبادت «ورع» است.


چون انسان باید وارد عالَمی شود که تماماً تحت ولایت احکام الهی است و چون وارد عالَمِ عنداللهی ‌شد بنا به روایتی که از حضرت صادق(ع) ذکر گردید، آنچه را پیش خداست با ورع به‌دست می‌آورد. یعنی با اسماء الهی مرتبط می‌شود.


حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه» در رابطه با تمرکز قلبی و تفهیم ذکر و تفهیم حرام و حلال الهی به قلب می فرمایند:


«یکى از آداب قلبیّه‌ی عبادات، خصوصاً عبادات ذکریّه، «تفهیم» است. و آن چنان است که انسان قلب خود را در ابتداء امر چون طفلى پندارد که زبان باز نکرده و آن را مى‏خواهد تعلیم دهد؛ پس، هر یک از اذکار و اوراد و حقایق و اسرار عبادات را با کمال دقّت و سعى به آن تعلیم دهد و در هر مرتبه‏اى از کمال هست، آن حقیقتى را که ادراک نموده به قلب بفهماند. پس، اگر اهل فهم معانى قرآن و اذکار نیست و از اسرار عبادات بى‏بهره است، همان معناى اجمالى را که قرآنْ کلام خدا است و اذکارْ یادآورى حق است و عباداتْ اطاعت و فرمانبردارى پروردگار است تعلیم قلب کند و به قلب همین معانى اجمالیّه را بفهماند. و اگر اهل فهم معانى صوریه‌ی قرآن و اذکار است، همان معانى صوریّه را، از قبیل وعد و وعید و امر و نهى، و از علم مبدأ و معاد به آن مقدار که ادراک نموده به قلب تعلیم دهد. و اگر کشف حقیقتى از حقایق معارف یا سرّى از اسرار عبادات براى او شده، همان را با کمال سعى و کوشش به قلب تعلیم کند و آن را تفهیم نماید. و نتیجه‌ی این تفهیم آن است که پس از مدّتى مواظبتْ زبان قلب گشوده شود و قلبْ ذاکر و متذکّر گردد. در اول امر، قلب متعلّم بود و زبانْ معلّم و به ذکر زبانْ قلبْ ذاکر مى‏شد و قلب تابع زبان بود، و پس از گشوده شدن زبان قلبْ عکس گردد: قلب ذاکر گردد و زبان‏ به ذکر آن ذکر گوید و به تبع آن حرکت کند. بلکه گاه شود که در خواب نیز انسان به تبع ذکر قلبى ذکر لسانى گوید، زیرا که ذکر قلبى مختص به حال بیدارى نیست و اگر قلب متذکّر شود زبان که تابع آن شده ذکر گوید و از ملکوت قلب به ظاهر سرایت نماید... و علامت آن که زبان قلب گشوده شده آن است که تعب ذکر و زحمت آن مرتفع شود و نشاط و فرح رخ دهد و خستگى و رنج زایل گردد.»



آفت بحث در این مورد آن است که معنی «ورع» را پایین بیاوریم و انتظار خود را بالا ببریم. همین‌طور که بعضی‌ها نماز را آنقدر پائین می‌آورند که به واقع دیگر نماز نیست و بعد می‌گویند چرا نمازمان موجب دوری از گناه نمی‌شود. خداوند به ما فرمود: «أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْری» نماز را به پای دارید جهت ذکر و یاد من. یعنی باید نماز طوری به صحنه آید که موجب احساس حضور نمازگزار در محضر حق گردد، آیا این نماز با این خصوصیات که موجب تجلی یاد خدا در قلب می‌شود، جایی برای میل‌های نفس امّاره در انسان باقی می‌گذارد که باز انسان به سوی گناه کشیده شود؟

لازم است که عزیزان متوجه باشند تقلیل‌دادن جایگاه حقایقِ دینی ضررهای اساسی به جامعه می‌زند. باید از خود پرسید چه ورعی است که حضرت امام باقر(ع) می‌فرمایند: سخت‌ترین عبادت است و بعد حضرت صادق(ع) می‌فرمایند: اگر کسی بخواهد آنچه را پیش خداست به دست آورد فقط با ورع می‌تواند به دست آورد. معلوم است که این وَرع یک نگهبانی خاصی است نسبت به دستورات خداوند.

ائمه(ع) مثل اساتید بزرگ عرفان، آنچه را که سالک در آخر به آن می‌رسد در ابتدا به او معرفی نمی‌کنند، چون سالک تصوری از آن ندارد، تازه حیرت هم می‌کند، لذا می‌آیند راهی نشان او می‌دهند که اگر آن راه را درست برود به آن چیزی می‌رسد که در ابتدا باور نمی‌کرد. وَرع آن ملکه‌ای است که اگر انسان مطابق آن جلو برود به چیزی می‌رسد که ثوابش همه‌ی اسلام است.


ادامه دارد...

یاعلی مدد


نظرات 1 + ارسال نظر
Bn چهارشنبه 18 تیر 1393 ساعت 16:30 http://mehrabaniha.blogsky.com

المتقی من اتقى کل ما نهى اللّه عنه، و أکبر من التقوى الورع، و الورع من اتقى الشبهات و ترک الحلال مخافة الوقوع بالحرام. انسان متقی کسی است که از گناه بپرهیزد، اما بالاتر از مقام تقوا، ورع است، چون در مقام ورع نه تنها باید از گناهان اجتناب کرد، و عامل به واجبات بود، بلکه از شبهات و بلکه گاهی از کارهای حلال و مباحی که ممکن است مقدمه ای شود برای ورود به گناه، نیز باید اجتناب ورزید.
بیان المعانى‏، چاپ 1382 ق، ج3، ص 55‏.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد