دقت در وسیله رسیدن
بعد میفرمایند: فرزندم! آیا میشود این راه را بدون توشه بروی؟ آیا می شود که این راه را بدون وسیله بروی؟ میفرمایند:
«وَ أَنَّهُ لَا غِنَى بِکَ فِیهِ عَنْ حُسْنِ الِارْتِیَادِ»؛
تو بینیاز نیستی از اینکه در این راه وسیله خوبی انتخاب کنی و طلب خوبی داشته باشی، پس فرزندم!
«وَ قَدِّرْ بَلَاغَکَ مِنَ الزَّادِ مَعَ خِفَّةِ الظَّهْر»؛
«بلاغ»؛ یعنی آنچه که انسان را به مقصد میرساند. ما وقتی میخواهیم به خانه برسیم بلاغمان یا پاهایمان است، یا وسیله نقلیه، میفرماید: اگر میخواهی به مقامات معنوی برسی، بلاغت را تعیین کن و آن را اندازه بزن، ببین آیا قدرت آن را دارد که تو را به مقصد برساند؟ آن هم در حالتی که تو سبکبار باشی.
گاهی انسان میخواهد به مسافرت برود اما آنقدر بار خود را سنگین میکند که تا رسیدن به مقصد جان میکَند.
در زمانِ کودکی ما، پیرمردی در همسایگی ما بود - خدا رحمتش کند- میگفت: میخواستم پیاده به مکه بروم، با مقداری کشک کوبیده و مقداری آرد و کمی پول به راه افتادم، با آردها نان میپختم و کمی از کشکها را در آب حل میکردم و با نان میخوردم. میگفت: غذای من در این سفر نان و کشک بود، رفتم مکه و برگشتم.
نمیخواهم بگویم شما اینگونه باشید. میخواهم بگویم که ملاحظه کنید وقتی مقصد متعالی است چقدر راحت انسان میتواند با کمترین بار خود را به مقصد برساند، مطمئن باشید عموماً سنگینی بار، هم در دنیا روح ما را از تحرّک میاندازد و هم در قیامت تعلقات روحی نمیگذارد ما سبکبار به سوی لقاءالهی سیر کنیم. تعلقات، روح را سنگین میکند و از سیر به سوی مقصد متعالیاش که همان لقاءالهی است باز میدارد.
حضرت میفرمایند: فرزندم! اندازهی آنچه که تو را به مقصد میرساند تعیین کن، و جایگاه آن را در زندگی خود مشخص نما. ببین چه چیزی تو را به خدا میرساند؟ مسلّم شریعت الهی توان آن را دارد که ما را به مقصد برساند، چون شریعت الهی ما را از تعلقات بیهوده آزاد میکند و از وهمیاتِ دست و پاگیر نجات میدهد.
وقتی خواستیم به دستورات شریعت الهی عمل کنیم، عملاً مجبوریم از خیلی از تعلقات دست برداریم. اگر انسان بخواهد نماز اول وقت بخواند و در ضمن ببیند آخر فلان سریال هم چه میشود، و دلش با آن فیلم باشد به تضاد میافتد. یا بخواهد شب تا دیر وقت، به مهمانی برود برای نماز شب هم بیدار شود، این نمیشود، و با این کارها از مقصدهای متعالی باز میماند، و برای رسیدن به مقصد، وسیله سبکی انتخاب نکرده، این آدم بلاغش سنگین است، و تعلقات او حرکتش را به سوی اهداف عالیه مشکل میکند.
وقتی حضرت میفرماید: «وَ قَدِّرْ بَلَاغَکَ مِنَ الزَّادِ مَعَ خِفَّةِ الظَّهْر»؛ وسیله رساندنت را به اندازه انتخاب کن در عینی که بر پشت تو سنگینی نکند.
پس باید وسیله رسیدن ما به مقاصد متعالی درست تعیین شود و در راستای چنین انتخابی مواظب باشیم پشت خود را با تعلقات دنیایی سنگین نکنیم، و لذا باید از هر چیزی که ما را در سلوک به بیراهه میاندازد دست برداریم، چون سلوک الیالله اصل است. اگر انسان به این درجه از بصیرت رسید که در راه دینداری از طریق شریعت الهی، باید از یک چیزهایی بگذرد، به راحتی میگذرد.
دوباره به قلبتان تفهیم کنید که بلاغ ما که همان دینداری ناب است، باید راحت انجام شود و خودمان را گرفتار کارهایی نکنیم که در انجام دستورات دین به سختی بیفتیم. ما متأسفانه زندگی مشکلی را برای خودمان شکل میدهیم بعد میخواهیم دینداری هم بکنیم، این نمیشود، این دو با هم جمع نمیشود. به گفته حافظ:
غلام همت آن رند عافیت سوزم |
که در گدا صفتی کیمیاگری آموخت |
یعنی آن انسانی بزرگ است، که عافیت طلبیهای دنیا را بسوزاند و نگذارد این میلها او را از آن سیر بزرگ و آن مقصد اعلی محروم کند. باید بلاغ خود را بندگی و گداصفتی در مقابل خدا، یعنی تواضع و تقوا قرار داد و از این طریق کیمیای رسیدن به مقصد را به دست آورد.
بیایید طوری زندگیهایتان را عوض کنید که در راه انجام دستورات الهی به زحمت نیفتید، آن وقت ببینید دینداری چقدر شیرین است. البته ممکن است این کار در ابتدا سخت باشد، چون با رفع تعلقات وَهمی همراه است.
خود حضرت میفرمایند این سلوک «ذا مَسَافَةٍ بَعِیدَةٍ وَ مَشَقَّةٍ شَدِیدَةٍ» کاری است که زمان میبرد و دارای سختیهای شدیدی است.
آری؛ دینداری سخت نیست، ولی برای آنکه شرایط دینداری را فراهم کنیم باید تلاش کنیم، اما نمیشود به صرف سختبودن از انجامش سر باز زد، سخت است ولی باید عمل کرد و چون مطابق فطرت است برای انسان گوارا است و مدد ولیالله اعظم حضرت بقیةالله(عج) حتمی است، چون کار بزرگ و پر نتیجهای است، آسان نیست.
اگر آسان بود امام به فرزندشان از سختی آن سخن نمیگفتند.
حضرت میفرمایند: این سیر سخت و زمانبر است، پس ما دنبال آسانی نباشیم و از سختیهای پرنتیجه نهراسیم، مشکل آن است که اگر زندگیتان را دینی نکنید، مشکلات شیرین آن به سختیهای طاقتفرسا تبدیل میشود، و شرایط به گونهای میگردد که دیگر نماز صبح را هم به راحتی نمیتوانید بخوانید، و این بدبختی بزرگی است، درست است که در ابتدا سخت است که مثلاً بعد از نماز مغرب و عشاء تلویزیون نگاه نکنیم یا به دیدن کسی نرویم و زود بخوابیم تا قبل از اذان صبح بیدار شویم و از آن فرصت طلایی، نهایت استفاده را بکنیم، اما این سختیها شما را وارد عالم سیر و سلوک میکند و در هر قدمی که در این مسیر بردارید، قدمی به مقصد خود نزدیک شدهاید.
ولی سختیهای دنیا شما را از سلوک و رسیدن به مقصد باز می دارد، پس شما به گونهای سختی بکشید که زندگی دینیتان حفظ شود. مگر بیدینان برای رسیدن به مقاصد دنیایی سختی نمیکشند؟ هزار برابر بیشتر سختی میکشند، ولی به نتایجی میرسند که در آن «خَسِرالدُّنیا وَ الآخِرَة» میشوند، در حالی که دینداران، چه آنهایی که شهید شدند و در خون خود غلطیدند، و چه آنهایی که ماندند، مشکلاتی داشتند و دارند که آنها را در سیر و سلوک به سوی مقصد عالیه جان و روح، سیر میدهد، و در عمق جانشان رضایت فوقالعادهای احساس میکنند که اهل دنیا تصور آن را هم نمی توانند بکنند.
یاعلی مدد